حماسه بنجامين باتن (یادداشت ديويد اَنسِن -نيوزويك- «مورد عجيب بنجامين باتن» ترجمه پيمان جوادي)
شاید اگر پلیس چند لحظه دیرتر رسیده بود .پدر بنجامین نوزاد را توی رودخانه می انداخت و داستان عجیب بنجامین باتن هیج وقت اتفاق نمی افتاد .ولی بنجامین همه ی تقدیر ها یی که می خواهند او را منزوی یا درمسیری غیر دلخواهش قرار دهند می شکند و خودش تقدیر خودش را به دست می گیرد . بنجامین زندگی معکوس خودش را مثل شنا کردن یک ماهی ازاد بر خلاف جهت حرکت اب شروع می کند .یک جور زندگی درونی که ارام ارام به نوعی تولد ختم میشود . بنجامین ناتوان به دنیا می اید و در اغوش دایه ای مهربان رشد معکوس خودش را شروع میکند و ناتوان از دنیا میرود و در اغوش دیزی سالخورده سیر خودش را کامل می کند .تنها بخش توانایی بنجامین در واقع جایی است که توانایی تجربه کردن دارد .توانایی عشق ورزیدن سفر کردن حس کردن زندگی با عقربه هایی که شاید برای او به عقب می روند . شاید داستان بنجامین باتن داستان عجیب و غریبی نیست .داستان زندگی همه ی انسانهایی است که با حرکت این عقربه ها می ایند و می روند و چه فرقی دارد که عقربه ها عقب بروند یا به جلو حرکت کنند ؟زندگی دارد می رود .همه چیز درمضربی اززمان و مکان رخ می دهند .شاید ماجرای تصادف دیزی و حساب و کتابهایی که بنجامین برای ما تعریفمی کند که اگر شاید چند ثانیه ماشین دیرتر از ان خیابان میگذشت تصادف وحشتناک دیزی اتفاق نمی افتاد .ولی نکته ی جالب بنجامین باتن همین جاست شاید بهترین تقدیر بدترین اتفاقی است که خیال می کنیم نباید رخ میداد . بنجامین در سیر معکوس خودش در نوزادی می میرد و دیزی روی تخت بیمارستان در سالخوردگی .ولی پایان در واقع یک سرنوشت است .شاید مهم خود زیستن است خود زندگی خود عشق ورزیدن .هنوز تصویر ان پرنده ی پشت پنجره ی بیمارستان وقتی دیزی چشمهایش را بست جلوی چشمهایم دارم مقاسیه ی فیلم با طبل حلبی که در واقع با نگاهی سیاسی و فلسفی به کودکی که کودک مانده بود می پرداخت .از ارزشهای کار فینچر کم نمی کند . داستان عجیب بنجامین باتن بدون شک فیلمی است که با مدت زمان کوتاهتر و کم کردن بعضی شخصیت ها یا حوادث غیر ضروری می توانست به اثر ماندگار تری تبدیل شود . farshid
|