سینمای ما - وقتي براي اولين بار والتر ويل (ريچارد جنكينز) را ميبينيم در رخوتي احساسي غوطهور است؛ همان چيزي كه روانشناسان باليني از آن با عنوان افسردگي ياد ميكنند. او ظاهرا خيلي غمگين و مغموم نيست ولي به نظر نميرسد كه در كل احساس چنداني هم برايش باقي مانده باشد. او در پس رفتار و سلوكي مودبانه و سرد محبوس شده است.
والتر كه استاد اقتصاد دانشكده كانكتيكوت است سالها پيش همسرش را از دست داده است. او ظاهرا در بستر زندگي راحت و مفرحي قرار گرفته است ولي به سختي در بطن اين زندگي بهشدت ملالآور حركت ميكند. او تغييري به متون و يادداشتهايي كه دارد ميدهد و دوباره سر كلاس حاضر ميشود. او از حضور در كلاسهاي پيانو رنج ميبرد ولي اين تلاش اكراهآميزش در جهت حفظ نوعي ارتباط با همسرش است كه پيانيست كنسرت كلاسيك بود.
از همان اوايلِ بازديدكننده (دومين فيلم تام مككارتي در مقام نويسنده و كارگردان بعد از مامور ايستگاه) معلوم است كه اتفاقي منجر به خروج والتر از وضعيت رخوتانگيزش خواهد شد. او وقتي با اكراه به نيويورك ميرود تا مقالهاي را در يك كنفرانس ارايه دهد، متوجه ميشود كه آپارتمانش در منهتن كه به ندرت به آن سر ميزند، مخفيانه به تارك (هاز سليمان) يك طبال سوريهاي و زينب (دَنِي گوريرا) نامزد سنگالي وي كه در بازار كهنهفروشها جواهرات دستساز ميفروشد، اجاره داده شده است. نگراني و آزردگي ابتدايي والتر به ترحم بدل ميشود و از اين زوج ميخواهد تا براي مدت كوتاهي در آپارتمانش بمانند.
موضوع جالب و غيرعادي درباره بازديدكننده اين است كه با وجود مشخص بودن كم و بيش پايان داستان، فيلم موفق ميشود در طول راه تماشاگرش را غافلگير كند. تارك و والتر به سرعت با يكديگر دوست ميشوند ولي زينب تودارتر است. والتر شروع به آموختن طبالي ميكند و به تدريج ميل به زندگي در او زنده ميشود.
اين چكامه شهري و چندفرهنگي وقتي خراب ميشود كه تارك (كه مانند زينب بهطور غيرقانوني در آمريكا اقامت دارد) توسط پليس دستگير ميشود و به بازداشتگاهي در مركز كوئين برده ميشود. بعد از مدت كوتاهي مادرش مونا (با بازي ديدني بازيگر عرب، هيام عباس) كه در ميشيگان زندگي ميكند، از راه ميرسد تا زندگي والتر جذابتر و پيچيدهتر شود.
در نماي كلي ميتوان داستان فيلم را درباره يك مرد سفيدپوست صادق و ميانسال دانست كه بهواسطه الهامگيري از شور و احساسِ مردمانِ جهانسومي از زندگي ملالآورش نجات مييابد و به نوعي دوباره به زندگي برميگردد. تام مككارتي با روايت چنين داستاني در بستر دنياي بيرحم و ظالم بعد از وقايع يازدهم سپتامبر و سياستهاي جديد در برخورد با مهاجران ريسك بزرگي كرده است.
فيلم نقاط ضعف كوچكي هم دارد. به عنوان مثال رفاقت تارك بيش از حد موكد ميشود و شكوفايي دوستي او با والتر كمي سريع اتفاق ميافتد و خيلي زود موثق و اتكاپذير جلوه ميكند. اما قسمت اعظمي از اينگونه موارد در جريان كارگرداني ساده و روان مككارتي و حتي بازي تماشايي و فوقالعاده ريچارد جنكينز رنگ ميبازند و به چشم نميآيند.
عنوان فيلم در واقع اشارهاي دارد به خود والتر و حضور موقت و گذرايش در زندگي خويش؛ كه البته به همان اندازه به تارك اشاره ميكند كه هر جا باشد انگار در خانه است.
بازديدكننده Visitor
نويسنده و كارگردان: تامس مككارتي، مدير فيلمبرداري: آليور باكِلبرگ، موسيقي: يان اي.پي. كازمارك، تدوين: تام مكآردل، طراح لباس: مليسا تاث، طراح صحنه: جان پينو، تهيهكنندگان: مايكل لاندن، مري جين اِسلاسكي و جف اسكال. بازيگران: ريچارد جنكينز (والتر ويل)، هاز سليمان (تارك)، دَنِي گوريرا (زينب) و هيام عباس (مونا). محصول 2008 آمريكا، 103 دقيقه، ژانر: كمدي/ درام. درصد مجموع نظر منتقدان سايت متاكريتيك: 79 درصد.
يك استاد دانشگاه به نيويورك سفر ميكند تا مقالهاي را در يك كنفرانس ارايه دهد اما تصادفا متوجه ميشود كه زوج جواني در آپارتمانش زندگي ميكنند.
منبع: سینمای پویا