حماسه يك مردِ لاغر (نقد نويد غضنفري بر فیلم من آن جا نيستم) :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ما :: سينمای جهان
     صفحه‌اول     گزارش     گالري‌عكس     تبليغات     درباره‌ما     ارتباط‌ با ما     سينماي ما     
   
       دوشنبه 10 اسفند 1388 - 7:37         

                       



حماسه يك مردِ لاغر (نقد نويد غضنفري بر فیلم من آن جا نيستم)

سینمای ما - «...رستگاري در عالم هنر، به شهادت تاريخ تمدن، بي‌گمان در گروي طريقت هنرمندان پرخاشجو است.
پرخاشگران ويران‌گر كه آفرينندگان تمدن هستند...»١
جايي از «من آن جا نيستم»، يكي از شش شخصيت ديلن‌وار (بن ويشاو) كه خودش را پيش‌تر، آرتور رمبو معرفي كرده، اين جمله مشهور باب ديلن را مي‌گويد: «من هرج و مرج را پذيرفته‌ام، مطمئن نيستم كه آن هم من را پذيرفته باشد». اين كاراكتر شاعرمسلك، درست موقعي اين عبارت حالا آشناي ديلن را بازگو مي‌كند كه لحظه‌اي جلوتر، يكي از حادثه‌هاي پيش آمده در تور 1966 لندن ديلن را (البته با كمي تغيير) مرور مي‌كنيم؛ بلافاصله بعد از اجراي ترانه «حماسه يك مرد لاغر» توسط جود كويين-وجهه محبوب و در اوج باب ديلن در اواسط دهه 1960 كه كيت بلانشت، بي‌نظير بازي‌اش كرده- تماشاگري از وسط جمعيت بلند مي‌شود و كويين/ديلن را «يهودا» مي‌خواند و او هم در جواب‌اش مي‌گويد: «به‌ات ايمان ندارم، تو دروغگويي!...اون لعنتي رو بلندتر بگو». مثالي كه الآن آورده شد، كد و آمار مشهوري است از زندگي پر افت و خيز باب ديلن كه بارها و بارها در رسانه‌ها و مطبوعات گفته و نوشته شده است. حالا فكرش را بكنيد در «من آن جا نيستم»، اين شاهكارِ مولتي‌كالت هزاره جديد-به تعبير ارزشمند آنتوني دي‌كورتيس، منتقد The Chronicle of higher education- ساخته تاد هينس (با داستان و فيلم‌نامه‌اي نوشته خودش)، بيش از 130 دقيقه با چنين كد و آمارهايي از زندگي ديلن طرفيم كه اين بار به تعبير جي هوبرمن، داراي ساختاري پسا «همشهري‌كين»ي است و استراتژي‌اش «ديلن‌شناسي كاربردي»! به همين دليل دقيقا به يكي از قطعه‌هاي بلوز/ راكِ نفس‌گيرِ خود ديلن شبيه شده و جالب است كه طي آن حتي يك بار نامي از باب ديلن برده نمي‌شود.
اگر باب ديلن را روح و نماد دهه پر شر و شور 1960 بدانيم، جمله ابتدايي گوينده داستان (و چه انتخابي بهتر از صداي كريس كريستوفرسن براي آن؟)؛ كه حتي ارواح هم بيش‌تر از يك شخصيت دارند، به مثابه تير خلاصي است براي ما. كليدي كه تاد هينس، خودآگاهانه و هوشمندانه، همان ابتداي كار دست‌مان مي‌دهد؛ طي داستان با شش (اگر كاراكتر جك رولينز با بازي كريستين بيل را يك بار معترض سياسي و بار ديگر رهبر مذهبي درنظر بگيريم، مي‌شود هفت تا) چهره مختلف از ديلن مواجه‌ايم كه با توجه به زمانه و شرايطي كه ديلن درش قرار دارد، صورت و خصيصه‌هاي متفاوتي ارائه داده‌اند و دست آخر هم به طرز شگفت‌انگيزي در هم مي‌آميزند و كليت ديلن را تشكيل مي‌دهند. نكته‌اي كه اتفاقا وجهه شاعر مسلك ديلن هم در جايي از فيلم به‌اش اشاره مي‌كند:«من هنرمندي چند وجهي‌ام، مي‌بينم، مي‌شنوم و استنشاق مي‌كنم».
