عضوی از مراسم عروسی (یادداشت راجر ابرت بر فیلم «راشِل ازدواج می‌کند» ترجمه پیمان جوادی) :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ما :: سينمای جهان
     صفحه‌اول     گزارش     گالري‌عكس     تبليغات     درباره‌ما     ارتباط‌ با ما     سينماي ما     
   
       جمعه 9 اسفند 1387 - 5:30         

               

آن هاتاوی در «راشِل ازدواج می‌کند»


عضوی از مراسم عروسی (یادداشت راجر ابرت بر فیلم «راشِل ازدواج می‌کند» ترجمه پیمان جوادی)

سینمای ما - قاعده کلی بر این است که منتقدان بعد از اکران عمومی فیلم‌ها به بحث و جدل با یکدیگر نمی‌پردازند و فقط فیلم‌ها را نقد می‌کنند. چون فیلم‌ها پیش از اکران عمومی در جشنواره‌های متعددی به نمایش در می‌آیند و این بحث و جدل‌ها بیشتر در آنجا صورت می‌گیرد. بعد از اینکه برای بار دوم «راشل ازدواج می‌کند» ساخته جاناتان دِمی را دیدم، دوستی از من پرسید که "دوست نداشتی یک ازدواج و جشن عروسی مثل آنچه که در فیلم اتفاق می‌افتد داشته باشی؟" بله، من از همان بار اول بخاطر تجربیات خودم مجذوب فیلم شدم و از آن خوشم آمد. برخی از فیلم‌ها شما را همه‌جوره با خود همراه می‌کنند، طوری‌که فکر  و ذهن‌تان تا مدت‌ها و شاید هم برای همیشه مشغول آن فیلم خواهد بود.
راشِل (رزماری د ِویت) در حال ازدواج کردن است. این موضوع برای خواهرش کیم (آن هاتاوی) جذاب و سرگرم‌کننده است، از این رو به شدت مشغول و سرگرم فراهم نمودن مقدمات این عروسی شده است. اما من معتقدم که موضوع فیلم یعنی ازدواج، خودش به تنهایی موضوعی عمیق و پیچیده است: مشخص است که دِمی به خوبی روح و آداب و رسوم و مراسم را درک کرده است، چیزی که در طول فیلم در رابطه با چگونگی تاثیرگذاری در آغوش گرفتن و محبت به دیگران از تصور عمومی راجع به بنیان خانواده دریافت و مشاهده می‌شود.
تمرکز داستان بر روی کیم (هاتاوی) قرار دارد، یک معتاد به مواد مخدر که طی 10 روز توانبخشی اعتیاد خود را کنار گذاشته و چند ماهی ست که ظاهراً فعالیت عادی و روزمره زندگی‌اش را از سر گرفته است. او فعلاٌ فکر و ذهن‌اش مشغول عروسی و ازدواج خواهرش راشِل است. خانواده‌اش در یک خانه بزرگ قدیمی در ایالت کانِکتیکوت زندگی می‌کنند، خانه‌ای پر از خاطرات خانوادگی و همین‌طور پر از خویشاوندان، فامیل‌های آینده، دوستان و رفقای تازه عروس و داماد. سیدنی (تیوندِ آدبیمپه، خواننده راک تلویزیون ورادیو) نامزد راشِل، یک آهنگ‌ساز و نوازنده موسیقی کلاسیک است. همه نوع موسیقی در طول فیلم کار شده که زیاد طبق قاعده و قانون خاصی نیست. میهمانی عروسی هم از آن دسته میهمانی‌هایی ست که ما از آن تحت عنوان "تا به حال نظیرش را کمتر دیده بودم" نام می‌بریم . من کسی نظیر کاراکترهای فیلم سراغ ندارم که در عین رفاقت و صمیمیت این همه با یکدیگر رقابت داشته باشند. در واقع آن‌ها روح تازه‌ای در کالبد فیلم دمیده‌اند. این کاراکترها در عین رقابت یکدیگر را دوست دارند و به یکدیگر عشق می‌ورزند. کار دِمی و فیلمبردارش دِکلان کوئین به لحاظ بصری قابل توجه و چشم‌گیر است. برخی از نماها به شکلی کاملا کلاسیک پرداخت شده‌اند (مثل برخی از نماهای ثابت، کلوز آپ‌ها و . .. ). بیشتر نماها به صورت دوربین روی دست در میان کاراکترها به چپ و راست می‌روند، بالا و پایین می‌شوند و غوطه‌ور هستند اما برای من آنها تکرار مجدد تجربیات و احساساتی ست که زمانی در دورانی از زندگی‌مان پشت سر گذاشته‌ایم. زمانی که در میان میهمانی پرسه می‌زنیم اول از همه به کل مراسم جشن و میهمانی نگاه می‌کنیم، آن را با تمام جزئیات برانداز می‌کنیم و بعد از آن توجه‌مان به سوی افرادی که در آنجا هستند جلب می‌شود گاهی از بیرون این میهمانی نظاره‌گر آن هستیم و به این سو و آن سو می‌رویم و گاهی از میان آن میهمانی باشکوه و بعضی از مواقع از پشت پنجره‌ها. دوربین خیلی خوب و به شکل شگفت‌آوری به کاراکترهای پر تعداد فیلم نزدیک می‌شود، آن‌ها را به ما معرفی می‌کند و ما هم با آن‌ها همذات‌پنداری می‌کنیم و دوست‌شان داریم بدون اینکه فیلم خیلی به آنها نزدیک شود و یا زیاد بر روی هر کدام از آنها مکث کند و برای آنها وقت بگذارد . ما در طول جشن و میهمانی عروسی همه را نمی‌بینیم اما حضور همه آنها را حس می‌کنیم.
