سربازان روی خط مرگ (یادداشت اِی.او.اِسکات -نیویورک تایمز- بر فیلم «گنجه‌ی رنج» ترجمه خاطره آقائیان) :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ما :: سينمای جهان
     صفحه‌اول     گزارش     گالري‌عكس     تبليغات     درباره‌ما     ارتباط‌ با ما     سينماي ما     
 
   
       يکشنبه 20 اسفند 1391 - 17:11         


گنجه‌ی رنج


سربازان روی خط مرگ (یادداشت اِی.او.اِسکات -نیویورک تایمز- بر فیلم «گنجه‌ی رنج» ترجمه خاطره آقائیان)

سینمای ما - «گنجه‌ی رنج» فیلمی ست به کارگردانی کاترین بیگلو و برگرفته از داستانی نوشته‌ی مارک بوول، یکی از بهترین فیلم‌های غیرمستند آمریکایی که تا کنون راجع به جنگ عراق ساخته شده است. از چندی پیش، دیگر فیلم‌های جنگی نتوانستند ذائقه‌ی بینندگان‌شان را تحریک کنند و یا در حد و اندازه‌ی آثاری هنری به آنها نگاه نشد و اما حال این فیلم شاید بتواند اثری در خور تحسین تلقی شود که بتواند به موفقیت‌های تجاری در سطح جهان نیز برسد. مجموعه‌ای از درام‌های با موضوع‌های تکراری که در پاییز 2007 مسیر پر پیچ خم اکران‌های عمومی را با آثاری احساسی و محافظه‌کارانه پیمودند، هم باعث تردید و تزلزلی تمام عیار و نگران‌کننده شدند و امیدبخش نبودند و آنچنان که باید سرگرم‌کننده هم نبودند. حتی شاید بینندگان‌شان را از دیدن حقیقت به همان اندازه که باید، سُست و گیج کردند، مثل آن که دل‌شان نمی‌خواسته آن حقایق را بازسازی‌شده بر پرده‌ی سینما ببینند.
پس به من اجازه بدهید از منظر دیگری به فیلم بپردازم، با عِلم بر اینکه عدم توافق و شناخت تا چه اندازه می‌تواند ریسک‌پذیر باشد. من روی ماشینم شرط‌ می‌بندم که «گنجه‌ی رنج» بهترین فیلم اکشن در میان اکران‌های عمومی تابستان نیست. اما فیلم از درون مهیج است، به گونه‌ای که شدت حس تعلیق و شگفت‌زدگی ترشح آدرنالین را در رگ‌ها افزایش می‌دهد. فیلم پر است از سکانس‌های انفجار هیجان ایجاد شده از درگیرها، اما داستان فیلم به آن می‌ماند که گویی در سوراخ فرض و تعهداتی فروتنانه نفس می‌کشد، اینکه یک چنین آثاری تنها مناظری پوچ یا شلوغ‌بازی‌ای غیرمدبرانه هستند. خانم بیگلو که کارنامه فیلمسازی‌اش (شامل «نقطه‌ی شکست»، «پولاد آبی»، «روزهای غریب» و«ک 19: بیوه‌ساز») نامتقارن و ناهمگون اما به دور از ایجاد هرگونه حس کسالت‌آور در بیننده بوده، درکی مرموز و غیرطبیعی نسبت به آنچه چشم‌هایش می‌بینند، گوش‌هایش می‌شنوند و اعصاب و مغزش دریافت می‌کنند، دارد. او یکی از معدود کارگردانانی است که ساخت فیلم اکشن و سینمای ایده‌ها برایش به یک معنا هستند. ممکن است از شوکی که دیدن «گنجه‌ی رنج» به شما وارد می‌کند بیرون بیایید، مشعوف و تا حدی خسته شوید اما همچنان فیلم ذهن شما را به خود مشغول خواهد کرد.
الزاماً علل و وقایع مربوط به جنگ عراق چیزهایی نیستند که ذهن شما را به خود مشغول کنند. اصرار فیلمسازان بر زوم کردن و بسیار نزدیک شدن به لحظه به لحظه‌ی تجربه‌ی سربازها در میدان نبرد در وجه خود قابل تحسین اما تا حدی هم طفره‌آمیز است. «گنجه‌ی رنج» که داستانش در سال 2004 به وقوع می‌پیوندد (اکثر بخش‌های فیلم در اُردن گرفته شده‌اند) داستان مردانی را شرح می‌دهد که هرروزه زندگی خود را در خیابان‌های بغداد و بیابان‌های اطرافش به خطر می‌اندازند و در نتیجه‌ی آن از لحاظ روحی بسیار تحت فشار و اِسترس هستند، بسیار درگیرند و جزئیات ِعملیات نجات سؤالات زیادی را در رابطه با این‌که آنها واقعا ً در آنجا چه می‌کنند در ذهن‌شان به وجود آورده است.