«من آن جا نيستم»، عمدي و خودآگاهانه، با تصاويري شبيه به ابتداي مستند «به پشت سر نگاه نكن» (دي. اي پين بيكر، 1965) شروع مي‌شود؛ ترديد و دلهره بابي براي اين‌كه تنها با يك گيتار و هارمونيكا مقابل سيل مخاطبان‌اش روي سن حاضر شود، با اين تفاوت كه اين‌جا، تصاوير را از نماي نقطه نظر ديلن مي‌بينيم. تمهيد زيركانه‌اي كه تاد هينس، طي روايت، برگزيده و از احساس آشناپنداري بيننده حرفه‌اي و ديلن باز و ديلن‌شناس بهره برده است. به عنوان مثال ما بخش‌هاي مربوط به تور 1965 لندن بابي را با شخصيتي مرور مي‌كنيم كه در داستان اسمش شده جود كويين، اما ظاهر و سر و شكل او كاملا ديلن اواسط دهه 1960 است و آن فصل‌ها هم درست مثل بخش‌هاي توي هتل «به پشت سر نگاه نكن» ساخته و پرداخته شده‌اند. به كارگيري اين تمهيد تا جايي است كه حتي از ديالوگ‌هاي مستند پين بيكر (كه حالا بسيار مشهور است و نقل همه محافل سينمايي و اهل موسيقي شده) استفاده كرده است؛ مثل جايي كه جمله مشهور آلبرت گراسمن، مدير برنامه‌هاي ديلن، در اعتراض به مديريت هتل محل اقامت ديلن در لندن را از زبان شخصيت داستاني نورمن (مارك كاماچو)، مدير برنامه جود كويين، با ظاهري مشابه گراسمن، مي‌شنويم: «... و شما آقا، يكي از خنگ‌ترين، مزخرف‌ترين و احمق‌ترين افرادي هستيد كه من تا الان تو زندگيم باهاشون حرف زدم»، يا فصل مصاحبه بارها ديده شده (كه اسكورسيزي هم در مستند «راهي به خانه نيست» ازش استفاده كرده) خبرنگار بدجنس مجله تايم، هاريس يودسن، با ديلن كه بابي در مقابل اين سؤال‌اش:«ترانه‌هايي كه مي‌خواني برايت مهم‌اند؟» حسابي عصباني مي‌شود و مي‌گويد: «چه طور اين سؤال‌هاي روي اعصاب رو از من مي‌پرسي؟ تو از بيتلز هم اين رو مي‌پرسي؟»، با پرداختي كاملا متفاوت نسبت به آن‌چه واقعا اتفاق افتاده، در «من آن جا نيستم» به تصوير درآمده؛ كينان جونز (بروس گرين‌وود، او كاراكتر پت گرت پير را هم در فصل‌هاي غريب بيلي دكيد با بازي ريچارد گر بازي مي‌كند) خبرنگار بي‌بي‌سي است و سؤالي با مضمون مشابه از جود كويين مي‌پرسد و جالب اين‌كه در قصه تاد هينس، «آقاي جونز» در ترانه (ليريك) «حماسه يك مرد لاغر» كاملا از كاراكتر كينان جونز الهام گرفته شده است.
عنوان‌بندي ابتدايي «من آن جا نيستم»، قطعه درشت و تعيين‌كننده ديگري از پازل روايت بديع و تا اندازه‌اي ثقيل براي تماشاگر ناآشنا با جزئيات زندگي ديلن را رو مي‌كند؛ عنوان فيلم بعد از استارت خوردن يك موتورسيكلت روي صفحه نقش مي‌بندد، تصويري كه ما را به سرعت به ژوئن 1968پرتاب مي‌كند، موقعي كه بابي جايي نزديك خانه‌اش در وودستاك، آن طور كه گفتند و بين مردم پيچيد، سوار بر موتور سيكلت، تصادف مي‌كند (نمي‌كند؟!) و گردن‌اش دچار شكستگي مي‌شود (نمي‌شود؟!). به هرحال اين مقطع، نقطه عطفي شد براي زندگي بابي؛ ديلن يك سال و نيم در مجامع عمومي ظاهر نشد و به اندازه كافي وقت داشت تا از زير فشار انتظارات زياد مخاطبان‌اش، دست كم براي مدتي، شانه خالي كند. حالا كه به اين جا رسيديم راحت‌تر مي‌شود گفت كه «من آن جا نيستم»، بيش و پيش از آن كه رسما بپذيرد مضمون‌اش روايتي است نامتعارف از بخشي از زندگي‌نامه واقعي باب ديلن، با ارجاع‌هاي آشنا دائم تأكيد مي‌كند كه فيلمي است درباره بحران و عقوبت «خلاقيت» بعد از موفقيتي چشم‌گير.
