سینمای ما - کلینت ایستوود کارگردان کهنهکار سینما وقتی بعد از نمایش فیلمش «بچه اشتباهی» برای منتقدین جشنواره نیویورک روی سن میآمد به شدت مورد تشویق حضار قرار گرفت. اما همانطور که پیشبینی میشد این تشویقها اصلا برای او مهم نبود و او هیچ اهمیتی هم به آن نمیداد. او روی سن آمده بود تا در مورد فیلمش صحبت کند. «بچه اشتباهی» بعد از «عزیز میلیون دلاری» دومین ساخته ایستوود است که به ماجرای زنی میپردازد که با تمام قوا به جنگ دنیایی میرود که زیر سلطه مردان است. این فیلم براساس زندگی واقعی «کریستین کالینز» ساخته شده که پسرش در سال ۱۹۲۸ ناگهان ناپدید میشود. پلیس لسآنجلس برای حفظ وجهه عمومیاش درخواست او را مبنی بر جستجوی بیشتر رد و او را به آسایشگاه روانی منتقل میکند تا در اصل او را ساکت کند.ایستوود با لحنی طنزآمیز و البته رک در مورد کارگردانی فیلم، بازی گرفتن از آنجلینا جولی، روایت داستانی از نقطهنظری زنانه و البته ترفندی هوشمندانه که در انتهای فیلم به کار برده، صحبت کرده است.
این رویداد و اتفاقی که در فیلم «بچه اشتباهی» به آن پرداختهاید در وهله اول برای شما چه چیزی داشت که خواستید آن را تبدیل به فیلم کنید؟
من حتی چیزی در مورد این اتفاق هم نمیدانستم و در حقیقت قدری هم تعجب کردم که چطور ممکن است چیزی در این مورد نشنیده باشم چون این یک اتفاق عجیب در تاریخ سراسر دیوانهوار لسآنجلس بود. با این تفاوت که این یکی خیلی غیرمعمولی بود. تا وقتی که جی مایکل استراژینسکی فیلمنامه را نوشت من هیچ چیز در مورد این اتفاق نمیدانستم. واقعا کار جذابی کرده. او داستان یک «زن» را برای روایت انتخاب کرده نه داستان یک «جنایت» را.
در مورد کار کردن با بازیگران جوان در فیلم صحبت کنید.
کاری که قبلا میکردم این بود که پشت دوربینم میایستادم و به بالا و پائین پریدن آنها نگاه میکردم، اما حالا با دیدن بازیگران جوان و بااستعدادی که میآیند و هر روز هم در حال اضافه شدن، هستند بسیار لذت میبرم. من همیشه از اینکه بعضی از آنها آنقدر در کارشان خوب هستند متعجب میشوم، و همین باعث شده با احتیاط بیشتری اسمم را به عنوان بازیگر به زبان بیاورم.
بازیگری را کنار گذاشتید آقای ایستوود؟
خب من به این موضوع بعد از اینکه این بازیگران جوان را دیدم فکر کردم. زمانی که این فیلم تمام شد شروع به کار روی فیلم دیگری کردم که در آن بازی هم میکردم، یعنی گرن تورینو. در حالی که چندسال پیش سر «عزیز میلیون دلاری» گفته بودم دیگر این کار را نمیکنم.
شما در این فیلم زبانی را به کار بردید که مردم در دهههای ۲۰ و ۳۰ صحبت میکردند.
من در سال ۱۹۳۰ به دنیا آمدم و در همان دههها هم بزرگ شدم. آن زبان هنوز در ذهن و فکر من تازه و زنده باقی مانده، حتی اگر دیگر از آن استفاده نکنم. من زبانی که پدر و مادر جوانم در آن زمان استفاده میکردند را به خوبی به یاد دارم. در همان زمانی که بزرگ میشدم به حرفهای آنها گوش میکردم و متوجه بودم چه کلماتی را استفاده میکنند و کدامها را نه.
قسمتهایی از فیلم شما به شدت دارای طنین و لحن مدرنی است، در حالیکه با وقایع گذشته سر و کار دارند. مخاطبان شما چطور باید بین گذشته و حال ارتباط برقرار کنند، مخصوصا اینکه داستان هم در مورد فساد و رشوه است.
بین فساد امروزی و چیزی که در گذشته وجود داشته یک رابطه مسلم و واضح وجود دارد. نفس دستگاه پلیس طوری است که نباید خطایی در کار باشد، اما همین ماجرا امروزه بسیار دیده میشود.
کار با آنجلینا جولی چطور بود؟
راستش آنجلینا رو خیلی خوب نمیشناختم ولی کار کردن با او خیلی خوب بود.
به عنوان یک جمهوریخواه نظرتان در مورد انتخابات امسال چیست؟
من خیلی در حوزه سیاست فعال نیستم. در سال ۱۹۵۱ به عنوان یک جوان ۲۱ساله در ارتش، طرفدار حزب جمهوریخواه شدم. میخواستم به «دوایت آیزنهاور» رای بدهم، اما جمهوریخواهان هم مثل حزب دمکرات در دهه ۵۰ تغییرات اساسیای کردند، و من هم به سمت دیدگاه آزادی اندیشه فردی تمایل پیدا کردم. البته هیچوقت حزبی به اسم «آزادی اندیشه فردی» تشکیل نشد، اما درست مثل همه چیزهایی که به مرور ناپدید میشوند، ماجرا برای کسی مثل من که در دهه ۳۰ بزرگ شده بود و نبرد والدینش در حال ناامیدی را دیده بود کمرنگ شد. اما امروز همه در حال وعده و وعیدهای سیاسی هستند. این تنها راهی است که میتوانید برنده انتخابات باشید. دقیقا شبیه برنامه تلویزیونی «اُپرا وینفری» است. همه چیز بهت میدهیم اما به شرطی که بیرون بیایی و رای بدهی. این همان انحراف سیاسی است که مدنظر من است. واقعا در زمانه مشوش و گیجکنندهای زندگی میکنیم.
این فیلم و البته «عزیز میلیون دلاری» هر دو به زنان معترضی میپرازند که در مقابل دنیای مردانه اطرافشان میایستند. این تغییر رویه در دوره اخیر کاریتان عمدی بوده؟
راستش فقط خیلی زنانه شدهام (میخندد). نه. من همیشه شیفته داستانهایی بودم که در مورد زنان است. همان موقعها هم که در دورههای اولیه کاریام فیلم میساختم در موردش حساس بودم. در کتاب «پلهای شهرستان مدیسن» در حالی که داستان در مورد یک زن است، اما روایتش از نقطهنظر مرد ماجراست. اما فکر کنم نویسنده فیلمنامه بهتر از رماننویس عمل کرد. نمیدانم هر داستانی نیازهای خودش را دارد. فکر کنم زنها، نبردهای طاقتفرسای بیشتری را نسبت به مردان داشتهاند و همین باعث میشود موقعیتهای دراماتیک بیشتری پیش بیاید.
منبع: روزنامه فرهنگ آشتی