دیالوگهای بامزه، شوخیهای تکراری (یادداشت پیتر هارتلاب بر فیلم «ایگور» ترجمه سارا ترابي)
سینمای ما - «ایگور» فیلم خانوادگی غیر متعارفی ست. یکی از همراهان شخصیت اصلی فیلم مغزی است که در یک شیشه غوطهور است و یکی دیگر از آنها خرگوش لاغرمردنی ست که همیشه قصد خودکشی دارد. بچهی کودکستانی شما ممکن است سئوالهای پیچیدهای بعد از تماشای فیلم از شما بپرسد. اما طرح تاریک و بیرحمانهی فیلم، مشکل این فیلم که بوسیلهی استودیوی انیمیشنسازی فرانسوی، سازندهی «Rolie Polie Olie » ساخته شده، نیست.
گروه فیلمنامهنویسان فیلم با چسباندن هر چیزی به طرح غیرعادی فیلم و پرکردنش با دیالوگهای اخلاقی و سوءتفاهمها، ذکاوت و ویرانگریشان را برای نوشتن به هدر دادهاند. (بهتر است یک آدم بیاهمیت خوب باشی تا یک شیطان زیرک) مثل شخصیت زن هیولای فرانکشتاین گونهی فیلم در میانهی فیلمنامه، قسمتهایی که با فیلمنامه متناسب نیستند.
در سبک وریتم «ایگور» بیشتر به نسخهی کوتاه شدهیی از انیمیشنهای مخصوص بزرگسالان مثل «جشنواره انیمیشن اسپایک و مایک» یا «نمایش انیمیشن» ساختهی مایک جاج شبیه است. جلوههای انیمیشنی کامپیوتری فیلم در مقایسه با ساختههای پیکسار و دریم ورکز بیرنگ و مرده به نظر میرسد و در طراحی شخصیتها بیشتر به مخرببودنشان توجه شده تا دوستداشتنیبودن آنها. شخصیتهای فیلم را در یک فست فود مخصوص بچهها قرار دهید تا همه اشتهایشان را از دست بدهند. اما فیلمنامهی کریس مکنا بسیار زیرکانه نوشته شده، زمانی که به تمسخر فیلمهای هیولایی عصر سیاه و سفید میپردازد در حالی که آنها را به خوبی در نشانههای فرهنگی امروزی تنیده است. وقتی یکی از شخصیتها قرار است در معرض تلقین افکار و عقاید شیطانی واقع شود، در یک اتاق زندانی میشود و مجبوراست فیلم «درون استودیوی اکتور» را تماشا کند و سپس بیرون میآید تا به ماجراهای بزرگتر بپیوندد. اسکامپر، خرگوش و برین، مغز درون شیشه (با صدای استیو بوشمی و سین هایس) تقریبا از سه برابر نقشهای برجستهی کمدی انیمیشنی معمول بهتر هستند.
«ایگور» با یک گوژپشت آغاز میشود (با صدای جان کیوزاک) که مهارت و علاقهی تبدیل شدن به یک دانشمند دیوانه را دارد ولی تمام کاری که رئیس نابخردش میگذارد او انجام دهد، روشن کردن کلید است. بعد از اینکه یک حادثهی صنعتی وحشتناک رئیساش را از ادامهی کار محروم میکند، ایگور تلاش میکند تا یک زن غولپیکر به اسم اوا درست کند و جایزهی علوم شیطانی را ببرد. البته هیچ چیز طبق برنامه پیش نمیرود و ایگور به مرور عاشق مخلوقش میشود.
اینجا زمانی ست که فیلم به طور وحشتناکی مسیر اشتباهی را طی میکند. در زمانی که بسیاری از شوخیهای بین شخصیتها خلاقانه است، اتفاقات داستانی قابل پیشبینی میشوند و با سوءتفاهم عاشقانهای شبیه فیلم «بچه کارات» و بیست فیلم مشابه دیگر کامل میشود. فیلم با سکانس اکشن بزرگی تمام میشود که ضعفهای انیمیشنی فیلم را بیشتر نشان میدهد و به نظر میرسد که تا ابد ادامه خواهد یافت. «ایگور» یک فیلم 87 دقیقهای ست ولی 110 دقیقه به نظر میرسد.
در یک نقد کلی فیلم مستحق یک تحسین بزرگ است. موسیقی فیلم عالی است. با تنوع ریتمی از ریتمهای قدیمی و کلاسیک گرفته تا بلوز، این تنها فیلمی ست که همه آن را به همراه ترک موسیقی همراهش "بچه خواهش میکنم به خانه نیا" خواهند دید. (اگر بهشت وجود داشته باشد، وقتی به دروازههای مرمرینش رسیدید دوست دارید خداوند چه چیزی به شما بگوید؟ این فیلم پر از تصاویر وحشتناک، زبان ملایم و خشونت کارتونی ست) .