از قانون من برو بیرون (یادداشت تاد مك كارتي -ورايتي- بر فیلم «گران تورينو» ترجمه ليلا رحمان ستايش) :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ما :: سينمای جهان
     صفحه‌اول     گزارش     گالري‌عكس     تبليغات     درباره‌ما     ارتباط‌ با ما     سينماي ما     
   
       شنبه 19 بهمن 1387 - 17:55         




از قانون من برو بیرون (یادداشت تاد مك كارتي -ورايتي- بر فیلم «گران تورينو» ترجمه ليلا رحمان ستايش)

سینمای ما - شايد تنها هنرپيشه‌اي در تاريخ سينماي امريكا كه توانسته در سن 78 سالگي همچنان در سن 60 سالگي به حرفه‌ي هنري‌اش ادامه دهد، كلينت ايستوود باشد و بس! هنرمندي كه با ساخت «گران تورنيو» زمان را براي خود به دهه‌ی 70 بازگردانده و آثاري و نشاني از پيري و كهولت در او ديده نمي‌شود. محور فيلم بر روي پيرمردي بدخلق و غُرغُروست كه بي‌شك انسان را به ياد شخصيت آرچي بانكر در فيلم «آب جو و اسلحه‌ها» مي‌اندازد. اين فيلمي ست كه كلينت ايستوود بعد از مدت‌ها دوباره در آن هم كارگردان و هم بازيگر بوده است. او در اين فيلم به طرز ظريفي مسأله نژادپرستي كه در جامعه آمريكا رواج دارد را مطرح كرده است. «گران تورنيو» را بايد اثري درام دانست.
هر چند كه فيلم تا حدودي سرگرم‌كننده و جذاب به نظر مي‌رسد كه اين امر نيز مرهون حضور ايستوود است، فيلم در حقيقت ماجراي زندگي پيرمردي ست كه مي‌خواهد هر چيزي در جاي درست و حقيقي‌اش قرار داشته باشد و بنابراين نمي‌تواند با تغييرات جديد پيرامونش كنار بيايد و آن‌ها را نمي‌پذيرد. شايد اين موضوع مورد بحث بسياري از افراد مسن امروزي نيز باشد. به همين دليل است كه مي‌گويم اين اثر براي تمامي مخاطبان در هر سني مي‌تواند ديدني باشد.
در سال 2004 ایستوود در فيلم «عزيز ميليون دلاري» علاوه بر كارگرداني به بازي نيز پرداخت و حال در فيلم «گران تورنيو» نيز اين تجربه تكرار شده و اين بار در نقش والت كوالسكي سرباز بازنشسته جنگ كره ظاهر شده است. هر چند كه حضور در چند فيلم سال‌هاي دورترش چون «هري كثيف»، Gauntlet و Heartbreak Ridge نيز تداعي‌كننده‌ي خاطره بازي‌هاي موفق او در نخستين سال‌هاي حضورش در سينما هستند. كوالسكيِ كلينت ايستوود پيرمردي ست كه به تازگي همسرش را دفن كرده و رابطه چندان خوبي نيز با اعضاي خانواده و دو پسرش ندارد و با آن‌ها راحت نيست. او تنهايي را ترجيح داده و دوست دارد به تنهايي در خانه‌اش بنشيند،‌ نوشيدني بخورد و استراحت كند. او حتي نمي‌خواهد كه با همسايه‌ها نيز رفت و آمدي داشته باشد. او كه سال‌ها سرگرم تعمير اتومبيل‌ها بوده است،‌ حال چندان علاقه‌اي به كار كردن و تحرك داشتن ندارد. از همسايه‌هاي سابقش نيز خبري نيست و به جاي آن‌ها را مهاجران آسيايي و افرادي با مذاهب گوناگون پُر كرده‌اند. او از آسيايي‌ها دل خوشي ندارد و آن‌ها را مردماني كثيف و ناخوشايند مي‌داند و به هيچ عنوان خواستار برقراري ارتباط با آن‌ها نيست. در همسايگي كوالسكي خانواده ايركسومو زندگي مي‌كنند كه از نظر كوالسكي اين خانواده كاملاً آسيايي‌اند. اما آن‌ها متعلق به طايفه هومانگ در بخشي از كوهستان لائوسِ كشورِ تايلند هستند كه در طول جنگ ويتنام به آمريكا مهاجرت كرده‌اند. اين خانواده از يك مادر و پسر به نام تائو (بي وانگ) و دختري به اسم سو (آني هِر) تشكيل شده است. تماشاگران اغلب كوالسكي را در حالي كه در خانه‌اش نشسته و به سگش غذا مي‌دهد مي‌بيند. زندگي او كاملاً يكنواخت مي‌گذرد و تمايلي به تغيير كردن ندارد. اما ورود يك دسته از گانگسترها به محله و درخواست آن‌ها در جهت پيوستن و همكاري كردن تائو با آن‌ها در انجام اعمال خلاف كمي فضاي فيلم را عوض مي‌كند. كوالسكي حتي به تائو نيز روي خوش نشان نمي‌دهد و زماني كه او به اشتباه روي چمن‌هاي خانه كوالسكي مي‌رود با خشم و عصبانيت و فرياد او روبرو مي‌شود. از نظر كوالسكي او وارد حريم خصوصي و مايملك وي شده و او اين حق را دارد كه براي دفاع از حريم