جراتش را نداریم! (یادداشت سيد آريا قريشي -کاربر سایت- درباره «شوالیه تاریکی») :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ما :: سينمای جهان
     صفحه‌اول     گزارش     گالري‌عكس     تبليغات     درباره‌ما     ارتباط‌ با ما     سينماي ما     
 
   
       جمعه 19 خرداد 1391 - 11:21         

                       

«شواليه ي تاريكي»


جراتش را نداریم! (یادداشت سيد آريا قريشي -کاربر سایت- درباره «شوالیه تاریکی»)

سینمای ما - سينما در سال هاي اخير در عين اين كه فيلم هاي ابرقهرماني و به ظاهر غيرواقعي زيادي را ارائه كرده است، به سمت واقع گرايي در انتقال مفاهيم حركت كرده است. سري مرد عنكبوتي نشان دهنده ي اين مسئله است. در قسمت اول مرد عنكبوتي تقريباً با يك فيلم ابرقهرماني به معناي كلاسيك آن رو به رو هستيم. ولي در قسمت پاياني شرايط عوض شده است. مرد عنكبوتي تنها و ضعيف تر از قبل مي شود. ولي اگر اين تغييرات رخ داده در كاراكتر مرد عنكبوتي، تصنعي و سطحي به نظر مي رسد، در شواليه ي تاريكي هرگز اين گونه نيست.
شواليه ي تاريكي چند سر و گردن از تمامي فيلم هاي ابرقهرماني پيشينش بالاتر است. چرا كه تصوير دقيقي از جامعه ي جهاني ارائه مي كند. تصويري كه به طرز عجيبي باورپذير است. شروع فيلم تقريباً شمه اي از شرايط جامعه و خود بتمن را نشان مي دهد. به اين صورت كه آرم بتمن از ميان شعله هاي آتش پديدار مي شود. اين مسئله نشان دهنده ي اين است كه بتمن خود زاده ي اين آتش افروخته شده در جامعه است و حال مي خواهد به جنگ اين آتش برود. در عين حال اين مسئله را نيز به ما يادآوري مي كند كه وجود بتمن وابسته به همين آتش افروخته است. اگر روزي اين آتش وجود نداشته باشد، بتمني هم متولد نخواهد شد. (همان طور كه در ادامه هم در اين مورد بحث خواهيم نمود، يكي از مفاهيم مهم فيلم همين است كه چقدر در جامعه ي امروز، همه به هم وابسته اند. افرادي كه چه بسا در ظاهر هيچ گونه نزديكي و ارتباطي ميان آن ها مشاهده نمي شود).
فيلم با نمايي عمومي از شهر گاتهام و يك ساختمان تجاري عظيم آغاز مي شود كه يكي از پنجره هاي آن مي شكند. اين صحنه چند تأثير دارد. اولاً اين كه در همان ابتداي فيلم تماشاگر را شوكه و وارد داستان مي كند. در ضمن، اين صحنه انگار شرح حال خود فيلم هم هست كه انگار مي خواهد با شكستن نقاب بيروني جامعه ي آمريكا (و جلوتر توضيح مي دهيم كه اصلاً كل جهان)، نقاب هاي پنهان دروني جامعه را براي ما نمايان كند. اصلاً اين صحنه انگار بيان گر شرايط جامعه ي پس از 11 سپتامبر است. پنجره اي مي شكند و ما واقعيت ها را مي بينيم. همان طور كه برجي فرو ريخت و بسياري از درونيات انسان ها و مشكلات خفته و پنهان، آشكار شدند. سكانس سرقت بانك هم يكي از سكانس هاي كليدي فيلم است. در اين صحنه گويي تصويري از اجتماع خودمان را مي بينيم. همه نقاب به صورت دارند و هر كس از ديگران فقط تا حدي استفاده مي كند كه خودش مي خواهد يا به او دستور داده شده است. پس از استفاده از آن فرد، او را مي كشد. غافل از اين كه فرد ديگري هم هست كه همين بلا را سر او خواهد آورد. يكي از ديالوگ هاي مهم فيلم در اين سكانس بيان مي شود. يكي از سارقين بانك رو به صاحبان و مشتريان بانك مي گويد: "طبيعتاً نمي خواهيم با دستتان كاري به جز حفظ جانتان انجام دهيد". اين اصل تا پايان بر روند داستان تأثير مي گذارد و اصلاً بخش مهمي از فلسفه ي جوكر همين است. نمود اين فلسفه را در انتهاي اين فيلم مي بينيم. جايي كه جوكر مردم شهر را در دو كشتي حاوي مواد منفجره زنداني مي كند و انتظار دارد مردم با دستانشان فقط جانشان را حفظ كنند. در حالي كه اين كار در مقابل قانون و اخلاقيات قرار گرفته است. بگذريم.
