صداخفه‌کن بره‌ها (یادداشت راجر ابرت بر فیلم شجاع ترجمه خاطره آقائیان) :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ما :: سينمای جهان
     صفحه‌اول     گزارش     گالري‌عكس     تبليغات     درباره‌ما     ارتباط‌ با ما     سينماي ما     
   
       شنبه 23 شهريور 1387 - 10:15         

               

پوستر فیلم


صداخفه‌کن بره‌ها (یادداشت راجر ابرت بر فیلم شجاع ترجمه خاطره آقائیان)

سینمای ما - چند فیلم تا به حال راجع به قربانیان خشونت که پس از آن به انتقام‌جویی کشیده می‌شوند ساخته شده است؟ چارلز برانسون در فیلم پنج بخشی «رویای مرگ» ظاهر شده و کوین بیکن هم در فیلمی به نام «جواز مرگ» حضور پیدا کرده است. این سوال به ذهن خطور می‌کند که ما چه عکس‌العملی نسبت به چنین فیلم‌هایی نشان می‌دهیم؟ اما ما در این فیلم با جودی فاستر به همراه کارگردان خبره‌ای مواجه هستیم که فیلمی به ما ارائه می‌کنند که حقیقتا، به راستی حقیقتا، در رابطه با موضوع مورد نظر است.
فاستر در قالب بازیگر تریلرها بسیار خوب عمل می‌کند: طبیعی، بی‌تکلف، تهدیدآمیز، جسور و دقیقا شبیه به همان چیزی که نظر دارد و «شجاع» ساخته نیل جردن شخصیتی بسیار قدرتمند را در برابر او قرار می‌دهد. ترنس هاوارد و فاستر در چنین صحنه‌هایی، به عنوان مثال جایی‌که هر دوی آن‌ها بیش از آنچه می‌گویند می‌دانند، و در حالی‌که هر بازیگری عاجز از ایفای نقش در آن‌هاست، کاملا پخته عمل می‌کنند.
فاستر در قالب شخصیت اریکا گوینده مرکز رادیویی نیویورک، بازی می‌کند. او نامزد پزشکی به نام دیوید (ناوین اندروز) است. آن دو نیمه شبی در سنترال پارک با جیب‌برها مواجه می‌شوند و به شدت مورد ضرب و شتم آن‌ها قرار می‌گیرند. دیوید کشته و اریکا به شدت مجروح می‌شود. زمانی که اریکا بهبود می‌یابد، ترس از تروریسم به شدت او را می‌ترساند و رویاهایش در رابطه با زندگی در یک شهر امن نابود می‌گردد. روزی اریکا اسلحه‌ای می‌خرد و در حالی‌که ترس در عمق چشمانش تبدیل به عصبانیت شده است، مشغول تمرین تیراندازی می‌شود. چیزی نمی‌گذرد که اریکا نیمه شبی برای خرید به سوپرمارکتی می‌رود و با یک حمله رفتار خشونت‌آمیزش آغاز می‌شود. آن‌جا او برای حفاظت از جان خود مردی را می‌کشد و البته احساس خوبی هم نسبت به این کار دارد و اگر چه متزلزل و عصبی به نظر می‌رسد اما از این که جان سالم به در برده، خوشحال است. فیلم با آن دسته از گوینده‌های رادیویی آغاز می‌شود که صدای‌شان به شدت عاقلانه و صبور به نظر می‌رسد و هم اکنون با زنی مواجه هستیم (کسی که گاهی نیز فیلم را خودش روایت می‌کند) که هیچ‌گاه توان کشتن کسی را در خود نمی‌دیده، اما هم اکنون به آن معتاد شده و از خود به عنوان طعمه‌ای برای به دام انداختن تبهکاران استفاده می‌کند و سپس از لغزشی که دچارش می‌شوند به خوبی بهره می‌برد.
در این‌جا همان خصیصه‌های مشترکی که برای تمام فیلم‌های انتقام‌جویانه از این دست لازم است، وجود دارد. برای مثال پلیسی که با کنجکاوی به قاتل نزدیک می‌شود از آن دسته است. در فیلم‌های قبلی در مقابل برانسون شخصیت وینسنت گاردینا و در مقابل بیکن، آیشا تایلور وجود داشت و این‌جا در مقابل فاستر، ترنس هاوارد قرار دارد. هاوارد در این فیلم درنقش کارآگاهی به نام مرسر دیده می‌شود که در جریان این وقایع در فضایی خفقان‌آور قرار می‌گیرد. او با اریکا صحبت می‌کند و به نظر می‌رسد که از همه اتفاقاتی که در شهر می‌افتد مطلع است. اریکا می‌گوید: بله، آن‌ها تعداد زیادی از امثال ما را تشکیل می‌دهند و این کلمه امثال ما کلمه‌‌ای است که با ذکاوت تمام برگزیده شده است و البته مرسر هم آن را به خوبی می‌شنود.
از این‌جاست که فیلم کمتر به قضیه‌ی کشتارهای اریکا می‌پردازد و اساسا روی واکنش احساسی او نسبت به این قضایا متمرکز می‌شود و این که از آن‌جا به بعد اریکا و مرسر چه احساسی نسبت به هم پیدا می‌کنند. البته نه در حد رابطه‌ای احساسی، اگرچه بوی آن به مشام می‌رسد، اما آن‌ها نیز مانند هر انسان باهوش و محافظه‌کاری اگرچه چیزهایی راجع به هم می‌دانند اما جرات مطرح کردنش را ندارند.
نیل جردن کارگردان فیلم (و همچنین فیلم‌هایی از قبیل: «مایکل کالینز»، «صبحانه در پلوتو»، «مونالیزا» و «دزد خوب») اغلب در رابطه با شخصیت‌هایی که در معرض دیدش هستند و البته در رابطه با کسانی که اگر به آنها اعتماد شود به سختی شگفت‌زده می‌گردند فیلم می‌سازد. این شخصیت‌ها انسان‌های فریب‌کاری نیستند اما به خوبی در قالب زندگی و شخصیت مورد نظر خود نفوذ می‌کنند و از مسیر خود هم تحت هیچ شرایطی منحرف نمی‌گردند. معمولا این حس که آن‌ها دوست دارند به چیزهایی اعتراف کنند به شما دست می‌دهد.
این نمونه حس روانشناسانه تعلیق است که از «شجاع» فیلمی افسونگر می‌سازد. فیلم هیچ‌گاه به سمت صحنه‌های اکشن میل پیدا نمی‌کند. توجه بیشتر فیلم بر این نکته متمرکز شده است که پایان کار این دو انسان به کجا ختم می‌شود. البته نتیجه‌گیری پایانی فیلم بوی خوش یک بازنویسی استودیویی را به مشام می‌رساند. منظورم اصلا این نیست که جردن و تیم او آن را بازنویسی کرده‌اند اما قوانین سرسختانه داستانی باید به ابعاد گوناگونی منتهی گردد که این اتفاق در «شجاع» می‌افتد. در نهایت فاستر به خود اجازه فرار از شرایط را نمی‌دهد و به ما هم می‌آموزد که به اندازه او شجاع باشیم.