موسيقي ديلن زماني باب شد كه خوانندگان و نوازندگان راك اند رول هم دوره‌اش، دائما از نظر تكنيكي از هم پيشي مي‌گرفتند و بدون شك در اين رقابت، گروهي موفق‌تر بود كه گيتاريست ليدش قطعات و ملودي‌ها را تكنيكي‌تر اجرا كند. ديلن اما در اين گير و دار كاملا بي‌خيال ملودي‌ها يا بداهه‌هاي سخت و گوش نواز شد و با يك گيتار آكوستيك و هارمونيكاي ساده، شد روح عصيانگر موسيقي فولك و بلوز آمريكايي. سنتي كه پيش‌تر نوازندگاني مثل پيت سيگر و وودي گاتري شروع‌اش كرده بودند. به همين خاطر تاد هينس جسورانه، دوره تأثيرپذيري زندگي ديلن را به سان كودك رنگين‌پوستي به تصوير مي‌كشد كه در جست و جوي روح اصيل موسيقي بلوز گاتري است. چهره شبح‌وارِ اهل شهر كوچك دولوتِ مينه‌سوتا كه يك روز گيتارش را برداشت و به گرينويچ ويليج نيويورك نقل مكان كرد-و از آن به بعد هم گيتار عضو جدايي‌ناپذيرش شد-
او حتي مثل گاتري روي گيتارش نوشته: «اين ماشين (اسلحه) فاشيست‌ها را مي‌كشد»! به اين ترتيب موسيقي ديلن شد مصداق ضرب المثل «Less is More» و اين طوري بسياري را شيفته و مفتون خود كرد. ديگر هواداران، ديلن را نه فقط به عنوان يك خواننده فولك كه به عنوان سخن‌ران‌شان مي‌شناختند؛ «اگر پيش‌تر او شبيه به يوحناي تعميددهنده بود، الان ديگر او را همچون مسيح مي‌ديدند»٢، بي‌توجه به اين مسأله كه بابي هم مثل باقي آدم‌هاي معمولي تاب و توانايي محدودي دارد. اين دقيقا همان فصل‌هايي از فيلم است كه هينس عمدي و درخشان شبيه «هشت و نيم» فليني درشان آورده است؛ اين جا هم جودي كويين، همچون گوييدو (ماستروياني) هنرمندي است كه تا اطلاع ثانوي چشمه خلاقيت‌اش نمي‌جوشد و مدام دارد با مشغوليات ذهني‌اش ور مي رود. شباهت اين فصل‌هاي «من آن جا نيستم» به «هشت و نيم» به اندازه‌اي است كه جود كويين حتي يك تصوير اثيري مثل كلوديا كارديناله در ذهن‌اش دارد و از آن طرف بدش نمي‌آيد كه گاهي بي‌خيال جلسه‌هاي مطبوعاتي خسته‌كننده و مراسم مجللي كه برايش ترتيب داده اند بشود و كمي آن طرف‌تر با گروه هم رتبه‌اش، بيتلز، شيطنت و تفريحي راه بياندازد.
نكته قابل ذكر ديگر در اين ساخته گستاخانه هينس، كاور (اجراي دوباره يك ترانه‌) هاي بي‌نظيري است از ماندگارترين آثار ديلن كه توسط خوانندگان مختلف انجام شده و به زعم نگارنده، جسارتا، تمام فالشي‌ها و كاستي‌هاي موسيقي بابي را پوشانده است؛ نكته‌اي كه اگر نگوييم نقطه ضعف، اما جزو خصايص و ويژگي‌هاي موسيقي ديلن بوده اما تاريخ بي‌رحم راك‌اند‌رول متأسفانه با هيچ كس رودربايستي ندارد. بابي همواره ترانه‌هاي زيبايي با كلام‌هاي مسحوركننده ساخته كه بعدها گروه‌هاي ديگري با تكنيك‌هاي تنظيم و نوازندگي بالاتر آن را جلا داده و دوباره اجرايش كرده‌اند؛ بهترين نمونه‌اش هم كاور ترانه «The house of the rising sun» توسط گروه انيمالز است كه انصافا از ترانه اريژينال ديلن محبوب‌تر شد، طوري كه ديلن در مصاحبه‌اي اعتراف مي‌كند كه وقتي براي اولين‌بار اجراي انيمالز را از راديوي ماشيني كه توي آن نشسته مي‌شنود از شدت هيجان در ماشين را باز مي‌كند كه پياده بشود!
...حالا روايت شخصي تاد هينس از زندگي باب ديلن، حكم يكي از همين كاورهاي وجدآور را در سرتاسر فيلم پيدا كرده است. «من آن جا نيستم» موفق شده به زندگي رئال، ناكوك و ساده بابي، رنگ و لعاب ببخشد و تمام فالشي‌هاي مخصوص به آن را بگيرد. اما همان‌گونه كه كاراكتر جيمز دين‌وارِ ديلن، رابي كلارك افسانه‌اي (با بازي دريغ‌انگيز هيث لجر) در جايي از «من آن جا نيستم» مي‌گويد: «جهنم! من انتخاب نمي‌كنم كه چي بخونم، اون من رو انتخاب مي‌كنه، بعضي از اون‌ها زيبا نيستند. منظورم اينه كه چطور مي‌شه چيزي رو تغيير داد در حالي كه فقط بخواي زيبايي اون چيز رو نشون بدي»، بابي بدون آن صداي تو دماغي و چپ كوك و گيتاري كه هميشه روي صحنه با كوك‌اش مشكل پيدا مي‌كرد، ديلن نمي‌شد.