خانه‌اش به اسلحه روي آورد و شليك كند. تيك چَنك -نويسنده فيلمنامه– كوالسكي را محور و جايگاه اصلي فيلم قرار داده است و براستي چه كسي بهتر از ايستوود مي‌توانست از عهده اين نقش رمزآلود و محوري برآيد. زماني به اوج داستان مي‌رسيم كه گروه گانگسترها از تائو مي‌خواهند كه اتومبيل قديمي گران تورينوي آلبالويي رنگ كوالسكي كه متعلق به سال 1972 است را بدزدند. اما او اين كار را نكرده و سر باز مي‌زند. اطلاع‌رساني و عدم همدستي او در دزدي سبب مي‌شود تا كوالسكي بتدريج او و سپس خانواده‌اش را پذيرفته و كار مرمت اطراف خانه‌اش را به او سپارد. اين اتفاق بصورت ناخواسته‌اي ارتباطي مفيد و عميق را ميان دو نفر و دو خانواده با دو ديدگاه متفاوت به وجود مي‌آورد. فيلم زماني ملودرام‌تر مي‌شود كه كوالسكي نقش محافظ سو را نيز دارد و سعي دارد از جان او در مقابل خطرات جامعه محافظت نمايد. نقشي كه او در فيلم قبلي‌اش نيز داشته است. كوالسكي حالا در ميان همسايه‌ها و افراد محله تبديل به يك قهرمان شده و همگي به ديد احترام به او نگاه مي‌كنند و جرأتش را مي‌ستايند. كوالسكي بتدريج با سو آشنا شده و كارهاي مورد علاقه‌اش را از سر مي‌گيرد. كوالسكي هم چنين از سو مي‌آموزد كه ميان بچه‌هاي طايفه هومانگ كه در آمريكا هستند اين تفكر وجود دارد كه "دختران به دانشگاه مي‌روند و پسران به زندان". كوالسكي يك روز تمام را با ساير دختر و پسرها مي‌گذراند و مي‌فهمد كه آن‌ها تا به چه اندازه دوست دارند خودشان را ارتقاء داده و كوالسكي نيز به اين باور مي‌رسد كه بايد بيشتر از اين‌ها به فكر اين افراد باشد. بتدريج مسأله مذهب نيز وارد زندگي او مي‌شود و باني آن نيز كشيشي بسيار جوان (كريستوفركارلي) است كه اذعان مي‌دارد بايد آخرين درخواست همسر متوفي كوالسكي در خصوص شنيدن اعتراف همسرش را اجرا نمايد. اما اين درخواست وي با واكنش شديد كوالسكي روبرو شده چنان‌كه او در را بروي كشيش مي‌بندد. پيرمرد احساس مي‌كند كه بيشتر از اين كشيش جوان درباره مرگ و زندگي مي‌داند. از اين‌جا داستان وارد مرحله تازه‌تري مي‌شود و مخاطب هر لحظه منتظر اتفاق غير منتظره‌اي ست كه عوامل فيلم به وجود مي‌آورند.
اگر چه «گران تورينو» را بايد بخشي از ساير آثار ايستوود به حساب آورد،‌ اما كمي از قالب فيلم‌هاي هنري چند سال اخيرش به ويژه 6 سال گذشته متفاوت بوده و سبك چندان هنري ندارد. هر چند كه در فيلم با ظرافت خاصي در خصوص موضوعاتي چون مذهب، نژادپرستي، تغييرات اجتماع و شكل ملت‌ها و آينده مهاجران پرداخته است. اما نسبت به آثار هنري قبلي ايستوود كمي عقب‌تر است و به نظر مي‌رسد كه فيلم را وي براي عصر و دوره اوباما ساخته است. ايستوود در طول سال‌ها فعاليت هنري‌اش هوشمندانه موضوعات نژادپرستي را مطرح كرده و در برخي آثارش چون «پرنده»،‌«فراموش‌نشده»،‌«عزیز ميليون دلاري»، «پرچم‌هاي پدران ما» و «نامه‌هايي از ايوجيما» اين موضوع به چشم مي‌خورد. در فيلم «گران تورينو» نيز چنين است.
او تائو را به يك آرايشگر ايتاليايي مي‌سپارد تا در كنار يادگيري حرفه از او مرد بسازد! از نظر كوالسكي آن دو عليرغم تفاوت‌هاي ن‍ژادي و مذهبي و اخلاقي مي‌توانند با يكديگر كنار آمده و درس بياموزند. به نظر مي‌رسد لهجه و تُن صداي استيوود بخاطر صحبت كردن با افراد مختلف پيرامونش كمي عوض شده است. شايد او تنها هنرپيشه‌اي باشد كه بتوان با بازيگراني چون جك نيلكسون و آل پاچينو مقايسه‌اش كرد. ايستوود حتي در اين سن نيز سعي دارد به گونه‌اي ايفاي نقش كند كه در پايان رضايت مخاطب جذب شده باشد. طايفه هومانگ كه بيشتر حول محور شخصيت تائو و هِر مي‌گذرد، نيز بخوبي در فيلم جا داده شده‌اند. تائو (بي وانگ) سرانجام به عنوان يك نوجوان 16 ساله مسير و هدف اصلي‌اش را در چهارراه زندگي مي‌يابد و هِر نيز مفهوم قضاوت و عدالت را در مي‌يابد. كارلي نيز در نقش كشيش جوان در نقش خود به خوبي ظاهر شده و شخصيت كارول لينچ براي شغل آرايش‌گري نيز مناسب است.



