سینمای ما - «غرور و افتخار» با تمرکز بر روی فساد، تباهی و مشکلات خانوادگی در میان پلیسهای آمریکایی-ایرلندی نیویورک بیشتر یادآور فضای مربوط به فیلمهای 25 سال گذشته و یا حتی فیلمهای تاریخی است. متاسفانه این فیلم با وجود فضایی تیره و تار و انبوهی از ابهامات، پایانی کاملا قابل پیشبینی دارد. درام افسرده و غمگینانهی گاوین اُ کانِر بیشتر از هر چیز تداعیکنندهی فیلمها و سریالهای حماسی است. در آغازنیو لاین پروژهی ساخت فیلم را به عهده داشت که البته هیچ گاه به ثمر نرسید تا اینکه پروژه به دست برادران وارنر رسید تا شاید بتوانند با بیرون کشیدن نکتههای جدیدی از دل داستان، اثر قابلتوجهتری را به نمایش بگذارند.
گاوین اُ کانر و برادر دو قلویش، گریگوری -تهیهکننده فیلم- به عنوان پسران پلیس نیویورکی بزرگ شدهاند.آنها داستان این فیلم را با همکاری رابرت هوپس و یک فیلمنامهنویس دیگر به نام جو کارناهان به سرانجام رساندهاند. طرح اصلی داستان اشاره دارد به تمایل همیشگی پلیسها به کسب مقام و افتخار، حفظ حق و حقوق خود در مقابل بیگانهها و البته تعهد و پایبندی آنها به هم ردههایشان.
جای بسی تاسف است که فیلم نتوانسته از دل داستان قدیمی اختلافات میان برادرها،نکته و جهشی جدید بیرون بکشد. در این فیلم نیز درگیری میان دو برادر، ادوارد نورتون در نقش دت ری تیرنی باهوش اما سرسخت و کالین فارل در نقش جیمی اگان، برادرخواندهی متعهد اما نه چندان خوب او، در همان طرح اولیه خلاصه شده است. بقیهی اعضای خانواده شامل نوآ امریچ در نقش فرانسیس تیرنی جونیور ساده و بیآلایش و بزرگ خانواده، رئیس کارآگاهان منهتن، فرانسیس تیرنی سینیور دائمالخمر است.
داستان با درگیری با گروههای قاچاق مواد مخدر آغاز میشود، درگیری که نتیجهی خوبی هم در پی ندارد و در طی آن چند نفر از نیروهای فرانسیس جونیور کشته میشوند. اگرچه فیلم مربوط به ایام کریسمس است اما هیچ نشانی از آن به چشم نمیخورد. رِی علیرغم تمایلش برای پیوستن به گروه ضربت و بازگشایی پروندهی جنایتهای گذشته، پدر را ترک میکند وتحقیقاتش را به نتیجه میرساند. جیمی و دو دستیارش همراه با هم در حال دست و پنجه نرم کردن با شرایط هستند و این در حالی است که زمان زیادی از اینکه ری متوجه شده است آنها با مرتدین سازش پیدا کردهاند، نمیگذرد.
کمی پس از آن، جیمی، رِی را در موقعیتی قرار میدهد که مجبور شود میان وفاداری به خانواده و عدالت واقعی یکی را انتخاب کند. زمان قابل توجهی از فیلم به شرح جزئیات مربوط به مشکلات خانوادهی تیرنی میگذرد. همسر فرانسیس جونیور در حال سپری کردن آخرین روزهای بیماری سرطان خود است. همسر رِی نیز که در آستانه جدائی است، حاضر به بازگشتن به زندگی نمیشود. تعطیلات خانواده با مشکلات پیش آمده و تبهکارانی که در پی برقراری ارتباط با جیمی، فریب دادن او و از هم پاشیدن خانوادهاش هستند، به تباهی کشیده میشود.
سیر پیش روی داستان با صحنههایی که تا حدی خشن هستند، تند میشود. صحنههایی که در آنها پلیسها مورد ضرب و شتم قرار میگیرند و یا برای کسب اطلاعات از تبهکاران اسپانیایی آنها را تهدید و میکشند و البته صحنههای انتقامجویی از پلیسها. دنیای موجود در فیلم خالی از هرگونه ردپایی ازخشنودی و امید و از هر جهت رقت برانگیز است، یک تراژدی تمام عیار که تضمین داده است بیننده را موقع خروج از سالن سینما از زمانی که وارد آن شده است، افسردهتر کند.
اُ کانر در خلق کالبد حقیقی زندگی روزمره قشر کارگر موفق عمل نکرده است، اگرچه همین فضای تیره و تار به خوبی توسط دیکلین کویین در رنگهای آبی تیره و مشکی طراحی شدهاند. عنصر وجودی شخصیت مارک ایسهام نیز بیشتر بر حس دلنگرانی او متکی است. بازیها در قالبی خاموش، قوی و در فرمی طبیعی شکل گرفتهاند که گاه به گاه شدت صحنههای پرهیاهو و زد و خوردهای غیر قابل کنترل در آن به اوج میرسند.