سینمای ما - شیدا شیرازی(برلین): اصغر فرهادی جایزه بهترین کارگردانی را از جشنواره فیلم برلین گرفت. ضمن تبریک این موفقیت بزرگ مصاحبه اختصاصی خبرنگار سینمای ما (شیدا شیرازی) در برلین را پیش از برگزاری اختتامیه جشنواره فیلم برلین میخوانید. فرهادی در این گفتگو درباره حاشیههای مطبوعاتی این روزهای فیلماش، انتقاد مطبوعات و آن چه میخواسته در این فیلم منتقل کند، با مخاطبان سایت سینمای ما حرف زده است...
سينمای ما: جناب آقای فرهادی، اولا اينکه تبريک ميگم برای ساختن بهترين فيلمی که تا به حال ديدهام و مرسی که باعث افتخار ما در اين جشنواره شديد.
فرهادی: خواهش میکنم.
س: جناب آقای فرهادی وقتی کارنامه هنری شما را مرور ميکنيم ميبينيم که مسئله اصلی در «شهر زيبا» موضوع بخشيدن يا نبخشيدن بود، در «رقص در غبار» مسئله اصلی موضوع ترجيح دادن یک نفر دیگر بر خود شخص بود و در «چهارشنبه سوری» هم شک موضوع اصلی فیلم شده بود. حالا در «درباره الی» مسئله اصلی شده قضاوت که همه اينها مسائل بسيار اساسی بشر هستند و در نهايت هم قاضی خود شخص است که در آن شرايط خاص چه تصميمی بگيرد. فيلم شما تماشاگر را وادار میکند که از خود بپرسد:"اگر من جای اين شخصيت بودم چه کار ميکردم؟" فيلم بعدی شما هم قرار است چنين مسائل بنيادی را مطرح کند؟
ف: واقعا نمیدانم که فيلم بعديم راجع به چه خواهد بود. ولی سعی ميکنم فکر کنم که فيلم بعديم اولين فيلمي ست که ميسازم. من آگاهانه سعی ميکنم دنبالهروی فيلمهای قبليم نشوم. فکر میکنم اين کار را در فيلمهای قبلیام هم انجام دادهام. با شروع هر فيلم به خودم گفتهام اين فيلمي است که بايد همه تلاشت را برایش انجام دهی. اميدوارم اين تعريفهايی که از فيلم ميشود از من شناسنامهاي نسازد که از خود من جلو بزند.
س: حتما خودتان باقی خواهيد ماند، چرا که در تمامی فيلمهايتان، با وجود بهتر شدن فيلم، همیشه اصغر فرهادی درش مشهود است.
ف: ممنون
س: آقای فرهادی سوالی داشتم راجع به انتخاب بازيگرانتان. آقای مانی حقيقی را که ما به عنوان کارگردان و فيلمنامهنويس ميشناسيم چطور شد که در او بازيگری را ديديد؟ و آيا از بازی آقای حقيقی راضی هستيد؟
ف: از نظر من آن چیزی که قرار بود اتفاق بيافتد اتفاق افتاده است و يکی از بازيهای قابل باور فيلم بازی آقای حقيقی است. من به دليل آشناييم با ايشان هميشه فکر ميکردم که پتانسيل بازیگری در او هست و قبلا هم گفته بود که در مدتی که در کانادا بوده تاتر کار کرده است و اين در ذهنم مانده بود. همينطور پيمان معادی هم با اين که نويسنده است در برخوردی که با او داشتم احساس کردم که استعداد فوقالعادهای در زمينه بازيگری دارد وميتواند خوب بازی کند. الان هم معتقدم که بازی اين دو از بهترين بازیهای فيلم هستند.
س: سوال بعديم راجع به نقش سپيده است که به نظرم خيلی نقش پيچيدهاي است. او که از طرفی مدير و مدبر است و از طرفی ديگر سادهانگاری معصومانهاي دارد و ميبينيم نديده و نشناخته به کسی اعتماد کرده است. احساس ميکنم سپيده شخصيت خيلی پيچيدهای است که نمونهاش را کمتر ديدهايم. چطور به این نقش پیچیده رسيديد؟
ف: تلاشم اين بوده که این ویژگی را در تمام شخصيتهای فيلم رعایت کنیم و آنها تک بعدی نباشند. يعنی بسته به موقعيت واکنش نشان بدهند. يعنی احساس نمیشود که از قبل از طرف نويسنده مشخص شده باشد که اين آدم هميشه در هر موقعيت يک واکنش از پيش تعيين شده داشته باشد. به همين دليل است که واکنش شخصيتها بسته به موقعيتها قابل پيش بينی نيست ولی وقتی که کارشان را انجام ميدهند شما باور ميکنيد. واکنشها نسبت به موقعيتها باورپذیرند. به همين دليل تلاش کردم که شخصيتها زوايای مختلفی داشته باشند و در موقعيتهای مختلف رفتارها و واکنشهای قابل باور ولی غير کليشهاي داشته باشند.