فیلم در بخش‌هایی به همسران قبلی و کنونی پدر، پل (بیل ایروین) می‌پردازد. همسر اولش، اَبی (دِبرا وینگِر) مادر کیم، راشِل و برادر کوچکترشان –که سال‌ها پیش غرق شده– است. او به کیم علاقه بسیار زیادی نشان می‌دهد و مدام نگران وضعیت روحی اوست. گفتگوی خصوصی‌شان قوی و تاثیرگذار از کار در آمده و تعمداً بر روی آن تاکید خاصی صورت گرفته که نشان از احساسات و علاقه میان آن دو دارد. اما دیالوگ‌های همسر دوم پل، کارول (آنادیوِر اسمیت) محدود و بدون صحنه‌های پر شور و دراماتیک است. او بدو ن این‌که حضور طولانی مدتی در فیلم داشته باشد، اما دِمی و کوئین فضایی را به وجود آورده‌اند که حضور او در همه حال و در همه جای فیلم احساس می‌شود. همان‌طور که به وسیله دوربین کوئین در داخل خانه پرسه می‌زنیم و در میان میهمانی شام، جشن عروسی و میهمانی شبانه به این سو و آن سو می‌رویم همواره حضور او را احساس می‌کنیم.
فیلم با دقت و به شکل متقاعدکننده‌ای به همسران پل، شیوه دوست داشتن آنها، چگونگی ابراز علاقه‌شان، رفتار و کردارشان، و همین‌طور عقایدشان می‌پردازد. به عنوان مثال نحوه برخورد همسر دوم در شب میهمانی نسبت به رفتار مغرورانه پدر و مادر داماد و یا اینکه او نسبت به همه چیز دقت نظر خاصی دارد و مواظب و مراقب همه چیز است، او یا راضی و خشنود است و یا دلواپس و نگران، به آرامی در کنار شوهرش راه می‌رود و مراقب اوست و دخترهایش را به شدت دوست دارد. حالا چرا من این همه نسبت به یک کاراکتر فرعی و غیر اصلی این همه توجه نشان می‌دهم؟ چونکه او باعث نزدیکی همه کاراکترهای فیلم نسبت به هم می‌شود. وقتی که در عنوان‌بندی پایانی فیلم از رابرت آلتمن تشکر و قدردانی می‌شود، من تصور می‌کنم که این فقط به خاطر دوستی او و دِمی نبوده است. دِمی خیلی مدیون تدوینگر فیلمش تیم اسکویرِس است، کسی که «گاسفورد پارک» رابرت آلتمن را هم تدوین کرده است؛ فیلم دیگری که بخش اعظم آن در یک میهمانی در خانه‌ای بزرگ و قدیمی می‌گذرد.
یکی دیگر از عوامل موفقیت دِمی در این فیلم استفاده از فیلمنامه مبتکرانه و اورژینال جِنی لومت بوده است. این اولین کار ستایش شده و موفقیت‌آمیز لومت در امر فیلمنامه‌نویسی ست. او در خانواده‌ای هنرمند رشد کرده، پس موفقیت اخیر او غیر منتظره نیست. مادر بزرگ مادری‌اش لِنا هورن یک خواننده و آوازه‌خوان موفق بود و پدر بزرگ مادری‌اش لوئیس یوردان هم یک خواننده جاز بود. پدر بزرگ و مادر بزرگ پدری‌اش هم به ترتیب یکی کارگردان–بازیگر و دیگری بازیگری موفق در عرصه تئاتر بودند. پدرش هم که سیدنی لومتِ کارگردان و مادرش هم جال لومت بوکلیِ نویسنده هستند. طبق یک ضرب‌المثل معروف "سیب هیچگاه خیلی دور از درخت نمی‌افتد". هر چند که سیدنی لومت را خیلی خوب نمی‌شناسم، اما می‌توانم با اطمینان بگویم که او مردی مهربان و خونگرم است. گمان می‌کنم او منبع الهام و الگو برای کاراکتر پل در هنگام نوشتن فیلمنامه از سوی جنی لومت بوده است جنی لومت خواهر بزرگتری هم به اسم آمی لومت دارد که تدوینگر صداست. آیا به راستی این فیلم یک خود زندگینامه است؟ من زیاد مطمئن نیستم اما دِمی آشکارا در یک چیز با آلتمن وجه مشترکی دارد: او دوست دارد تا همیشه توسط خانواده بزرگ و پر جمعیت‌اش احاطه شده و در میان گرفته شود.
«راشل ازدواج می‌کند» جدای از داستان بسیار گیرا و جذابش، بیشتر شبیه یک تم موسیقی برای تکامل و دگرگونی "دوران نو" است.



به روز شده در : دوشنبه 5 اسفند 1387 - 3:5

_pgprintthis |_pgsendthis |

نظرات

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  




           

استفاده از مطالب و عكس هاي سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سايت سينماي ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Copyright 2005-2007, cinemaema.com