سينماي ما- رضا حسيني : «وال استريت: پول هرگز نميخوابد» تنها يكي از پنج فيلمي است كه درباره تشويشها و نگرانيهاي اقتصادي مردم آمريكا در ماه اكتبر روي پرده سينماها رفت. با فرارسيدن فصل انتخابات و شدت گرفتن كشمكشهاي اقتصادي در واشنگتن، هجوم اين گروه از فيلمها به پردهاي نقرهاي خبر از داغ بودن بحثهاي اقتصادي در محافل سياسي و جامعه آمريكا ميدهد. در ماه گذشته حداقل پنج فيلم در قالبهاي مستند و داستاني به نمايش درآمدند كه به بررسي ريشهها، دلايل و اثرات بحران اقتصادي جهان ميپرداختند. حتي آخرين فيلم وودي آلن با عنوان «با غريبه بلندقامت و سبزهرويي ملاقات خواهي كرد» هم شخصيتهاي هميشگي او را در حالي تصوير ميكند كه با مشكلات مالي دست به گريبان هستند. آيا كسي از دست اين «اهريمن ماندگار» در امان مانده است؟ اگر بخواهيم براساس پنج فيلمي كه در اينجا آمده است به پاسخي برسيم، جواب منفي است. در ادامه با اين پنج فيلم آشنا ميشويد كه درست يك ماه قبل از انتخابات مياندورهاي ايالات متحده روي پرده رفتهاند.
وال استريت: پول هرگز نميخوابد (اكران 24 سپتامبر) Wall Street 2: Money Never Sleeps
واقعا ايده خوبي بود. با نابساماني و فروپاشي مالي كه در سال 2008 روي داد و همهگير شد، بايد پاي قسمت دوم «وال استريت» به ميان ميآمد، چون وجود جرياني مشابه آنچه باعث توليد فيلم نخست شد، احساس ميشد. «وال استريت 2» بايد به صحنه جرم برميگشت و با چرخش داستاني جديدي به جاهطلبي و حرص موجود در شكم اين ديو ميپرداخت. شيا لابيئوف در نقش سوداگر جوان فيلم بازي ميكند كه روياي غرق شدن در ثروت را در سر ميپروراند؛ كري ماليگن نامزد اوست كه قطب اخلاقي فيلم به شمار ميآيد و تصادفاً دختر گوردن جِكو است؛ نقشي كه مايكل داگلاس دوباره جان بخشيده و شمايلي از آدمهاي نابكار و خبيث اين عرصه را به نمايش گذاشته است. اگر استون در فيلمش صرفا به آنچه ميپرداخت كه كاملاً با آن آشنايي دارد (پدر استون كارگزار و دلال مجربي بود) «وال استريت: پول هرگز نميخوابد» ميتوانست روايتي معتبر و جامع از غرور بيحدوحصر و وظيفهنشناسي باشد كه به باتلاق مالي و اقتصادي فعلي دامن زده است. اما با ميان آمدن انگيزههاي ملودراماتيك و يك مثلث دراماتيك پيشپاافتاده ميان سه شخصيت اصلي، فيلم تنها به اندازه كتابهاي اِنرون (شركتي كه در سال 2001 اعلام ورشكستگي كرد) متقاعدكننده و باورپذير به نظر ميرسد.
اقتصاد عجيبالخلقه (اكران اول اكتبر)Freakonomics
فيلمي غيرداستاني براساس كتاب پرفروش استفن دابنر و استيون لِويت كه نميتواند ريشهيابي كاملا درستي از مصيبتهاي اقتصادي ما داشته باشد، اما يكي از بخشهاي فيلم كه «فساد محض» نام دارد و الكس جيبني (اِنرون: باهوشترين آدمها در اتاق) آن را كارگرداني كرده، قابل تامل و درخور توجه است. «فساد محض» مجموعهاي از فريادها و اعتراضهايي است به لولوخرخرههاي وال استريت از جمله هنك گرينبرگ، ريچارد فولد و برني مدوف. اپيزود جيبني پيوندهاي جالبي ميان فساد در سومو (كشتي ژاپني)، نيروهاي پليس ژاپن و وال استريت برقرار ميكند، اما در نهايت آشكار ميشود كه در اين دنياي پارانويايي هر يك از بالادستان دست به هر كاري ميزند تا جايگاه خودش را حفظ كند و در بازي باقي بماند.