س: ولی شخصيت سپيده در مقايسه با شخصيتهای ديگر مثل امير يا شهره بسيار ضد و نقيص است. مثلا امير از اول تا آخر فيلم محافظهکار است و حتی در آب هم نمیرود و يا احمد شخصيت ثابتی دارد اما اين سپيده است که شخصيتی نامتعارف دارد. سوال من این است که چطور توانستید به شخصيتی برسيد که در عين غير متعارف بودن بسيار باورپذیر هم باشد؟
ف: او به هر حال در نگاه اول زنی سرخوش و سادهبين به شمار میآيد. اهل جمع است و خوشی و خوشبختی ديگران برايش مهم است. او با اين روحيه خوش و رفتارهای ظاهرا بیاهميتش يکباره مبنای رفتارهای واکنشی ديگران ميشود. از اينجا به بعد همه چيز پيچيده به نظر میآيد و همه چيز معنای ديگر پيدا ميکند. برای اينگونه شخصيتسازی من معمولا هنگام نوشتن خودم را به جای شخصيت ميگذارم.lمعمولا این شخصیت ها خودشان به سراغم می آیند.
س: احتمالا از اعماق ذهنتان میآیند.
ف: بله. اما يک چيز را ميتوانم بگويم و آن اينکه اين شخصيتها هيچکدام ما به ازای عينی برای من ندارند. البته به جز احمد که يک ما به ازای عينی کمرنگ دارد. اما اين فضا و اين جمع و موضوع رفتن به سفر شمال توسط جوانها در واقعیت وجود دارد. من با يک سری از دوستان عزيز دوره دانشگاهم هر از گاهی به اين جور سفرها ميرويم که حال و هوای اين سفرها در اين فيلم هست.
س: يعنی يک کل را ديده بوديد و جزئياتش را ساختيد.
ف: دقيقا.
س: و بايد بگويم اين جزئيات را با دقت زیادی هم ساختهايد! من فيلم را دوبار ديدم و بار دوم بود که نگاهها، حرکات دوربين و حتی حرکات سر و دست بازيگران برايم معنای تازهای پيدا کرد. با اين دقتی که شما اين فيلم را ساختهايد، فکر کنم فيلمنامه را هم بارها بازنويسی کردهايد. چرا که تمام اين نگاهها و حرکات دوربين وقتی معنا پيدا ميکند که جريان داستان را بدانيم.
ف: ما مهمترين کاری که قبل از فيلمبرداری انجام داديم اين بود که با گروه، مخصوصا بازيگرها همه زوايای داستان را بازگشايی کرديم. همه ميدانستند که چه مسيری را بايد بروند، فيلم تصوير مشترکی در ذهن همه پيدا کرده بود. بعد از اين مرحله وارد تمرين شديم. مانند تاتر کمتر صحنههای خود فيلم را تمرين ميکرديم تا تازگيش از دست نرود ولی خیلی از صحنهها را، شب قبل از اينکه بچهها راهی سفر شوند تمرين کرديم. مثلا آقای صابر ابر و خانم علیدوستی گر چه در فيلم اصلا همديگر را نمیبينند ولی برای شکلگيری نو ع روابطشان و تصوری که بايد از شخصيتهای همديگر پيدا ميکردند، خیلی با هم تمرین کردند.
س: يعنی فيلم را قبلا در ذهنتان ديده بوديد؟
ف: بله، همه کارها را قبل از اينکه سر صحنه بياوريم تعیین شده بود.
س: شنيده بودم که ميگويند کتاب، خودش خودش را مینويسد و نويسنده فقط قلم به دست ميگيرد. اينطور که شما ميگويد اين موضوع برای فيلم شما هم صادق است.
