صفحه مناسب براي چاپگر


میلی سیریوس


تلاش برای رهایی از سایه پدر
(به بهانه ایفای نقش در موزیکال «هانا مونتانا: فیلم سینمایی»)

حامد مظفری


اختصاصی سینمای ما – حامد مظفری - پیش درآمد: دستینی هوپ سیریوس معروف به میلی سیریوس در 23 نوامبر 1992 در فرانکلین واقع در ایالت تنسی ایالات متحده به دنیا آمد. پدر وی بیلی ری سیریوس از جمله بازیگر-خوانندگان سینمای هالیوود است که در آثاری نظیر «رادیکال جک»، «دکتر مالهالند»، «مرگ و تگزاس» و «شیطان، ساختمان را ترک کرده» ایفای نقش کرده است. مادر میلی سیریوس که تیش سیریوس نام دارد نیز هر از گاه به فعالیت‌های سینمایی پرداخته است و به تازگی نیز تهیه‌کنندگی فیلم «آخرین آهنگ» را برعهده گرفته است. میلی سیریوس دارای یک برادر تنی با نام برایسون و یک خواهر تنی با نام نوح لیندسی بوده ضمن اینکه دو برادر و یک خواهر ناتنی هم دارد. میلی سیریوس تحت آموزش‌های پدرش به فراگیری آوازخوانی پرداخت و خیلی زود علاقه زیادی نسبت به موسیقی پیدا کرد؛ علاقمندی وی به موسیقی سبب‌ساز آن شد که از دوران نوجوانی ملودی‌های معروف موسیقی پاپ را با تغییراتی همراه ساخته و آنها را اجرا نماید. میلی پس از مدتی جذب گروه‌های محلی نمایش موزیکال گشته و با توجه به آنچه که از جریان بازیگری پدر در ذهنش مانده بود، در اغلب این نمایش‌ها نقش یک خواننده را ایفا می‌کرد. وی کار حرفه‌ای بازیگری خود را از سال 2001 و با بازی در دو قسمت از سریال تلویزیونی «داک/ پزشک» آغاز کرد. در این قسمت‌ها که «مردان در تنگنا» و «خلبان» نام داشتند وی در قالب دختری نوجوان و ساده‌دل ایفای نقش کرد. پس از این مجموعه وی در فیلم «ماهی بزرگ» به کارگردانی تیم برتون ظاهر شد. حضور وی در این فیلم، حضور چشمگیری نبود اما این حُسن را داشت که باعث شود وی روش همکاری با یک تیم حرفه‌ای که بازیگرانی نظیر ایوان مک‌گرگور و آلبرت فینی در آن حضور داشتند را بیاموزد! پس از این کار میلی به موازات شراکت در اجرای موسیقی فیلم‌هایی نظیر «پلی به ترابیتیا» در سریال‌های تلویزیونی بسیاری نیز به ایفای نقش پرداخت. «زندگی زاک و کُدی»، «هانا مونتانا: زندگی در لندن»، «موزیکال دبیرستان 2»، «امپراتوری مدرسه جدید»، «هانا مونتانا: یک در میلیون» و «تغییرات» عناوین تعدادی از این مجموعه‌ها هستند. میلی سال گذشته در انیمیشن «بولت» صداپیشگی کرد و در قسمت‌های مختلف مجموعه تلویزیونی 64 قسمتی «هانا مونتانا» در قالب کاراکتر میلی استوارت/هانا مونتانا به بازی پرداخت. آخرین کار هنری وی که تقریبا هم‌زمان با بازی در «هانا مونتانا: فیلم سینمایی» صورت گرفت صداپیشگی در انیمیشن «سوپر راینو» می‌باشد؛ انیمیشنی که در برنامه اکران ماه مارس سال 2009 قرار دارد. پروژه آینده میلی سیریوس بازی در فیلمی است با نام «آخرین آهنگ» که مادرش تهیه آن را برعهده گرفته است و احتمالا سال 2010 اکران خواهد شد.