نولان دنياي تيره و تاري را تصوير مي كند كه قهرمانش بتمن است. يك انسان تنهاي غمگين. در عوض جوكر كه در ديدگاه كلاسيك ضدقهرمان فيلم تلقي مي شود، كاملاً بر خلاف بتمن پرشور و پر سر و صداست. شعار او هم – كه به نوعي جذاب ترين و تأثيرگذارترين جمله ي فيلم محسوب مي شود – اين است :" چرا اينقدر جدي؟" (Why so serious?) او همه چيز را غيرعادي مي خواهد و بسياري از خصوصيات يك آنارشيست را دارد. نه به خاطر هرج و مرج طلبي – كه معمولاً به اشتباه به آنارشيست ها منتسب مي شود – بلكه به خاطرطرفداريش از بي قانوني ها و رهايي از تمامي قيود مرتبط با قانون. نولان سعي مي كند به اين احساسات رنگ جهان شمولي بزند. زماني كه نماي عمومي هنگ كنگ را از بالا مي بينيم، نوع آسمان خراشها و نورپردازي صحنه به گونه اي است كه شباهت زيادي به گاتهام دارد. بنابراين كاملاً قابل انتظار است كه درون آن هم مانند گاتهام باشد. بنابراين به راحتي مي توان به شواليه ي تاريكي به عنوان فيلمي نگاه كرد كه شرح حال تمام ما (يا حداقل اكثر ما) است. در هر جاي دنيا كه باشيم. نولان همچنين جامعه را مانند يك سيكل بسته به تصوير مي كشد. چرخه اي كه در آن همه به هم وابسته اند. جوكر و بتمن دو قطب – به ظاهر – متضاد ماجرايند و به نظر مي رسد كه از نظر شخصيتي و نوع تفكر، زمين تا آسمان با هم تفاوت دارند. ولي به طور كامل به هم وابسته اند. زندگي هيچ كدام بدون ديگري معنا ندارد. جوكر اين مسئله را با زيركي درك مي كند. ولي بتمن اين را نمي فهمد (يا بهتر بگوييم، نمي خواهد بفهمد). جوكر به همين دليل است كه در يك صحنه در بزرگراه مي ايستد و از بتمن كه سوار بر بت موبايل با سرعت به سمت او مي آيد، مي خواهد تا او را بكشد. چون مي داند كه بتمن اين كار را نخواهد كرد. بقيه ي مردم هم به همين شكل به هم وابسته اند. در صحنه اي از فيلم، شهردار شهر رو به هاروي دنت مي گويد: "اگر همه ي خلافكارها را زنداني كني، همه به دنبالت مي افتند... سياست مداران، خبرنگاران، پليس ها و همه ي كساني كه در اين قضيه ضرر مي كنند". مي بينيد؟ سياست مداران، خبرنگارها، پليس ها و خلافكارها همگي به هم وابسته اند.
مسئله ي مهم ديگر، اعتقاد و ايمان مردم به خوبي هاست. جوكر در تمام مدت فيلم سعي مي كند به بتمن بفهماند كه هر قهرماني قابليت تبديل به يك تبهكار را دارد. او اين كار را با موفقيت تمام انجام مي دهد. بدين شكل كه هاروي دنت را از شواليه ي سفيد به يك مرد دوچهره تبديل ميكند كه هدفي جز انتقام ندارد. عقيده ي ديگر جوكر اين است كه ايمان و باور مردم به اعمال نيك، فقط تا زماني دوام دارد كه مردم در شرايط بحراني قرار نگرفته باشند. جوكر براي اثبات اين حرف به بتمن، دست به آزمايش مرگباري مي زند و مردم شهر را در دو