ف: همينطور است. مثل رانندگی است. شما بیآنکه به دستهایتان دستوری بدهيد خودش در سربالايی دنده عوض ميکند. لحظه خلاقيت، لحظه ناخودآگاهی است. آگاهیها همه قبل از زمان خلاقیت به کار میآيند.
س: آقای فرهادی، همواره در داستان فيلمهای شما یک بزنگاه وجود دارد. در «چهارشنبه سوری» لحظهاي که زن همسايه وارد ماشين ميشود و در «دايره زنگی»، فيلمی که شما فيلمنامهاش را نوشتهايد، در انتهای فیلم دختر خوب داستان ناگهان چهره عوض ميکند و بيننده حسابی غافلگير ميشود. اما در «درباره الی» داستان بزنگاه خاصی ندارد بلکه تمام داستان غافلگيرکننده است و بيننده را با خود ميکشاند و اين سوال را در ذهن ايجاد ميکند که اگر من جای تک تک شخصیتهای فیلم بودم چه کار ميکردم. سوال من اينجاست که چطور به اين نوع فیلم و روایت رسيديد و چطور شد تصمیم گرفتید فيلمی بسازيد که بيننده را اين طور دنبال خودش بکشاند.
ف: من از اينکه بيننده با رخوت روی صندلی مقابل فيلم بنشيند بدم میآيد. فکر ميکنم درام در قصه، مهمترين ابزار برای از بین بردن اين رخوت است. بيننده بايد در سينمای امروز بخشی از فيلم باشد. فيلم بايد مثل پانتوميم اشارههايی و نشانههايی بدهد و تماشاگر بيانديشد و کشف کند. مهم نيست دقيقا به همه چيزی که من فکر کردهام برسد. مهم انديشه اوست.
س: به قول مولانا هرکسی از ظن خود شد يار من...
ف : کاملا.
س: آقای فرهادی، سوال ديگرم در مورد موسيقی متن فيلم است. «درباره الی» موسيقی ندارد و فقط در تيتراژ پايانی فيلم موسيقی «آهنگی برای الی» را داريم، چه هدفی از استفاده نکردن از موسيقی داشتيد؟
ف: چون که «درباره الی» یک فيلم واقعگراست و گذاشتن موسيقی روی اين فيلم خلاف این قرارداد با تماشاگر است. يعنی پررنگتر کردن حضور من به عنوان کارگردان. استفاده از موسیقی يعنی من کارگردان از پشت دوربين به جلوی دوربين آمدهام. به نظر من هر چه کارگردان عقبتر بايستد و حضورش در فيلم کمرنگتر باشد، فيلم بیواسطهتر بامخاطب ارتباط ميگيرد.
س: و شما هم که موسيقی دريا را داشتيد.
ف: ما موسيقی دريا را داشتيم. وقتی میخواستم برای تيتراژ آخر موسيقی انتخاب کنم به آثار زیادی گوش کردم و فکر ميکردم که هيچکدامشان برای تيتراژ فیلم مناسب نيستند. یک شب اين موسيقی را شنیدم و ديدم که خودش است. اما هرچه گشتم اسم آهنگ را پيدا نکردم. از دستيارم خواستم که نام اين موسيقی را پيدا کند. ميدانيد اسمش چی بود؟
س: بله، «آهنگی برای الی».
ف: و این برايم خيلی جالب بود. چطور ميشود اين اتفاق بيافتد که من برای فيلمی به نام «درباره الی» دنبال موسيقی بگردم و اتفاقا آنی را که ميپسندم نامش به الی ربط داشته باشد.
س: بله واقعا جالب است. ولی شما در فيلمتان موسيقی دريا را به بهترين نحو استفاده کردهايد.
ف: به نظرم صدای دريا و امواج همان پيشزمينه صوتیای را ميسازد که صدای ترقهها در «چهارشنبه سوری» میساختند.
س: دقيقا همينطور است. در یک گفتگو با مرحوم شکيبايی، خواندم که درباره داریوش مهرجويی گفته بود و این که سر صحنه فيلم «بانو» وقت گرفتن نمايی از بيتا فرهی و زمان گفتن: صدا، دوربين، حرکت به نظر میآمده گفته باشد: صدا، دوربين ، باد!! چرا که همان وقت یک نسيم وزيدن گرفته و دنباله روسری بانو در باد تکان خورده است. حالا اين حکايت شما شده است و به نظرم شما مثل مهرجويی موسيقی دريا را به خدمت گرفتهايد. صدای دريا ابتدای فيلم چنان آرامشبخش و مملو از شادی است که با حال وهوای فيلم تناسب دارد و صدای همين دريا در اواسط فيلم چنان مملو از دلهره ميشود که نياز به هيچ گونه موسيقیای حس نميشود.
