سینمای ما - «هِنری پول اینجاست» بهخوبی از پسِ موضوعی غیرعادی، دشوار و چالشبرانگیز برآمده است. یک فیلم مذهبی قدرتمند و تاثیرگذار که به طور همزمان به مساله اعتقاد و ایمان، تجاهلگرایی، خدانشناسی، کفر و الحاد میپردازد، چیزی که خود من هم سئوالات زیادی در این رابطه دارم. قابل ذکر نیست که باورها و اعتقادات مذهبی و دینی مردم همیشه واقعی و حقیقی هستند. به سادگی میتوان گفت که هر باور و عقیدهای منشا و منبع حقیقی و واقعی دارد. و همینطور داستان عشق و مهربانی.
در مرکز داستان مردی به اسم هِنری پول (لوک ویلسون) قرار دارد که از وقتی به منزل جدیدش نقل مکان کرده دچار مشکلات متعددی شده است. بزرگترین مشکلی که او باید با آن دست و پنجه نرم کند بیماری لاعلاجش است. همزمان مشکل دیگری برای او به وجود میآید. همسایهاش اِسپِرانزا مارتینِز (آدریانا بارازا) چهره حضرت مسیح را در لکه گچکاری دیوار خانهاش میبیند. اما هِنری پول نمیتواند چهرهای ببیند و واقعا هیچکدام از ما هم در بیشتر زمان فیلم نمیتوانیم چیزی ببینیم. هرچقدر هم که به چشمهایمان فشار بیاوریم.
لوک ویلسون در نقش هِنریِ ناسازگار، عصبانی و افسرده ظاهر شده است. خُوب، او بیشتر اوقات بهخاطر بیماریاش و اتفاقات غیرعادی پیرامونش افسرده و غمگین است. دکترش میگوید: "ما تا به حال کمتر نشانه ظاهری از بیماری مشاهده کردهایم". پاتیِنس (راشل سیفِرث) دختر صندوقدار سوپرمارکت محله که مشکل بینایی دارد نیز متوجه حالات ناخوشایند روحی او شده است، چون او هنگام خرید مواد غذایی بیشتر نوشیدنی و پیتزای منجمد روی پیشخوان میگذارد. هرچند که او عینک 5/1 اینچی استفاده میکند، اما دختر باهوش و کاملا هوشیاری ست؛ "چرا شما همیشه غمگین و عصبانی هستی؟"
بعد از مدتی هِنری هم صداهایی از حیاط پشتی منزلش میشنود. برای اثبات این موضوع هم به اندازه کافی دلایل عقلانی و منطقی وجود دارد. بیشتر حرکات و رفتار او به طور مخفیانه به وسیله میلی (مورگان لیلی) که از 5 سال گذشته در خانه کناری منزل اِسپِرانزا زندگی میکند ثبت و ضبط میشود. مادر میلی، داون (راها میشِل) که زن جذاب و دوستداشتنی ست بابت فضولی و سَرَک کشیدنهای دخترش در زندگی هِنری در رابطه با افسرده و عصبانی بودنش عذرخواهی میکند. هِنری بیشتر از همه از دست اِسپِرانزا کلافه و عصبانی ست. داون هم به اِسپِرانزا هشدار میدهد تا از حیاط خانهاش دوری کرده و از دعا کردن و راز و نیاز کردن در برابر گچکاری دیوار خانهاش دست بکشد. تا اینکه داون هم چهره مسیح را میبیند، و در روزهای بعد قادر نیست مانع آن شود. او در این رابطه به پدر سالازار (جورج لوپِز) متوسل میشود. اما پدر سالازار برایش توضیح میدهد که کلیسا نمیتواند به آسانی معجزات را تائید و اعلام کند، اما عقاید و افکار نو و متفاوت را محترم میشمارد.
برخی از جزئیات فیلم برای من چندان مشخص نمیشود، مثل حق مالکیت واقعی دیوار. مارک پِلینگتون در مقام کارگردان برخی از پیچیدهترین و در عین حال ظریفترین جلوههای ویژه را در صحنههایی از فیلمش به کار برده است، به طوریکه شما نیز در اینکه چهره مسیح واقعی ست یا غیرواقعی دچار شک و تردید میشوید. من بعد از تماشای فیلم تا مدتی هرگاه که با اتوموبیلام از زیرگذر کِنِدی خیابان فولِرتون عبور میکنم به یاد تصویر مریم مقدس میافتم که تا پیش از سال 2005 در دیواری در همان حوالی منقوش بود و مردم از هر دو سمت و سو که با اتوموبیلهایشان عبور میکردند میتوانستند آن را مشاهده نمایند. بیتردید، رویدادها و وقایع ماوراءِطبیعه و معجزهآسا خیلی راحت میتواند باعث غافلگیری و در نهایت جذب افراد گرفتار شود. اینگونه افراد به چنین مکانها و یا وقایعی ایمان و اعتقاد دارند همانطور که دیوار خانه هِنری آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. پاتیِنس دختر صندوقدار هم نظریات اندیشمندانه و هراسانگیز نوام چامسکی را بازگو و نقل میکند اما در عین حال متاثر از هِنری ست. این چنین رفتارهایی هیچگونه توجیه علمی ندارند. یک منتقد این فیلم اعتقاد دارد که موضوع فیلم غیرعلمی و تحمیلگراست. به سادگی میتوان حق را هم به چامسکی داد و هم دانشمندان. شاید این سئوال برایتان پیش بیاید که من به چه چیزی اعتقاد دارم؟ من به علم و دانشی اعتقاد دارم که قادر باشد برای هرچیزی توضیح داشته باشد.
منتقد دیگر، یا شاید همان منتقد است که فیلم تنها ترفند و کسب و کار و کاسبی هالیوود از بازار پرطرفدار و پرمشتری مسیحیت است. البته همه اینها با هم یکجا جمع نمیشود. اِسپِرانزا مسیح را میبیند چون که به واسطه کارتهای مقدس، سرودهای مذهبی و نقاشی و تصاویر کلیساها در ذهناش آمادگی و تمایل و اشتیاق به دیدن چهره مسیح به وجود آمده است. شما ممکن است بارها چهره عمو سام را دیده باشید اما آیا هیچ علاقهای برای دیدن مجدد آن در شما وجود دارد؟ آیا هیچ شباهتی میان چهره عمو سام و حضرت مسیح وجود دارد؟! همچنین شگفتانگیز و عجیب است که ظهور مریم مقدس هم همیشه الگوی تصاویر کارت مقدس بوده است.
شاید من در صحبتهایم بیدقتی به خرج داده باشم که این بیانصافی هم در حق فیلم و هم طرفداران فیلم است. من به حالت شور و احساسات هِنری و داون ایمان دارم و مهربانی و تنهاییشان را دوست دارم. گمان میکنم میلی هم دوستداشتنی ست. و فکر میکنم پدر سالازار در عین کیاست و ذکاوت آدمی قابل اطمینان، بیشیله پیله و غیرافراطی ست. همینطور عاشق بزرگی، گذشت و بلندنظری اِسپِرانزا هستم. و مخصوصا برای شیوه و راه و روش هِنری احترام خاصی قائِل هستم. او به دیده شدن چهره مسیح روی گچکاری دیوار خانهاش اعتقاد ندارد اما آدم بیایمانی هم نیست و این باور و اعتقاد او برای من قابل احترام است. او حتی در بستر مرگ هم تغییر عقیده نمیدهد. اما پی بردن به حقایق و کشف واقعیت بماند با خودتان.