كشتي گير مي اندازد و به هر كشتي مهلت مي دهد تا كشتي مقابل را زودتر منفجر كند. در يكي از كشتي ها مي بينيم كه اكثر افراد موافق منفجر كردن كشتي مقابل هستند، ولي كسي جرئت اين كار را ندارد و سرانجام هيچ كدام از كشتي ها منفجر نمي شوند. بر خلاف عده اي كه اين صحنه را بيش از اندازه خوشبينانه مي دانند، به نظر من اين سكانس به خوبي نشان دهنده ي واقعيت دنياي ماست. در شرايط بحراني، اكثر ما حاضريم ديگران را فداي حفظ شرايط خودمان كنيم، ولي توان انجام اين كار را نداريم. حتي همين ترس از انجام چنين جنايتي هم ممكن است اصلاً به خاطر عذاب وجدان و مسائلي نظير آن نباشد. در بسياري از موارد، ما از انجام دادن كارها به خاطر عواقبي كه براي ما دارد، هراسانيم. بنابراين مي توان اين فرض را هم وارد دانست كه اگر مردم يك كشتي، علي رغم موافقتشان با منفجر كردن كشتي مقابل، از انجام اين كار شانه خالي مي كنند، به خاطر عذاب وجدان نيست. به خاطر ترس است. نه ترس به خاطر وجدان. بلكه ترس به خاطر نگراني از عواقب اين كار. آن ها ممكن است به اين فكر كنند كه بعدها كمتر كسي شرايط بحراني اين روز را به خاطر خواهد آورد. ولي اگر آن ها اين كار را انجام دهند، همه به آن ها به چشم يك قاتل جاني نگاه خواهند كرد. پس ممكن است كسي آن ها را در اجتماع نپذيرد. ترس از اين مسائل مي توان عامل مهمي در عدم منفجر كردن كشتي مقابل باشد. بدين ترتيب مي بينيم كه حتي در اين شرايط هم نمي توان با قاطعيت گفت كه اخلاق گرايي بتمن بر آنارشيسم جوكر پيروز شده است. بتمن در اين صحنه اصل ماجرا را نمي بيند و گمان مي كند مردم شهر در كل با انفجار كشتي مقابل مخالف بوده اند و اين مسئله را دليلي بر شكست بتمن مي داند. در حالي كه ما – كه اصل ماجرا را ديده ايم – مي دانيم كه جوكر چندان هم بيراه نگفته است. در ادامه سعي مي كنيم بررسي فيلم را با تحليل سه كاراكتر اصلي – بتمن، هاروي دنت و جوكر – پي بگيريم.
بتمن / بروس وين: بر خلاف تصور عمومي از يك ابرقهرمان، بتمن در اينجا بيش از هر قهرمان ديگري داراي صفات "انساني" است. بتمن با ورودش به گاتهام چهره ي خلافكاران را به مردم نشان داده و بسياري از آن ها را منزوي كرده است. بنابراين شهر گاتهام بتمن را مي پرستد. اما اين پرستش باعث ايجاد شرايط خطرناكي شده است. از يك طرف حضور بتمن باعث ايجاد تبهكاران بسيار خطرناك و آنارشيستي چون جوكر شده كه به هيچ قانوني پايبند نيستند. آلفرد، دستيار بروس وين، علت چنين اتفاقي را زياده روي هاي بتمن مي داند. در فيلم هم ما سكانس هايي مي بينيم كه بتمن از خود ضعفهاي انساني نشان مي دهد. از جمله جايي كه او به كساني كه خود را به شكل او در آورده اند مي گويد: "من به كمك احتياج ندارم". يا جايي كه جيم گوردون در حالي كه پشت به اوست، مي گويد: "مانع او (جوكر) شدن كار ساده اي نيست. شنيده ام به اندازه ي خود تو كله شق است". و وقتي برمي گردد مي بيند كه بتمن رفته است. اين صحنه به وضوح حاكي از عدم توانايي (يا خواست) بتمن براي رو به رو شدن با واقعيت است. ولي سرانجام در سكانس پاياني، در حالي كه جوكر به صورت وارونه قرار گرفته (شايد حالت آينه وار خود بتمن؟) سرانجام بتمن مجبور مي شود واقعيت را بشنود. هر چند باز هم نمي