سینمای ما - بدون شك بايد از «ميليونر زاغهنشين» به عنوان يكي از بهترين، دلنشينترين و جذابترين فيلمهاي امسال نام برد. در واقع اين فيلم ضمن حفظ كامل ارزشهاي هنري خيلي راحت با طيف وسيعي از تماشاگران در سطح جهان ارتباط برقرار خواهند نمود. فيلم با به نمايش گذاشتن فقيرنشينترين محلات هندوستان و نشان دادن ميزان قابل توجهي از فلاكت و بدبختي انساني تماشاگران خود را غافلگير ميكند. حتي با وجود تصور و شناختي كه ما از واقعيتهاي تلخ و غير قابل انكار زندگي بخش بسيار بزرگي از مردم هند داريم اما باز هم با ديدن اين فيلم غافلگير ميشويم و اين يكي از نكات قابل توجه و ارزشمند فيلم محسوب ميشود. فيلم. همچنين وضعيت آموزش و تعليم و تربيت و همينطور وضعيت زندگي مردم اين منطقه و نحوه معاش و گذران زندگي آنها را به خوبي به نمايش ميگذارد.
ما در طول فيلم گسترهاي از زندگي امروزه مردم هندستان، از برنامهها و مسابقات پر زرق و برق و خوش آب و رنگ تلويزيوني گرفته تا كلبهها و آلونكهاي ابتدايي و فاقد كمترين امكاناتي را كه مردم در آنها زندگي ميكنند را شاهد هستيم. فيلم ريتم تند و سريعي دارد. فيلم پر شور و نشاط، پويا، درخشان، خوش آب و رنگ و تاثيرگذار بوده و تماشاگران خود را در تمام طول مدت در تعليق و هيجان نگه ميدارد.
اما «ميليونر زاغهنشين» به لحاظ داستاني يك مشكل عمده دارد. فيلم با اتخاذ روش حركت– توقف عملاً تعليق و هيجان و در واقع ريتم پرشتاب خود را دچار سكته كرده است. فيلم بيشتر به فلاشبكها متمايل است و بيشتر برروي آنها حساب باز كرده تا قسمتهايي كه در زمان حال ميگذرد. فلاشبكها ريتم تند و سريعي دارند، در حاليكه زمان حال فيلم به صورتي ساكن و راكد ميگذرد و همين رفت و آمدهاي مداوم ميان دو زمان گذشته و حال فيلم را از سرعت بيشتر كه ميتوانست بر تعليق و هيجان آن بيافزايد محروم كرده است. تمام ساختار فيلم بر اساس استراتژي حيلهگرانه اما به شدت جذاب مسابقات پرسش و پاسخ بنا شده كه «ميليونر زاغهنشين» را در حالتي از تعليق و هيجان نگه ميدارد تا اينكه به 30 دقيقه پاياني برسد.
تمام زمينهچينيهايي كه براي رسيدن به پاسخ هر سوال صورت ميگيرد جالب توجه و بسيار جذاب است. جمال ( دِو پاتِل ) جواني ست كه در نهايت فقر و بينوايي به سر ميبرد و حالا قرار است در مسابقه پرسش و پاسخ «چه كسي ميخواهد ميليونر شود؟» شركت كند. فيلم در حالي به پايان ميرسد كه او "جايزه بزرگ" را به دست آورد، اما هيچكس نميتواند تصور كند كه اين "زاغهنشين" توانسته به تمامي پرسشها پاسخ صحيح دهد. اين همان چيزي ست كه پليس را به شك و سوءظن مياندازد تا دست به بازداشت او بزند پليس بدون هيچگونه مدركي او را به كلاهبرداري و تقلب در جريان مسابقه تلويزيوني متهم ميكند. او در جريان بازرسي مورد شكنجه و آزار و اذيت قرار ميگيرد. پليس تكتك پاسخهاي جمال در جريان مسابقه را مورد بررسي قرار ميدهد، و او هم به آنها توضيح ميدهد كه سوالهاي مجري مسابقه (آنيل كاپور) دقيقاً در همان راستايي بوده كه جمال با آنها زندگي كرده و اصلاً بخشي از زندگي و خاطرات اوست. جمال هر بار براي افسر پليس (عِرفان خان) توضيح ميدهد كه چطور به هر كدام از سوالها پاسخ داده و ما طي يك فلاشبك مفصل به دنياي وحشتناك و كابوسوار كودكي او سفر ميكنيم. در طي هر كدام از فلاشبكها از داخل اتاق بازجويي به گذشته جمال ميرويم تا داستان هر كدام از پرسش و پاسخها را طي داستانكي هيجانانگيز و جذاب به تماشا بنشينيم. هر يك از فلاشبكها به شكل و روش رويدادنگاري به دوران كودكي و زندگي جمال ميپردازد، اينكه او پسربچهاي تُخس و شيطان بوده و اتفاقات ماجراهاي هر فلاشبك دقيقاً با سوالات مطرح شده از سوي مجري و پاسخي كه او بايد بدهد تطابق و همخواني كاملي دارد.
براي تماشاگراني كه ميخواهند چيزهاي بيشتري از كودكي فلاكتبار و دردناك جمال بدانند آنچه كه به تصوير كشيده شده نه تنها ناخوشايند نيست كه حتي مفرح و دلپذير نيز محسوب ميشود. اما فيلم براي ديگراني كه شيفته و افسون درام داستان شدهاند هم چيزهايي دارد. بيشتر بار احساسي فيلم بر دوش فلاشبكها و بازگشت به گذشتههاست و بخش مهمي از تعليق و هيجان قصه را رقم ميزند. علاوه بر اين، بخاطر آنچه كه ما در زمان حال متوجه ميشويم و شاهدش هستيم تا اندازهاي از درام صحنههاي فلاشبك فيلم ميكاهد. فيلم ساختاري با كيفيتي شبيه به داستان «شبهاي عربي» دارد. اما دني بويل همانطور كه پيش از اين در «قطاربازي» نشان داده بود علاقهمند به نوعي رئاليسم است كه فقط خاص سينماي اوست: كاتهاي تند و سريع و دوربين روي دست كه پيوسته در حال حركت و اين طرف و آن طرف رفتن است. حس و حالي كه در طول فيلم بويل وجود دارد يك احساس طبيعي و صادقانه است كه خيلي راحت احساسات شما را بر ميانگيزد و حس همذاتپنداري شما را با خود همراه ميكند.