جرم خوديها (اكران هشتم اكتبر)Inside Job
اين بررسي جامع و روشنكننده در باب ورشكستگي اقتصادي ثمره تلاش چارلز فرگوسن است كه پيش از اين مستند پژوهشي درخشان «پاياني به چشم نميآيد» را درباره جنگ عراق در كارنامه موفقيتهايش به ثبت رسانده است. فرگوسن بهواسطه گفتوگوهايي كه در فيلمش با شخصيتهايي از دولت بوش مانند گلن هابرد در سمت مشاور اقتصادي و پل والكر رئيس بانك مركزي دولتهاي كارتر و ريگان انجام داده است اينطور استدلال و نتيجهگيري ميكند كه پروسه حذف نظارت دولتي به صنعتي تبهكارانه و غيراخلاقي دامن زده است. «جرم خوديها» نه فقط به اندازه كافي درباره پيوندهاي توطئهآميز ميان نابساماني گسترده در نظام رهني، تعهدات وامهاي ضامندار، بانكهاي سرمايهگذاري و آژانسهاي اعتبارپژوهي توضيح ميدهد كه باعث چنين وضعيت اقتصادي شدهاند بلكه نگاهي به نظام گردش پول مياندازد تا بر عملكرد نادرست ناظران اقتصادي مربوطه صحه بگذارد. «جرم خوديها» يك گزارش ژورناليستي هوشمندانه و درجه يك است كه ابعاد تراژدي عظيم ورشكستگي اقتصادي آمريكا را فاش ميكند.
من پولت را ميخوام (اكران پانزدهم اكتبر) I Want Your Money
انگار ري گريگز با قرضگرفتن كتاب فيلمسازي مايكل مور موفق به ساخت اين مستند گستاخانه و ضداوبامايي شده است. او تفسيري جناح راستي از واقعيت ارايه ميدهد تا مشكلات مالي و كسري بودجه سرسامآور ايالات متحده را ريشهيابي كند. فيلم با كليپهاي آرشيوي فراواني كه از رونالد ريگان قهرمان نظريه «نظام تراوشي» (مبني بر اين انديشه كه كمك دولت به شركتهاي بزرگ (صاحبان سرمايه و ثروت) عاقبت موجب بهرهمندي طبقات پايين جامعه خواهد شد) در اختيار داشته و گفتوگوهاي آرشيوي متعدد با كساني چون نوت گينگريچ، كن بلكول، مايكل ريگان و اندرو بريتبارت، مستقيم به سراغ تفكرات ايدئولوژيكي محافظهكارانه درباره شياطين دستگاه دولتي، نظام مالياتي و كثيفترين واژه دنيا يعني «سوسياليسم» ميرود. چنين مستندي تنها يك عنوان دارد: تبليغي از فاكس نيوز.
مردان كمپاني (اكران بيستودوم اكتبر) The Company Men
«مردان كمپاني» درامي تقريبا مشابه فيلم تحسينشده «رو هوا» (2009) است كه جان ولز آن را كارگرداني كرده و رويكرد تلويزيوني خود را به كشمكشهاي روزمره شركتي در دوران ركود اقتصادي تزريق كرده است. ماجراهاي فيلم بهواسطه زندگي سه مرد جريان مييابند: بابي واكر (بن افلك) مغرور كه اخيرا از كارش اخراج شده و تازه به اهميت خانواده نسبت به كار پي برده است (با كمك رزمري دويت در نقش همسر مهربانش و كوين كاستنر در نقش برادرزنش كه هر دو بازيهاي خوب و تماشايي ارايه دادند)؛ كارمند باسابقهاي با نام فيل وودوارد (كريس كوپر) كه تجربهاش مسئوليت زيادي را برايش ايجاد كرده است؛ و جين مككلري (تامي لي جونز) از دماغ فيل افتاده كه ميكوشد رفقايش را از زيانهاي مالي برهاند. اين شخصيتها به عنوان چرخدندههايي در دنياي بيرحم كاپيتاليسم در نظر گرفته شدهاند و انجام وظيفه ميكنند.