فیلمسازان خارج از تعهداتی که به شخصیت‌های‌شان دارند، کتمان‌کننده‌ی خیلی از حقایق هم هستند. اما با وجود تمامی این محدودیت‌ها «گنجه‌ی رنج» اثری خارق‌العاده از آب در آمده است. خانم بیگلو با فیلم‌هایش نوعی فراواقع‌نگری را تجربه می‌کند؛ مثل اینکه ساختارهای روانشناسانه و پیچیدگی‌های اخلاقی جنگ را به واسطه‌ی یک ِسری آثار ِ زیرکانه به چالش کشیده است.
تمرکز او به روی کمپانی دلتاست، واحدی از ارتش که کارش یافتن و خنثی کردن بمب است -یا انفجار بی‌خطر بُمب‌ها اگر همه‌ی راهکارها به هیچ ختم شود- آ ای دی‌هایی که در هر جایی می‌ترکند، مثل رویش قارچ‌های خودرو پس از باران. برخی از ابزار و بُمب‌ها بسیار ساده‌اند و برخی دیگر به شدت استادانه ساخته شده اما هر کدام برای شناسایی و هلاک بی‌رحمانه‌ی فرد یا گروهی در جایی کاشته شده‌اند.
و به همان اندازه که خانم بیگلو در تولید و تدوین لحظات خطر پیشرو بوده، اما نتوانسته در زمینه‌ی تکنیک به خاطر و در قالب خود اثر به آن شدتی که بر روی درام درونی بشر تمرکز داشته، برجسته عمل کند. درگیرهای میان کمپانی دلتا و دشمنان نامعلومش بیشتر تئاترگونه هستند. همدستی سازندگان بُمب‌ها با تماشاچیان عراقی برای مشاهده و ارزیابی آنچه اتفاق می‌افتد، درحالیکه بطور خونسردانه در حال تماشا کردن تیراندازی آمریکایی‌هایی هستند که عرق می‌ریزند و در ضمن صحبت‌های‌شان دست و پاهای‌شان را هم حرکت می‌دهند.
نه اینکه در فیلم به همه‌ی سربازها به یک میزان پرداخته شده باشد اما تمرکز«گنجه‌ی رنج» به روی سه مرد است که خُلق و خوی تهاجمی آنها خطر و شجاعت صحنه‌های نبرد را به داستانی قابل فهم و رضایت‌بخش پیوند می‌دهد. اُوِن الدریج متخصص (برایان گراتی) مجموعی از خُلق و خوهای عصبی و حرکات گیج و سردرگم را با خود دارد، مشتاق به خوشحال کردن و شرمسار از ترس‌های ذاتی‌اش و به طور هراس‌آوری آسیب‌پذیر است. گروهبان جی.تی سَنبورن (آنتونی مَکی) حرفه‌ای دقیق و بی‌نقص است که به امید بر اینکه خرمندی‌اش او را زنده به خانه باز خواهد گرداند به همراهی تن در داده است.
اما شخصیت مرموز و غیرقابل فهم،گروهبان ویلیام جیمز (جرمی رِنُر) است که پس از کشته شدن رهبر گروه به دِلتا می‌پیوندد، او به سوژه‌ی کاری‌اش بیش از آنکه شبیه به یک تکنسین برق نزدیک شود، همانند نوازنده‌ی جاز ِ یک گروه راک یا هنرمند اکسپرسیونیست انتزاعی نزدیک می‌شود. اهل سیگار و علاقه‌مند به موسیقی مِتال با حس شوخ‌طبعی ِ گستاخانه همراه با آسودگی خاطری که جزوی از قاعده‌ی ارتش است. او به هر بُمب یا درگیری نه با ترس بلکه با نوعی الهام روحی و شوق و شور فی‌البداهه نزدیک می‌شود. همچنان که کورمال کورمال به دنبال سیم‌هایی که توده‌های بُمب به آنها متصل‌اند و هر آن ممکن است اتومبیلی را به آتش بکشند، می‌گردد یا به دنبال ترسیم نقشه‌ی تار عنکبوت‌وار فشنگ‌های کارگذاشته در کف خیابان، به فردی می‌ماند که هر لحظه از زندگی‌اش در دستان خودش است. نه اینکه نادان و احمق باشد. به گفته‌ی سَنبورن به نظر می‌رسد که به شکل دیوانه‌واری جسور و نترس است.