ف: درست است.
س: آقای فرهادی فکر ميکنيد که حضور فيلم در جشنواره برلين چه کمکی به پخش جهانی فيلم بکند و آيا اميدی به اکران عمومی فيلم در ديگر کشورها هست؟
ف: هنوز برای جواب قطعی به این سوال زود است و تعدادی پخشکننده فيلم را ديدهاند. تعدادی هم فيلم را برای چند کشور خواستهاند. تا اينجا متوجه شدم که فيلمی هست که پخشکنندگان خارجی را برای اکران در آن کشورها ترغيب کند.
س: آيا «درباره الی» در جشنوارههای بينالمللی ديگری هم شرکت خواهد کرد؟
ف: پخشکننده است که تصميم ميگيرد فيلم را به چه جشنوارههایی بفرستد.
س: يعنی در آينده نزديک هم معلوم نیست که قرار است در چه جشنواره یا جشنوارههایی شرکت کند؟
ف: چرا. حدود دو ماه ديگر در جشنواره پيونگ يانگ کره خواهد بود.
س: آقای فرهادی من در کنفرانس مطبو عاتی درباره الی بودم و چنان که معمول است اکثر رسانههای معتبر دنيا هم حضور داشتند. برخلاف تصورم کمتر به حاشيههای فيلم اشاره شد. شما و بازيگران هم تلاش کرديد که با عث دامن زدن به اين حاشيهها نشويد. آيا شما فکر ميکرديد که جلسه با عث مشکلي شود؟
ف: من وقتی به برلين آمدم شنيدم در روزنامه مهم اينجا (اشپيگل) در مورد حاشيههای فيلم مفصل مطلب نوشتند و حدس ميزدم که جلسه به آن سمتی برود. يکی دو سوال هم در اين ارتباط شد که من اشاره کردم که مطبوعات اينجا قضيه را از آنچه هست درشتتر جلوه دادهاند. البته در خبرهای ايران چنان جلوه داده شد که منظور من مطبو عات داخلی بودند. در ايران بايد بگويم که بچههای مطبوعات در رابطه با اين فيلم و مشکلاتش خيلی کمک کردند که بيجهت فيلم قربانی نشود.
به هر حال من با اين فضاسازی که در بازی روزنامههای اينجا شده بود احساس کردم که بيشتر سوالات در مورد اين حواشی خواهد بود. ولی وقتي دو خبرنگار خارجی سوالهايی پرسيدند، اينجا تصورشان در مورد کار ما در ايران به هر حال با توهم همراه است، من گفتم مشکل به اندازهاي که شما تصور ميکنيد نبوده است. اساسا خودم هم عادت ندارم که شکايت به غير ببرم و فکر ميکنم اگر مشکلی هم بوده چرا من آنرا برای رسانههای خارجی بازگشايی کنم؟ این رویه را همیشه از قبل در نمایش های خارجی همه فیلم هایم داشته ام و خلاصه خوشبختانه جلسه مطبوعاتی هيچ سمت سياسی پيدا نکرد و نه از طرف ما و نه از طرف خبرنگاران سمت و سويی نگرفت. چیزی که همیشه برای من بسیار خوشایند تر بوده است.
س: جايی خواندم که فيلم را با ماجرای آنتونيويی مقايسه کرده بودند.
ف: من اين فيلم را هنوز نديدهام، ولی باعث خوشحالی است که فيلمم با آن فيلم مقايسه ميشود، ظاهرا از نظر موضوع و نو ع کارگردانی خيلی با هم متفاوتند ولی بخش اول قصه يعنی سفر رفتن دستهجمعی در هر دو فيلم وجودارد. در مورد «چهارشنبه سوری» هم يادم است بعضیها ميگفتند اين قصه تکراری است و هزار بار گفته شده، ولی فيلم علیرغم آن حرفها ماند و خيلیها دوستش دارند.
س: آقای فرهادی خیلی از مصاحبه با شما خوشحالم و ممنون از اينکه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد.