سینمای ما - چهار هزار و چندي آمريكايي در عراق مردهاند و فهرستي از فيلمهاي ناموفق درباره آن نقطه از جهان ساخته شده و ميشود؛ از جمله «وضعيت»، «Redacted»، «تسليم»، «قلمرو» (The Kingdom) و «در درۀ اِلاه». اما «تلفات كافي است» را به اين فهرست اضافه نكنيد چون فيلمي است كه وظيفهاش را درست انجام ميدهد.
«تلفات كافي است» با داستان يك سرباز آمريكايي جوان كه از دستور بازگشت به عراق سرپيچي ميكند، برخي از همان حوزههايي را پوشش ميدهد كه فيلمهاي يادشده واردشان شده بودند. اما تفاوت اينجا است كه كيفيت و شور احساسي اين فيلم ما را پيش ميبرد و موقعيتهاي ننگآوري را پيش رويمان قرار ميدهد. ترديدي نيست كه اين شور و هيجان حاصل كار درخورتامل كيمبرلي پيرس، نويسنده و كارگردان فيلم است.
پيرس بعد از سال 1999 و فيلم تكاندهندۀ «پسرها گريه نميكنند» فيلمي را كارگرداني نكرده بود. از اينرو مشخص است كه او فيلمسازي است كه با مضامين پيشرويش برخوردي سرسري و سطحي ندارد و در واقع خود را نسبت به اين مضامين بهشدت مسئول ميداند تا جايي كه ميگويد "ميتوانم احساس كنم كه همه زندگيام را تسخير كرده است".
پيرس به منظور آگاهي بيشتر و پيدا كردن ديد مناسب از مارك ريچارد در مقام همكار نويسنده كمك گرفته و پاي صحبتهاي برادرناتنياش پيرامون تجربياتش از جنگ عراق نشسته است. او بدين طريق فيلمي ساخته كه نشان ميدهد چطور جنگ عراق بيشتر سربازان آمريكايي را به نابودي ميكشاند؛ چه در جنگ و چه در بازگشت به خانه. اين فيلم روايتگر داستان غمانگيزي است از سربازاني كه خارج از حيطه نظامي هم نميتوانند به آرامش دست يابند؛ كساني كه در اوج خشونت و نااميدي به زندگي مدني بازگردانده شدهاند.
«تلفات كافي است» وجه اشتراكهايي با «پسرها گريه نميكنند» دارد. پيرس يك بار ديگر خودش را علاقهمند به مضمون مردها و خشونت نشان داده و در كنارش به افرادي پرداخته كه ميخواهند پاسخگوي مطالبات جامعه پيرامونشان باشند.
بهعلاوه «تلفات كافي است» مانند فيلم قبلي يك ايفاي نقش شگفتانگيز را در كانون خود دارد؛ تصويري كه راين فيليپ از گروهبان برندان كينگ ارايه داده است. راين فيليپ بازيگري است كه در فيلمهاي اخيرش («پرچمهاي پدران ما» و «خیانت») پيشرفت چشمگيري داشته و بهترين بازيهاي كارنامهاش را عرضه كرده است. او خود را در شخصيتهايي يافته است كه مرداني لب تيغ هستند؛ آدمهايي كه خونسردي و آرامش ظاهريشان كاملا درد و عذاب دروني را مخفي نميكند.
بهترين نمونه شور و هيجاني كه از آن گفتم در بخش افتتاحيه فيلم به چشم ميخورد. ما در يكي از شهرهاي عراق (Tikrit) با گروهبان كينگ و مردان هم جوخهاي او آشنا ميشويم. در ميان آنها استيو شرايور (چانينگ تاتم) قدرتمند، بهترين دوست كينگ است و از كلاس سوم در كنارش بوده.