خواهد آن را بپذيرد و در مقابل آن ايستادگي مي كند. از سويي ديگر، حس دوگانه ي پرستش و حقارتي كه با حضور بتمن به مردم اين شهر دست داده است، باعث مي شود تا بسياري از آن ها خود را به شكل بتمن در بياورند و به اين شكل حس حقارتشان را سركوب كنند و بسياري از آن ها در اين راه جان خود را نيز از دست مي دهند. (در جايي از فيلم بتمن مي گويد: "وقتي گفتم مي خواهم مردم را تشويق كنم، دقيقاً منطورم چنين چيزي نبود"!). بتمن در ابتدا براي خود هيچ محدوديتي قائل نيست. ولي به تدريج به كمبودها و محدوديت هايش پي مي برد و كسي كه اين محدوديت ها را به بتمن مي نماياند، كسي نيست جز جوكر. كم كم عده اي به اين فكر مي افتند كه چرا گاتهام بايد يك "متعصب نقابدار" را بپرستد؟ چرا بايد زير نفوذ كسي باشد كه خود را بالاتر از قانون حس مي كند؟ تمام اين اتفاقات و بحث ها باعث مي شود كه حس مردم نسبت به بتمن آميزه اي از عشق و نفرت باشد. بهترين تلقي از ديد مردم نسبت به بتمن را خود فيلم به ما مي دهد. در لحظه اي كوتاه از فيلم، كاغذي روي ديوار اداره ي پليس مي بينيم كه روي آن نوشته شده Batman Suspects (كساني كه مظنوند كه بتمن باشند) و زير آن سه عكس از سه شخصيت مختلف مي بينيم: الويس پريسلي، آبراهام لينكلن و پاگنده. در اين صحنه دقيقاً سه ديد مختلف مردم نسبت به بتمن را مي بينيم. محبوبيت، استقامت و وحشت! البته به اين نكته نيز بايد توجه داشت كه نگاه مردم به بتمن آميزه اي عجيب از هر سه است. از سويي او را تحسين مي كنند و سعي مي كنند به قالب او در بيايند و از طرفي ديگر از او متنفرند كه دوست دارد وراي قانون باشد و خودش كارهاي خودش را به انجام برساند. از بسياري جهات، عملكرد بتمن در اين فيلم يادآور عملكرد جرج بوش در دوره ي هشت ساله ي رياست جمهوري اش است. ... در شواليه ي تاريكي هم به نظر مي رسد نولان بيشتر به جرج بوش به عنوان يك قرباني نگاه مي كند تا يك مسبب. بحث شنود مكالمات تلفني اهالي شهر گاتهام مستقيماً اشاره به جرج بوش دارد. كاري كه به عنوان مصداقي از زياده روي هاي بتمن تعبير مي شود، اما در عين حال نمايانگر نيت خير بتمن هم هست. در انتهاي فيلم هم بتمن خود را براي حفظ ارزش ها و خوبي ها فدا مي كند (همان تصويري كه شايد در ذهن بعضي از ما در مورد جرج بوش شكل گرفته باشد. به راستي آيا او يك قرباني نبود؟) جرج بوش علي رغم محبوبيت نسبي در دوره ي اول و حتي ابتداي دوره ي دوم رياست جمهوري اش، در انتهاي دوره ي كاري اش به شدت مورد هجوم حملات سهمگين قرار گرفته است. به طوري كه فقط افراد معدودي از او حمايت مي كنند. محبوبيت او هم به طرز بي سابقه اي كاهش يافته است. اتفاقي كه در اين فيلم دقيقاً براي بتمن رخ داد. در انتهاي فيلم بتمن به گونه اي نمايش داده مي شود كه تماشاگر به طور كامل او را درك مي كند. جيم گوردون وقتي با اين سؤال پسرش رو به رو مي شود كه « بتمن كه كار بدي نكرده بود. پس چرا همه به دنبال او افتاده اند »؟ پاسخ مي دهد كه « بتمن قهرماني است كه گاتهام شايستگي اش را دارد، نه قهرماني كه گاتهام در حال حاضر به آن نياز داشته باشد ». آيا از ديد نولان، وضعيت جرج بوش در آمريكاي كنوني اين گونه نيست؟!