به روز شده در : جمعه 11 مرداد 1387 - 19:30

_pgprintthis |_pgsendthis |

نظرات

نیلوفر
سه‌شنبه 15 مرداد 1387 - 15:1

مدتی بود که کاملا از جودی فاستر نا امید شده بودم. دیگه فکر نمی کردم بتونه هیچ نقش خوبی بازی کنه . شجاع هم فیلم خوبیه و هم فاستر خیلی خوب ظاهر شده.

یزدان بابایی
چهارشنبه 16 مرداد 1387 - 16:4

من بدجوری با فیلم حال کردم. دیدن این فیلم برای من تو یک شب آخر هفته شلوغ و پردردسر خیلی چسبید. جودی فاستر هم محشر بود.

مهران
يکشنبه 20 مرداد 1387 - 14:53

من کلا فیلمهای نیل جردن و دوست دارم.

پدرام تجریشی
سه‌شنبه 22 مرداد 1387 - 15:35

این تیتر صدا خفه کن بره ها یعنی چی؟ شاید منظورش سکت بره ها بوده. چون تو اون فیلم هم جودی فاستر بازی داره و فضاش هم خیلی به این فیلم نزدیکه.

فواد
يکشنبه 27 مرداد 1387 - 23:42

سلام.ترجمه خوبي داشت.آفرين.ادامه بده.كانون فيلم دانشگاه علوم پزشكي شيراز به دوستاني مثل شما واقعا افتخار ميكنه

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  




           

استفاده از مطالب و عكس هاي سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سايت سينماي ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Copyright 2005-2007, cinemaema.com