سینمای ما- نشریه سایتاند ساند در شماره ماه سپتامبر خود که هنوز منتشر نشده، اسامی 50 فیلمساز نامتعارف تاریخ سینما به انتخاب خود را فهرست کرده است.
مارک کازینز: آنها فیلمهایی میسازند که در هیچ ردهای قابل طبقهبندی نیست به طوری که زبان سینمایی، طعم و حتی خود واقعیت به نحوه ارائه این فیلمسازان بستگی دارد. نشریه سایتاند ساند در شماره ماه سپتامبر خود که هنوز منتشر نشده، اسامی 50 فیلمساز نامتعارف تاریخ سینما به انتخاب خود را فهرست کرده است.
خود را در یک جای بسیار بزرگ تصور کنید، انباری از تمام فیلمها و تمام کشورها. در همان حال که از این انبار غارمانند عبور میکنید متوجه میشوید فیلمها از درون قوطیهای روی قفسهها مانند طوطیهای کاکلسفید نشسته روی درختان اوکالیپتوس و میمونهای درختان انجیر هندی شما را صدا میزنند. کدام فیلمها بلندترین و متمایزترین صدا را دارند؟ قطعاً فیلمهای ویلیام وایلر، ژان رنوار یا روبر برسون نیستند یا مثلاً استفن فریرز، جیا ژانگ که، مارگارت فون تروتا، هو هسیائو - هسین، جورج کیوکر یا آنگ لی.
نه، بالاتر از همه این صداها ما غرش «خون مقدس» الخاندرو خودوروسکی، «تتسو» شینیا سوکاموتو، «عجیب الخلقهها» تاد برانینگ، «شیطان یک زن است» اریک فون استروهایم، هر فریم از فیلمهای فلینی، صحنهای از یک فیلم لارس فون تریر، ناخنهای روی یک تخته سیاه در فیلمی از آندری زولاوسکی و... را میشنویم.
بعد متوجه میشوید تمام این صداهای رسا که در انبار شنیدید از کسانی است که در ناخودآگاه فرورفتهاند. هیچ یک از آنها خیلی به مسائل منطقی یا اجتماعی توجه ندارند. این حرف را درباره کسانی مانند دیوید لینچ، کاترین بریا و میکه تاکاشی هم میتوان گفت که هر چند پر سر و صداترین بچههای این انبار نیستند، اما تصاویرشان انعکاس زیادی دارد.
ما درباره فیلمسازان «وحشی» حرف میزنیم. آنها از همه دههها میآیند و از همه جا، اما اگر گوشتان را تیز کنید متوجه گرایشهایی میشوید. به ویژگیهای آثار سسیل ب. دومیل، مارسل لربیه، اریک فون استروهایم، جووانی پاسترونه در «کابیریا» یا باستر کیتن در «جنرال» فکر کنید و پی خواهید برد دهههای 1910 و 1920 سالهای گریز از اهلی بودن در سینما بود. به صدای بلند ریتویک گاتاک توجه کنید یا اشتیاق گلزار را ببینید - که پارسال پس از سالها نوشتن و کارگردانی فیلمهای عالی برای «میلیونر زاغهنشین» برنده اسکار ترانه شد - یا این نکته که بسیاری از فیلمهای هندی ناشی از چیزی هستند که اسطورهای نام دارد و نمیتوانند در برابر حرکت از رئالیسم به جریان فانتزی موزیکال مقاومت کنند. در این صورت متوجه میشوید بخش زیادی از سینمای هند که بالیوود نام دارد وابستگی بسیار به توصیف کردن دارد.
بعد دوران آماس کرده تاریخ سینما را در نظر بگیرید، سالهای 1950، وقتی یوسف شاهین در مصر، کنت انگر در آمریکا، زی جین در چین و باز هم گاتاک در هند فیلمهای خود را با خشم میساختند، ممکن است به این نتیجه برسیدکه جنبشهای آزادیخواه در سراسر جهان باعث شد سینما به شکل جیغ دربیاید. یک دهه بعد، مجوزهای جدید اجازه داد فیلمسازان وحشی جلوتر بروند (به «سالو» پازولینی فکر کنید) و در مجموع دریچههای آببند به روی کسانی چون دوسان ماکاویف، والریان بوروویچک، کن راسل، ماریو باوا و ماسومورا یاسوزو گشود.
در اوایل دهه 1970، فیلمهای آنها در سینماهای بنجل نیویورک و اسکلا در لندن نمایش داده میشد. در نهایت به این مسئله نیز دقت کنید که بعضی از کارگردانها - پییر پائولو پازولینی، جبرئیل دیوپ مامبتی از سنگال، اوگاوا شینسوکه مستندساز ژاپنی و بعدها ورنر هرتسوگ - به کهنه شدن و محکوم به شکست بودن جامعه اعتقاد داشتند.