هاروي دنت در ميان سه قهرمان فيلم، هاروي از همه "مثبت تر" است و به همين دليل مورد هجوم جوكر قرار مي گيرد. پس از بحث هايي كه در مورد شايستگي بتمن براي حضور در وراي قانون مطرح مي شود، او تصميم مي گيرد قدرتش را به يك شخصيت حقوقي واگذار كند و بهترين گزينه كسي نيست جز هاروي دنت. كسي كه هم از قدرت قانوني برخوردار است و هم عطش شديدي براي مقابله با تبهكاران دارد. هاروي نگاه خوش بينانه اي به دنياي اطراف دارد پس از حملاتي كه از سوي جوكر صورت مي گيرد، هاروي دنت اعلام مي كند: "شب فقط قبل از طلوع آفتاب بسيار تاريك است. خورشيد در حال طلوع كردن است". ولي جوكر ديدگاه او را به طور كامل نسبت به اطراف تغيير مي دهد. هاروي به شانس عقيده اي ندارد و به طرز نماديني از سكه اي كه هر دو رويش به يك شكل است استفاده مي كند. شعار او هم اين است: "من شانس خودم را مي سازم". هاروي دنت چندين برتري نسبت به بتمن دارد. اولاً اين كه او يك مقام رسمي است و به طور كاملاً قانوني به قلع و قمع تبهكاران مي پردازد. در ضمن در ميان مردم هم چهره اي موجه تر از بتمن دارد و در كارش هم بر خلاف بتمن دچار هيچ شك و ترديدي نيست. همين عوامل باعث مي شوند كه جوكر او را براي هدف شومش انتخاب كند. هاروي مصداق اين جمله ي كليدي فيلم – كه توسط خودش هم بيان مي شود - است كه: "يا به عنوان يك قهرمان مي ميري و يا آن قدر زنده مي ماني كه خود را به عنوان يك تبهكار ببيني". اقدامات جوكر باعث مي شوند كه شخصيت هاروي به طور كامل دستخوش تغيير شود. وقتي ريچل مي ميرد، هاروي به شكل نماديني مي سوزد و به يك مرد دو چهره تبديل مي شود. يك روي سكه ي شانسش هم مي سوزد. بدين معني كه هاروي نمي تواند با بخت خودش مقابله كند. پس از آن ديگر هاروي تلاش نمي كند تا خودش شانس خودش را بسازد. بلكه همه چيز را به دست بخت و تقدير مي سپارد. از آن به بعد، روي سياه سكه به نمادي از سياهي و كثيفي تبديل مي شود. در نهايت كار به جايي مي رسد كه هاروي باور مي كند كه در اين دنياي بي رحم، همه چيز بر پايه ي شانس بنا شده است. آري! جوكر در اثبات حرفش موفق شده است.
جوكر جوكر شخصيت اصلي فيلم است! توانايي ذهني او در كنار افكار آنارشيستي اش و همچنين اعمال ناگهاني و قاطعانه ي او باعث شده اند كه جوكر به شخصيت مهيبي تبديل شود كه ميزان تأثيرگذاري اش حتي از خود بتمن هم بيشتر است. ايده ي جالب هيث لجر فقيد – كه انسان تازه بعد از ديدن اين فيلم متوجه ميزان فاجعه بار بودن مرگ دردناك او مي شود – در مورد طرز حركت لبها و زبان كه به ماهرانه ترين شكل ممكن اجرا شده است، جدا از اين كه توجه ما را بيشتر به آن لبخند مصنوعي و مرگبار كنار دهانش جلب مي كند، به بهترين وجهي حرص و طمع او نسبت به همه چيز را نشان مي دهد. جوكر بر خلاف بتمن از هيچ قانوني پيروي نمي كند. براي همين به دست آوردن او اين قدر مشكل است. چون به هر حال هم بتمن و هم ديگران در قيد و بند يك سري قانون هستند كه محدوديت هايي را براي آنان ايجاد مي كند. در سكانس آخر هم كه بتمن جوكر را اسير مي كند، باز مي دانيم كه جوكر هنوز تحت كنترل بتمن و هيچ كس ديگر درنيامده و احتمال بازگشت او بسيار زياد است. در واقع اسير شدن جوكر در صحنه ي آخر به نوعي يادآور تصادف آنتون چيگور در اواخر فيلم جايي براي پيرمردها