پي نوشت ها:
1- پرويز كلانتري، مجله گردون، شماره 35، 36، مطلب «بن‌بست لاكنزي» براي عزيز ميتويي
2- تاريخچه موسيقي راك، نوشته جرمي پاسكال، ترجمه بابك شهاب، مؤسسه انتشاراتي آهنگ ديگر

منبع: اعتماد




به روز شده در : دوشنبه 31 تير 1387 - 23:3

_pgprintthis |_pgsendthis |

نظرات

کیوان مجد
سه‌شنبه 15 مرداد 1387 - 15:10
6
موافقم مخالفم
 

خود فیلم که فیلم نامتعارفی هست اما نوشته نوید غضنفری آدم رو بیشتر گیج می کنه. حتما باید روی یک فیلم نامتعارف نقد نامتعارف نوشت؟>

کامی
پنجشنبه 17 مرداد 1387 - 13:15
-5
موافقم مخالفم
 

واقعا فیلم جالبیه.


جمعه 18 مرداد 1387 - 14:54
-8
موافقم مخالفم
 

بيشترين چيزي که توجه ادم رو جلب ميکنه بازي دختره است

مهتاب
سه‌شنبه 22 مرداد 1387 - 15:41
-1
موافقم مخالفم
 

هم فیلم خیلی خوبیه و هم نقد خیلی خوبی داره. اما فبلا توی اتماد خوندمش. یعنی خودتون منتقد ندارین که همش از اعتماد می ذارین تو سایتتون؟

امید صدیق
چهارشنبه 23 مرداد 1387 - 17:22
7
موافقم مخالفم
 

حکایت این فیلم مثل گردوندن لقمه دور سر هستش. باید فیلم رو بیشتر از یکبار دید تا شیرفهم شد.

بهادر
پنجشنبه 24 مرداد 1387 - 17:34
5
موافقم مخالفم
 

کیت بلانشت از هر 5تای دیگه خیلی بهتره. کشکی کل نقش دیلان رو دادخ بودن به بلنشت.

برزو
دوشنبه 28 مرداد 1387 - 15:12
5
موافقم مخالفم
 

یه چند مدتی بود که فیلمی به این خوبی ندیده بودم. به معنای واقعی یک فیلم بود.

ستاره بازیار
سه‌شنبه 14 آبان 1387 - 20:36
4
موافقم مخالفم
 

2شب پیش این فیلم رو دیدم. محشر بود. خیلی لذت بردم. بازی ها ، ترانه ها، و خلاصه همه چیز فیلم عالی بود. این مطلب هم که حرف نداره. اما راستی چرا مثل بقیه نقد فیلمها گاری عکس نداره؟ حیفه که!

علیرضا بنان
سه‌شنبه 21 آبان 1387 - 20:52
-3
موافقم مخالفم
 

تماشای این فیلم یک تجربه عالی بود. واقعا کیف کردم.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




           

استفاده از مطالب و عكس هاي سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سايت سينماي ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Copyright 2005-2007, cinemaema.com