سینمای ما - کوئنها پس از موفقیت دراماتیک، پرشور، و پیروزمندانه سال گذشتهشان با «جایی برای پیرمردها نیست»، این بار در «پس از خواندن بسوزان» به سبک و شیوه نامتعارف و پر رمز و راز سالهای ابتدایی فیلمسازیشان بازگشتهاند؛ یک کمدی عبوس و دیوانهوارِ جاسوسی که داستان آن در واشنگتن دی سی میگذرد. حضور پرتعداد ستارههای بزرگ و اسم و رسم دار ممکن است آخرین فیلم کوئنها را در اکران عمومی و گیشه تبدیل به موفقترین فیلم آنها کند. اما نباید همان انتظاری که از زوج جورج کلونی و براد پیت در «اوشن»ها وجود داشت از این فیلم و ستارههای آن و تکرار موفقیت تجاری آن در گیشه هم داشته باشیم. حضور بازیگران بااستعداد و توانا در نقشهای اصلی فیلم این امکان را به وجود آورده تا شاهد بازیها و نقشهایی شبیه کاراکترها و شخصیتهای فیلمهای کارتونی در این داستانِ ناامیدی و استیصال و سوءظنها و تردیدها باشیم. همه چیز این فیلم، از بازی بازیگران، موسیقی پرطمطراق کارتر بیوروِل و دیالوگهای بعضا هرزآلود و اغراقآمیز، همگی در خدمت سازندگان فیلم برای رساندن مفاهیم مورد نظرشان در این نخستین کمدیِ جاسوسیشان است.
اُزبورن کاکس (جان مالکوویچ) یک تحلیلگر اخراجی سازمان سیاست که خاطرات چندین سال تجربه کاریاش را به رشته تحریر درآورده است. او به دروغ به همسرش کَتی (تیلدا سوئیدون) میگوید که به خواسته و میل خودش و برای جبران آنچه که تا به حال انجام داده از شغل و حرفهاش استعفا داده. در واقع اُزبورن سعی دارد تا با نگارش خاطراتش خود را از حالت انفجارآمیز و نامناسب روحی که به واسطه اخراج به آن دچار شده نجات دهد. کتی هم مجددا روابطش را با هِنری فارِر (جورج کلونی)، یک مارشال ایالتی که به تازگی همسر بیمار و دچار اختلال ذهنیاش سَندی (الیزابت ماروِل) را ترک کرده، از سر میگیرد. در یک چرخش ناگهانی به حومه واشینگتن میرویم. با لیندا (فرانسیس مک دورماند) آشنا میشویم که به قول خودش زندگی نومیدانه و به شدت سختی را پشت سر میگذارد. او به شدت از شرکت بیمهاش که درخواست او در کانون سلامتی را رد کرده خشمگین و عصبانی ست، اما با این وجود اصرار دارد تا به هر شکل ممکن جراحی پلاستیک کاملی را بر روی صورت و اندامش انجام دهد. خواستهها و رفتار و کردار او گاه آنچنان عجیب و غریب و غیر عادی ست که شما را شگفتزده و حیران خواهد نمود. اما همسرش چاد (براد پیت) که یک مربی ورزشی ست از این هم ناآرامتر و بیقرارتر است. در این میان دفترچه حاوی خاطرات اُزبورن به دست چاد میافتد. چاد و لیندا میکوشند تا با فروش آن پولی به جیب بزنند.
یک دنیا حوادث و اتفاقات به یکباره در برابر دیدگان چاد اتفاق میافتند که برای وی غیرقابل هضم است. صحنههای خندهدار فیلم عمدتا مربوط به چاد میشود، بخصوص جایی که او در نیمههای شب به اُزبورن تماس گرفته و از او طلب حق السکوت میکند یا جایی که لیندا برای جراحی پلاستیک و تغییر چهره و اندامش دست به کارها و ابداعات عجیب و غریب میزند. ظاهرا قرار بوده تا برادپیت نقش یک آدم قلچماق، شلوغ ، ناآرام و ابله را به کمک بازی اغراقآلودش ایفاء کند اما در عوض تبدیل به آدمی مهربان و دوستداشتنی شده است. فیلمنامه پر از حفره و پر ایراد کوئنها در مقایسه با «جایی برای پیرمردها نیست» سادهلوحانه و احمقانه به نظر میرسد و چرخشهای ناگهانی فیلمنامه از کمدی به خشونت تنها برای جذب تماشاگران است. فیلمنامه چندان توجهی به منطقی بودن ماجراها و حوادث فیلم ندارد تا جائیکه ما تنها شاهد شوخیها، بازیگوشی، جست و خیز و توی سر و کله زدنهای بازیگران هستیم. فارغ از فیلمنامه پر از ایراد فیلم، کوئنها در روایت مقتصدانه و کم هزینهشان باز هم به لحاظ بصری کم اشتباه، دقیق و خلاقانه ظاهر شدهاند. فیلمبرداری بی عیب و نقص امانوئل لوبِسکی یکی از نقاط قوت فیلم محسوب میشود که پر است از نماهای پائین از هری و تاکیدها و مکثهای معنادار. تدوین ماهرانه و خلاقانه رودِریک جاینِس هم پر از کاتهای سریع از چهره و واکنشها و عکسالعمل بازیگران بخصوص جی کی سیمونز است. سیمونز نقش یک مدیر لایق و باتجربه در سازمان سیا را بازی میکند که از هرگونه جنجال و دردسر اجتناب میکند اما به هر حال در کارش جدی، کوشا و سختگیر است. اما با همه این تفاسیر، ما در «پس از خواندن بسوزان» هم مثل بقیه کارهای کوئنها با اثری سیاه و بدبینانه روبرو هستیم.