نيست مي باشد. در آن جا هم چيگور بعد از تصادف به شدت زخمي مي شود. ولي مي دانيم كه او حداقل يك مصدوميت مشابه را نيز سپري كرده و بازگشته است. بنابراين وقتي در آخرين سكانس حضورش در فيلم، آرام آرام و لنگ لنگان از ما دور مي شود، مي دانيم كه باز هم بر مي گردد. مشابه همين احساس را نيز در مورد جوكر خواهيم داشت. اصلاً از كجا معلوم كه همين اسير شدن هم بخشي از نقشه ي خودش نباشد؟! ما يك بار ديده ايم كه او با حيله ي خودش دستگير شده و كارش را پيش برده است. بنابراين چه بسا اين بار هم چنين مسئله اي در ميان باشد. كلاً همين پيش بيني ناپذير بودن جوكر باعث ترسناك شدن هر چه بيشتر او مي شود. پيش بيني ناپذير بودن او از اين مسئله نشأت مي گيرد كه او فقط به دنبال بي قانوني است و نه يك چيز منطقي. بهترين اشاره به شخصيت جوكر در ميانه ي فيلم توسط آلفرد صورت مي گيرد كه به بروس وين مي گويد: "بعضي از انسان ها به دنبال يك چيز منطقي مثل پول نيستند. هرگز نمي شود آن ها را خريد يا تهديد كرد يا با آن ها مذاكره كرد يا منطقي حرف زد. آن ها فقط مي خواهند نابودي دنيا را ببينند". جوكر با همين طرز تفكر عملاً بتمن را اسير خودش مي كند در سكانس پاياني جوكر به بتمن مي گويد: "ما دو نفري باعث مي شويم كه نرخ جنون شهر دو برابر شود". منطق بتمن اسير جنون جوكر شده است. مسئله ي ديگر ارتباط بتمن و جوكر است. جوكر در واقع آينه اي است كه نقاط ضعف بتمن را به او نشان مي دهد. در ميانه هاي فيلم گفتگوي مهمي ميان آلفرد و بروس شكل مي گيرد كه به شرح زير است: آلفرد: محدوديت هايتان را بشناسيد، ارباب وين. بروس: بتمن محدوديت ندارد. آلفرد: ولي شما داشته باشيد. بروس: نمي توانم آن ها را پيدا كنم. جوكر كسي است كه باعث مي شود بروس به محدوديت هاي بتمن پي ببرد. جوكر است كه باعث مي شود بتمن متوجه زياده روي هايش شود. در سكانس آخر، جوكر به اين نكته اشاره مي كند كه بتمن به خاطر خودخواهي خودش است كه جوكر را نمي كشد. چكيده ي تمام ارتباط بين اين دو نفر در جمله ي مهمي كه جوكر در آخرين سكانس حضورش به بتمن يادآوري مي كند، خلاصه مي شود: "تو نمي توانستي كه به من اجازه دهي كه بروم، نه؟" جوكر كسي است كه مي تواند در كنار هر كدام از ما و در هر لباسي باشد. در طول فيلم او را در هيئت يك جنازه، يك سرباز محافظ گارد شهرداري و پرستار بيمارستان مي بينيم و هر بار مي فهميم كه او جوكر است. نولان با اين تمهيد زيركانه مي فهماند كه جوكر دنياي واقعي بدين سادگي ها قابل شناسايي نيست و به يادمان مي آورد كه هر كسي در اطرافمان مي توان يك جوكر باشد. حتي خود ما! در انتهاي فيلم آن كه از همه موفق تر است، جوكر است. بتمن اعتبارش را در ميان مردم از دست داده است. هاروي دنت در قالب يك ضدقهرمان از دنيا رفته است و جوكر هنوز هم به اندازه ي روز اول خطرناك است. البته عدم انفجار كشتي ها توسط مردم، بيننده ي خوشبين را كمي هم اميدوار نگاه مي دارد. ولي پايان فيلم كه بتمن در حال گريز در كوچه هاي تاريك گاتهام از نظر ناپديد مي شود و پروژكتوري كه حلقه ي اتصال او و پليس بوده، شكسته مي شود، نتيجه ي مستقيم مقابله با تبهكاري چون جوكر است. اين است پايان «شواليه ي تاريكي».
(ariaghoreishi.blogfa.com)