• حدودا ده سالی هست که به عنوان بازیگر فعالیت دارید، اما غالبا در کارهای تلویزیونی ظاهر شده‌اید. چرا؟

- شاید این موضوع به ابتدای مسیر بازیگری‌ام باز می‌گردد. من کار بازیگری خود را با همکاری در چند اپیزود از مجموعه «داک» شروع کردم. از این سریال خاطرات بسیاری دارم؛ خاطراتی اغلب شیرین و جذاب که هنوز هم پس از گذشت هشت سال از آن دوران، آنها را از یاد نبرده‌ام. این تجربه و تجربه‌های خوب بعدی من در تلویزیون موجب آن شده که کمی از سینما دوری کنم چون به شخصه اعتقاد دارم فضای همکاری در کارهای تلویزیونی، به دلیل طولانی‌تر بودن مدت زمان همکاری، فضایی صمیمانه‌تر است و سوء‌تفاهم‌های موجود در محیط‌های تصویربرداری سینمایی در آن وجود ندارد!

• منظورتان از سوء‌تفاهم چیست؟
- ببینید. پروسه فیلمبرداری کارهای سینمایی عموما بیشتر از یکی دو ماه به طول نمی‌انجامد و همان طور که می‌دانیم، در طی این مدت زمان کوتاه عوامل هیچ‌گاه نمی‌توانند شناخت کافی از یکدیگر پیدا کنند. به همین علت در چنین محیطی، کوچک‌ترین رفتار خشنی، توهین تلقی شده و افراد درگیر کار خیلی زود به کشمکش می‌رسند. البته بسیاری از این کشمکش‌ها درونی بوده و در فضای بیرونی، وجهه‌ای از آنها را نمی‌بینیم.

• ... یعنی مثلا یک بازیگر در ناخودآگاه خود نسبت به بازیگر نقش مقابل خویش، حسی منفی دارد!
- دقیقا همین طور است. از آنجا که بسیاری از این سوء‌تفاهم‌ها بیان نمی‌شوند تا پایان کار در قلب عوامل درگیر باقی مانده و حتی ممکن است نگرش آینده آنها نسبت به یکدیگر را هم دستخوش تغییرات فراوان نمایند.

• ... البته همین جاها است که یک کارگردان باتجربه خواهد توانست با مدیریت مجموعه، همه چیز را سامان دهد.
- اغلب کارگردانان تلاش می‌کنند درگیر روابط خاصی که میان همکاران‌شان پدید می‌آید نشده و فقط مطابق برنامه کاری از پیش تعیین شده، روند ساخت پروژه خود را پی بگیرند! البته هستند فیلمسازانی که به سبب روحیات متعالی خود نهایت تلاش را در جهت رفع کدورت‌های احتمالی به کار می‌گیرند.

• نقطه نظرت راجع به فضای کار در فیلم‌های سینمایی می‌بایستی برخاسته از یک اتفاق نه‌چندان زیبا باشد. این طور نیست؟
- درست متوجه منظورتان نشدم؟!

• ... منظورم این بود که احتمالا خودت هم در پروژه‌ای درگیر پاره‌ای خصومت‌ها شده‌ای و همین مساله موجب ایجاد این طرز تلقی خاص در تو شده است!
- تا حدودی حدس‌تان درست بود. من بیشتر درگیر حسادت بوده‌ام تا خصومت. از آنجایی که پدرم هم در سینما فعالیت می‌کند اکثرا این طور فکر می‌کنند که جایگاه کنونی من ناشی از لابی‌هایی است که پدرم برایم انجام داده است. ولی باور کنید حداقل هفتاد درصد موقعیت بازیگری‌ام را مدیون تلاش‌هایی هستم که خودم انجام داده‌ام.

* البته باید هم‌چنین شائبه‌هایی پدید آید. به هر حال اولین حضور تصویری شما –منظورم همان سریال «داک» است– در اثری رقم خورد که پدرتان ایفاگر یکی از نقش‌های اصلی آن بود!
- قبول دارم که پدرم به من کمک کرد تا وارد این حرفه شوم اما اکنون هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که مثلا کار نسبتا بی‌نقصم در صداپیشگی کاراکتر پنی در فیلم «بولت» ناشی از کمک پدرم بوده است. باور کنید من برای تک تک کارهایم، ارزش زیادی قائلم و به همین دلیل برای تفهیم کاراکترهایم مدت‌ها مطالعه و تحقیق می‌کنم.