       
       
به روز شده در : شنبه 5 بهمن 1387 - 2:5

_pgprintthis |_pgsendthis |

نظرات

اهورا پورشيرازي
يکشنبه 6 بهمن 1387 - 14:15
0
موافقم مخالفم
 
از قانون من برو بیرون (یادداشت تاد مك كارتي -ورايتي- بر فیلم «گران تورينو» ترجمه ليلا رحمان ستايش)

من نمي تونم "گران تورينو" رو به اندازه 2فيلم قبلي ايست وود دوست داشته باشم. هم فيلم به مراتب ضعيف تري ست و هم خيلي شعارزده به نظر مي رسد. چه كسي مي تونه اين فيلم رو ببينه و افكار جمهوريخواهانه ايست وود رو متوجهنشه و نبينه.

پوپه ميثاقي
يکشنبه 6 بهمن 1387 - 15:27
-1
موافقم مخالفم
 
از قانون من برو بیرون (یادداشت تاد مك كارتي -ورايتي- بر فیلم «گران تورينو» ترجمه ليلا رحمان ستايش)

در اروپار سازمان گومورا/كامورا بيشتر از هر سازمان جنايتكار ديگه ايي مرتكب قتل و جنايت شده. چهارهزار قتل توي 30سال. يعني هر 3روز يك نفر!

پوريا پورزند
يکشنبه 6 بهمن 1387 - 18:21
-1
موافقم مخالفم
 
از قانون من برو بیرون (یادداشت تاد مك كارتي -ورايتي- بر فیلم «گران تورينو» ترجمه ليلا رحمان ستايش)

ايست وود هميه مجبورت ميكنه تا به احترامش كلاهت رو برداري.

گلنوش صالح
دوشنبه 7 بهمن 1387 - 15:42
0
موافقم مخالفم
 
از قانون من برو بیرون (یادداشت تاد مك كارتي -ورايتي- بر فیلم «گران تورينو» ترجمه ليلا رحمان ستايش)

والت كوالسكي: من دور و برم آدم هاي زيادي نيست. تقريبا تنهاي تنهام.ولي اگه يه زن خيلي خوب كنارم داشتم عالي ترين چيز برام تو دنيا بود.

«گران تورينو»

بهنام دلدار
چهارشنبه 9 بهمن 1387 - 17:27
-1
موافقم مخالفم
 
از قانون من برو بیرون (یادداشت تاد مك كارتي -ورايتي- بر فیلم «گران تورينو» ترجمه ليلا رحمان ستايش)

بي برو برگرد يكي از فيلمهاي خوب امساله. اما استاد بايد كمي از تعداد اين كره اي ها و تايواني هاي فيلمش كم مي كرد. اينجوري خيلي بهتر ميشد.

فرزاد خسروي
شنبه 12 بهمن 1387 - 15:45
0
موافقم مخالفم
 
از قانون من برو بیرون (یادداشت تاد مك كارتي -ورايتي- بر فیلم «گران تورينو» ترجمه ليلا رحمان ستايش)

گمونم "بچه عوضي" فيلم بهتري باشه. اين يكي از كارهاي متوطه استاده. زيادنتونستم باهاش ارتباط برقرار كنم.

برديا
چهارشنبه 16 بهمن 1387 - 16:35
0
موافقم مخالفم
 
از قانون من برو بیرون (یادداشت تاد مك كارتي -ورايتي- بر فیلم «گران تورينو» ترجمه ليلا رحمان ستايش)

اينكه "گران تورينو" به لحاظ سينمايي فيلم خوبيه جاي هيچ شكي نيست. اما فقط من نمي دونم چطور يك نژادپرست مي تونه يك انسان دوست اون هم از نوع فداكارش بشه.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  




           

استفاده از مطالب و عكس هاي سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سايت سينماي ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Copyright 2005-2007, cinemaema.com