به روز شده در : دوشنبه 23 دي 1387 - 2:23

_pgprintthis |_pgsendthis |

نظرات

_PGUNKNOWNPUB
اويتسا
دوشنبه 23 دي 1387 - 16:32
-2
موافقم مخالفم
 
جراتش را نداریم! (یادداشت سيد آريا قريشي -کاربر سایت- درباره «شوالیه تاریکی»)

كاملا با آريا موافقم.

محسن
دوشنبه 23 دي 1387 - 17:20
-6
موافقم مخالفم
 
جراتش را نداریم! (یادداشت سيد آريا قريشي -کاربر سایت- درباره «شوالیه تاریکی»)

با سلام

بابت اين تحليل زيبا و مبسوط بسيار از شما سپاسگذارم. توضيحات شما به من در درك بهتر اين فيلم خيلي كمك كرد. انصافاً بسيار عميق و دقيق فيلم را نگاه كرده بوديد. اين فيل در گلدن گلوب كه چندان مورد توجه واقع نشد ، اميدوارم كه در اسكار شايستگي هايش مشخص شود.

عماد
دوشنبه 23 دي 1387 - 17:38
-12
موافقم مخالفم
 
جراتش را نداریم! (یادداشت سيد آريا قريشي -کاربر سایت- درباره «شوالیه تاریکی»)

واقعا به نظرتون این متن چیزی بیش از یک مزخرف احمقانه س؟

abed
دوشنبه 23 دي 1387 - 22:29
1
موافقم مخالفم
 
جراتش را نداریم! (یادداشت سيد آريا قريشي -کاربر سایت- درباره «شوالیه تاریکی»)

salam aria jan tabrik migam belakhare melli shodi...! be omide roozi ke ebert too naghdash az naghdaye to estefade kone! movafagh va pirooz bashi

اميد
سه‌شنبه 24 دي 1387 - 13:17
5
موافقم مخالفم
 
جراتش را نداریم! (یادداشت سيد آريا قريشي -کاربر سایت- درباره «شوالیه تاریکی»)