اما آیا این فیلمسازان ورای این مسئله که همگی توجه دیگران را جلب میکنند، نقطه مشترک دیگری هم دارند؟ به اعتقاد من که دارند. اول از همه بیشتر آنها با وحدت زمان و مکان ارسطویی مشکل دارند و در واقع از آن متنفرند. آنها ترجیح میدهند فضا و مکان فیلمهایشان باروک و پیچیده باشد و حوزههای مختلف را در بر بگیرد. دوم اینکه آنها در یک طبقه خاص قابل ردهبندی نیستند که نمونه آن فیلمهای پل ورهوفن و باز لورمان است و سوم اینکه از دید تمام آنها تولد یک ایده در ذهن اساساً اتفاقی ناگهانی یا شتابزده است. برخلاف فیلمسازانی مانند کیوکر، فورد، هاکس، روش و فیلمساز بزرگ هندی، تاپان سینها که ژانویه پیش درگذشت، برای آنها قالب کم ارزشتر از محتوا نیست. برعکس چیزی غولآسا و به قول دیوید لینچ «در حال انفجار مانند فوران آتشفشان کوه سینت هلن» است. هر یک از این کارگردانها انرژیای دارند که تا حدی جنونآمیز است و میتواند به اشکال مختلف مانند نفرت مارکسیستی از مصرفگرایی، ترس از مدرنیته یا بدن یا رویدادهای تاریخی بروز کند.
این انرژی شکل هیجانانگیزی از فیلم دیدن را به همراه دارد، اما اگر این آقایان هاید به لحاظ انرژی حاصل از فعالیت ذهنی یا شدت واکنش به جامعه با هم مشترک هستند، باید کاملاً صریح بگوییم که هیچ یک از آثار آنها صرفاً سینمایی نیستند. نوشتههای پازولینی درست به اندازه سبک فیلمسازی او جنونآمیز است. این فیلمسازانِ دچار توهم بیشتر به کسانی چون ژان - ژاک روسو، ادوارد مانش، ونسان ون گوگ و میشیما نزدیک هستند. اگر آشیلوس تراژدینویس یونان باستان فیلمی از روبر برسون و سرگئی پاراجانوف را پشت سر هم میدید، در اولی روح آپولو را تشخیص میداد و در دومی دیونیسوس را. اعتقاد به این مسئله که خلق کردن در عین حال حرکتی بیرحمانه است، همواره در تفکرات بشر و بیش از همه در آیین هندو بوده است. کالی خدای آفرینش و ویرانی میتوانست الگوی «این گروه خشن» باشد.
اشاره به کالی و آقای هاید این سؤال را به همراه دارد که این نوع گرایش به سینما تا چه حد مردانه است؟ فهرست 50 فیلمساز نامتعارف شماره سپتامبر سایتاند ساند بیشتر متشکل از مردان است، اما ورا چیتیلووا جایگاه خود را دارد. همین طور کاترین بریا، کار دنی، سالی پاتر و احتمالاً میوست، لیلیانا کاوانی و حتی لنی ریفنشتال.
نکته دیگر درباره فیلمسازان نامتعارف تاریخ سینما این است که ظاهراً آنها بیش از دیگر فیلمسازان به سینما یا بیان خلاقانه احتیاج دارند. آنها از سینما استفاده نمیکنند، این سینماست که از آنها استفاده میکند و این درماندگی ترحمآور است. آنها سینما را به صورت مجسمه درمیآورند و سفره دل خود را مانند عیسی (ع) در «آخرین وسوسه مسیح» باز میکنند. پس به احترام آنها سکوت کنیم. فهرست این گروه خشن به این شرح است:
کنت آنگر (1930) - جین آردن (1982- 1927) - داریو آرجنتو (1940) - فرناندو آرابال (1932) - الکسی بالابانوف (1959) - ماریو باوا (1980 - 1914) - والریان بوروچیک (2006 - 1923) - کاترین بریا (1947) - تاد برانینگ (1962-1882) - لوییس بونوئل (1983- 1900)، دانلد کمل (1996- 1934) - ورا چیتیلووا (1929)، سسیل بی. دمیل (1959- 1881) - کلر دنی (1948) - فدریکو فلینی (1993-1920) - ابل فرارا (1951) - ریتویک گاتاک (1976-1925) - الکسی جرمن (1938) - ووچک هاس (2000- 1925) - ورنر هرتسوگ (1942) - ایمامورا شوهی (2006-1926) - الخاندرو خودوروسکی (1930) - دیوید لینچ (1946) - گای مدین (1956) - دوسان ماکاویف (1932) - جبرئیل دیوپ مامبتی (1998-1945) - ماسومورا یاسوزو (1986-1924) - ما-زو ویبنگ (1961-1905) - میکه تاکاشی (1960) - ناکاگاوا نوبو (1984-1905) - گاسپار نوئی (1963) - اوگاوا شینسوکه (1992-1935) - سرگی پاراجانوف (1990-1924) - سالی پاتر (1949) - گلوبر روشا (81-1938) - رائول روئیز (1941) - کن راسل (1927) - یرژی اسکولیمووسکی (1938) - ریچارد استنلی (1966) - جوزف فون استرنبرگ (1969-1894) - سوزوکی سیجان (1923) - یان اسوانکمایر (1934) - لارس فون تریر (1956) - تسوی هارک (1950) - سوکاموتو شینیا (1960) - ادگار جی. اولمر (1972- 1904) - پل ورهوفن (1938) - واکاماتسو کوجی (1936) - ادوارد دی. وود جونیر (1978 - 1924) - آندری زولاوسکی (1940).
سایتاند ساند / سپتامبر / ترجمه: علی افتخاری