جوخه آنها در حاليكه جاده را بسته است زير آتش يك ماشين گذري قرار ميگيرد. كينگ و جوخهاش ماشين را تعقيب ميكنند. نتيجه اين تعقيب يك فصلِ نبرد بسيار نفسگير است كه ميتوان آن را بهترين صحنهاي قلمداد كرد كه در عراق ميبينيم. اين فصل ما را قادر ميسازد تا تنش خردكننده نبرد و پرورش يك رابطه دوستانه قوي ميان اين سربازها را احساس كنيم.
پيرس موفق شده كه ما را بهشدت مجذوب و درگير سرنوشت مرداني كند كه نميشناسيم. بهعلاوه او نشان ميدهد كه ماهيت جنگ عراق چطور اين سربازها را آشفته كرده و موجب پريشاني آنها شده است. وقايعي كه در عراق ميگذرد تنها بخشي از زمان فيلم را به خود اختصاص داده ولي بر باقي فيلم سايه افكنده است.
«تلفات كافي است» در نشان دادن نفوذ كسالت در آرامش حاصل از بازگشت به زادگاه نيز خوب عمل كرده است. اين فيلم كه به نوعي يادآور مستند نامزد اسكار «حقيقت موضوع» (Ground Truth) است، مرداني را نشان ميدهد كه از زندگي دور شدهاند، كشتن آموختهاند و روحشان در تسخير مرگ است؛ آنها با اين اوصاف به زندگي مدني بازگردانده ميشوند و طبيعي است كه بهواسطه انفصال وحشتناكي كه از جامعه داشتهاند حالا به همان اندازهاي با پيرامونشان غريبه هستند كه زماني در عراق بودند.
تعهد احساسي پيرس باعث شده تا در برخي لحظات از حد خود فراتر رود و موقعيتهاي را خلق كند كه بيشتر براي ما ناخوشايند است تا دوستداشتني. اما با وجود چنين مواردي هم، ضرباهنگ و شورمندي فيلم بيرحمانه ما را به جلو ميكشد.
يكي از ويژگيهاي ارزشمند «تلفات كافي است» اهميت و دقتي است كه صرف ميكند تا به جنبههاي بديهي مضمون نپردازد. فيلم به احساس ميهنپرستي سربازاني احترام ميگذارد كه متوجه همان موضوعي ميشوند كه برندان در گفتههايش به آن اشاره ميكند: "جعبهاي در ذهن تو است كه تمام چيزهاي بدي را كه نميتواني هضمشان كني در آن ميريزي". او در ادامه ميگويد كه جعبهاش پر شده و ديگري كاري از دست احساساتي چون «وفاداري» و «وظيفهشناسي» برنميآيد.
تلفات كافي است Stop Loss
كارگردان: كيمبرلي پيرس، فيلمنامه: پيرس و مارك ريچارد، مدير فيلمبرداري: كريس مِنجِس، موسيقي: جان پاول، تدوين: كلر سيمپسِن، طراح لباس: مارلين استوارت، طراح صحنه: پيتر بورك، تهيهكنندگان: پيرس، گريگوري گودمن، مارك رايبِل و اسكات رودين. بازيگران: راين فيليپ(براندن كينگ)، جوزف گوردن لِوويت(تامي برجِس)، چانينگ تاتِم(استيو شِرايوِر) و اَبي كورنيش(ميشل). محصول 2008 آمريكا، 113 دقيقه، ژانر: درام/ جنگي. درصد مجموع نظر منتقدان سايت متاكريتيك: 62 درصد.
خلاصه داستان
گروهبان براندن كينگ يكي از قهرمانان مدالدار جنگ عراق است كه دوره ماموريتش به پايان ميرسد و به زادگاه كوچكش در تگزاس برميگردد. او تلاش ميكند تا به زندگي كه رها كرده بود بازگردد ولي برخلاف ميلاش، ارتش دستور ميدهد تا به عراق برگردد. اين موضوع دنياي او را ويران ميكند و كشمكشي را حاصل ميشود كه باورهاي او را محك ميزند؛ باورهايي چون رابطه خانوادگي، وفاداري در دوستي، محدوديتهاي عشق و بهاي افتخار.