باتشكر . نقدكاملي بودبراي يكي از بهترين فيلمهاي چندسال اخير

اميد
سه‌شنبه 24 دي 1387 - 13:46
4
موافقم مخالفم
 
جراتش را نداریم! (یادداشت سيد آريا قريشي -کاربر سایت- درباره «شوالیه تاریکی»)

ضمنا از آقاعمادميخواستم بپرسم به چه دليل به نظرش متن ضعيف اومده ودرضمن اين چه طرزابرازنظره؟

mehdi
چهارشنبه 25 دي 1387 - 22:52
2
موافقم مخالفم
 
جراتش را نداریم! (یادداشت سيد آريا قريشي -کاربر سایت- درباره «شوالیه تاریکی»)

kheili top bod

علی اکبر شهنازی سنگاچین
چهارشنبه 25 دي 1387 - 22:58
7
موافقم مخالفم
 
جراتش را نداریم! (یادداشت سيد آريا قريشي -کاربر سایت- درباره «شوالیه تاریکی»)

من با نظر اقای قریشی کاملا موافق نیستم.به نطر من نقد کا ملی بود ولی بهتره که شما کمی هم روی نقش قهرمان یعنی بت من بیشتر مانور میدادین

آرمان 29
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1388 - 2:6
-4
موافقم مخالفم
 
جراتش را نداریم! (یادداشت سيد آريا قريشي -کاربر سایت- درباره «شوالیه تاریکی»)

نقد ظریفی بود --- من تا حالا به آرم اول فیلم فکر نکرده بودم که گفتی بنمن از جنس آتشه!!!!!!!!! چه جالب----

شوالیه تاریکی به عقیده من اگه رده سنی 18 رو داشت واقعا بی نظیر تر میشد---تو رویاهام همیشه خونه جوکر رو ترسیم میکنم که چقدر تاریک و بی روحه !!!!! میشه گفت این هم شباهت جوکر به بتمنه-----یعنی جوکر بر خلاف ظاهر بر جنب و جوش و خشن در نهایت زندگیش مثل بتمن تنها و تاریکه!!!!!!!موفق باشی----

آرمان 29
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1388 - 17:10
-2
موافقم مخالفم
 
جراتش را نداریم! (یادداشت سيد آريا قريشي -کاربر سایت- درباره «شوالیه تاریکی»)

من از نقدهای شما خوشم اومده آقای آریا قریشی --- فیلمهای محبوب من ----َآغاز بتمن---- شوالیه تاریکی--کوهستان بروکبرک---جایی برای بیرمردها نیست ---مالنا و --------- نقد شما در مورد شوالیه تاریکی و جایی برای بیر مردها نیسترو خوندم جالب بود----خیلی دلم میخواد در مورد آغاز بتمن هم نقدی داشته باشید----

همون طور که شما عاشق سینما هستید ---من عاشق بتمن هستم ---- میتونم به جرات بگم تو این مورد کسی به اندازه من نمیتونه عاشق باشه---زمانی که اولین اخبار مربوط به شوالیه تاریکی رو شنیدم دنبال عکس و تریلز و هر خبری از این فیلم بودم---حتی شبها تا صبح به شوالیه تاریکی فکر میکردم به جوکر و بتمن-----بعد از این همه اظطراب بالاخره همه ما شوالیه تاریکی رو دیدیم اما چیزی که منو رنج میده اینه که چرا تو تبلیغات فیلم صحنه هایی وجود داره که تو ی فیلم نسخه اصلی نبود!!!!!حتی تو تریلر سکانسی که بتمن با موتور میخواد جوکرو بزنه جوکر فریاد میزنه منو بزن حالت جوکر تو این صحنه خیلی ترسناک و خشن هستش اما تو نسخه اصلی خیلی آروم تره!!!!!!!!!!!!!اگه امکان داره میخوام نظر شمارو در مورد این صحنه و صحنه های دیگه بودنم چون برام مهمه -------منتظرم تو وبلاک عشاق سینما------

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       



استفاده از مطالب و عكس هاي سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سايت سينماي ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت`پارسیس است.

مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Copyright 2005-2010, cinemaema.com