• ببینید. چه بخواهید چه نخواهید هم شما و هم برادران و خواهران‌تان به واسطه پدرتان یعنی شخص بیلی ری سیریوس وارد حرفه بازیگری شدید و هنوز هم چنان که باید از سایه نام پدر خارج نشده‌اید!
- من هنوز جا برای تجربه کردن بسیار دارم. من تازه شانزده سالم را تمام کرده و وارد هفده سالگی شده‌ام. پس تازه در ابتدای راه هستم و می‌خواهم تمام توان خود را به کار گیرم تا با ارائه بازی‌هایی قوی و اثرگذار طوری عمل کنم که طی پنج سال آینده دیگر هیچ کس نتواند از این سخن گوید که من به واسطه پدرم مشهور شده‌ام.

• پس باید بکوشید تا در پروژه‌های متفاوت ایفای نقش کنید.
- بله. تصمیم دارم طی یکی دو سال آینده دایره انتخابم را وسیع‌تر کنم تا مخاطبان بتوانند تماشاگر چهره‌ای متفاوت از من باشند.

• کار در نسخه سینمایی «هانا مونتانا» برای من هیچ چیز جدیدی نداشت. یعنی حس می‌کردم، کارگردان می‌خواسته همان فضاهای تلویزیونی را به سینما بیاورد ...
- خوب، این فیلم همان‌طور که از نامش هم برمی‌آید، فیلم مستقلی نیست و در امتداد مجموعه «هانا مونتانا» قرار می‌گیرد. تشابه فضاها هم به همین دلیل بوده یعنی کارگردان نمی‌خواسته به ناگاه تماشاگر را در فضای ذهنی کاملا جدیدی قرار داده و تمام رشته‌های ارتباطی قبلی را از بین ببرد. هدف اصلی آن بوده که با نشان دادن شمه‌ای دیگر از زندگی کاراکتر میلی استوارت درگیری‌های درونی این شخصیت روایت شود.

• ... نقطه قوت داستان فیلم هم روایت همین درگیری‌های درونی جهان شمول این دختر جوان است.
- خوشحالم که به چنین نکته‌ای اشاره کردید. مشکلات میلی استوارت مشکلات اغلب جوانان روزگار ماست؛ جوانان ما که خودم هم یکی از آنها هستم، این روزها بدجوری بی‌هدف شده‌اند و گویی امروز یا فردای آنها برای خودِ آنها هم چندان تفاوتی ندارد!

• ... انگاری همه فقط در حال اتلاف وقت هستند.
- بله. کاراکتر اول فیلم هم دقیقا در چنین وضعیتی قرار گرفته است یعنی تنها دوست دارد هر آنچه از گذشته به خاطر دارد را فراموش کند تا بتواند با تفریح‌های موقتی، امروز را به فردا برساند.

• ... و درست همین جا است که تلنگری شکل می‌گیرد!
- البته در شرایط واقعی به مانند داستان فیلم، تلنگر به موقع صورت نمی‌گیرد یعنی ممکن است جوانی حتی عمرش را هم بر اثر تفکرات غلط به بازی بگیرد. اما به هرحال در فیلم برای ایجاد تعلیق یا تغییر روند داستانی هم که شده، روند زندگی هانامونتانا با سفر وی به تنسی دچار دگرگونی می‌شود.
* یکی از زیباترین صحنه‌ها را در لوکیشن‌های مربوط به تنسی می‌بینیم!
- درست است. در این ایالت مناطق زیبا و چشم‌نواز بسیاری وجود دارند. فقط باید در طبیعت آزاد این منطقه، گشتی بزنید تا همه چیز دستگیرتان شود.

• کنتراست رنگ فیلم هم خیلی دقیق و حساب شده انجام گرفته است!
- در ایجاد این کنتراست دو نفر بیش از بقیه تلاش کردند، یکی دیوید هنینگز فیلمبردار کار و دیگری الیوت گیلیک طراح صحنه این فیلم. هماهنگی آنها در ترتیب دادن میزانسن مورد علاقه کارگردان خیلی زودتر از آنچه که فکرش را می‌کردیم سبب‌ساز ایجاد یک ترکیب رنگی همگون و کاملا متعادل گردید.

• در برخی قسمت‌ها هم از رنگ صورتی جذابی استفاده شده بود.
- صورتی رنگی است که خیلی سریعتر از حد تصور به عنوان یک سمبل به چشم می‌آید چرا که صورتی فقط یک رنگ نیست بلکه نماد یک روش رفتاری است!

منبع: movieline.com