و اجرای رِنِر –عطش برانگیز، سرخوش، بی‌پروا و دقیق- به اندازه‌ی همه‌ی چیزهایِ دیگرِ فیلم هیجان برانگیز است. در هر سکانسی رویه‌های متفاوتی از شخصیت جیمز نمایان می‌شود. او می‌تواند بی‌عاطفه و یا در لحظه‌ای پَست باشد اما مهربانی و عطوفتی بنیادی هم در وجود او مشهود است. آشکار شدن حس پنهان او نسبت به پسرک دی‌وی‌دی‌فروش ِ عراقی، دل‌نگرانی صبورانه‌اش زمانی‌که الدریج در مخمصه‌ی آتش و جسدهای سربازان گیر افتاده، در بحبوحه‌ی ترس و هراس آن شرایط، قابل درک است.
بیشترین چالش‌ها میان جیمز و سَنبورن است: رقابت و درک‌نشدن. اما نشانی از عشقی مردانه همانند حس میان کیانو ریوز و پاتریک سوایزی در «نقطه‌ی شکست» میان آن دو هم دیده می‌شود. در سکانسی رِنِر و مَکی مشت‌هایی به شکم هم می‌زنند که به نظر نمایشی سنتی می‌آید که احتمالاً باید به شهوت و یا قتل منتهی شود اما نگاه خانم بیگلو این است که هیجانات میان سربازانی که با هم رفیق هستند در جایی بستر گسترانیده که شهوت و محرک‌های قتل در آن راهی ندارند.
«گنجه‌ی رنج» با نقل جمله‌ای از کرایس هجس، یکی از نویسندگان پیشین مسائل جنگ در نیویورک‌تایمز، شروع می‌شود؛ جایی که گفته بود: "جنگ یک ماده‌ی مخدر است". این امکان وجود دارد که بتوان جیمز را به چشم یک معتاد به جنگ نگاه کرد، یک معتاد به خطر که همه‌ی حس‌های خوب و زندگی و امنیت دیگران را فدای عادات خود می‌کند، اما مجموع تخصص او در زمینه‌ی شناخت بُمب که هر لحظه ممکن است او را به کشتن دهد و آرامش و روحیه‌ای که در نتیجه‌ی گستاخی و ویژگی‌های بچه‌گانه‌اش حین کاردارد، چیزی برعکس آن را به نمایش گذاشته است.
الدریج آدم محجوبی است که به کارش تسلط کافی ندارد و از این حیث ناراحت هم هست اما توانسته علی‌رغم ترس‌هایش در موقعیت‌های سخت خوب عمل کند. سَنبورن بسیار حرفه‌ای ست و کارش را خوب و آگاهانه انجام می‌دهد. اما جیمز چیز دیگری ست، کسی است که می‌توانیم به خوبی درکش کنیم، حتی اگر تا به حال در عمرمان همچین آدمی ندیده باشیم. بسیار حرفه‌ای، بااستعداد و هنرمند. هیچ تعجبی ندارد اگر بگوییم خانم بیگلو هم او را کاملاً و به خوبی شناخته است.

منبع : سینمای ما



       
       
       
به روز شده در : يکشنبه 1 شهريور 1388 - 19:48

_pgprintthis |_pgsendthis |


اخبار مرتبط

نظرات

Missing argument 'pid' or 'id' in 'pagesetter_userapi_getPub'
ارسیا
دوشنبه 2 شهريور 1388 - 15:46
1
موافقم مخالفم
 
سربازان روی خط مرگ (یادداشت اِی.او.اِسکات -نیویورک تایمز- بر فیلم «گنجه‌ی رنج» ترجمه خاطره آقائیان)

اسمش رو تا حالا نشنیده بودم.

اشکان آتشکار
دوشنبه 2 شهريور 1388 - 16:28
0
موافقم مخالفم
 
سربازان روی خط مرگ (یادداشت اِی.او.اِسکات -نیویورک تایمز- بر فیلم «گنجه‌ی رنج» ترجمه خاطره آقائیان)

"گنجه رنج" یا همون hurt locker برای من یک شوک بزرگ بود. باورم نمیشد که همچین فیلم درباره جنگ عراق ببینم. هنوزم باورم نمیشه که یک کارگردان زن بتوونه همچین فیلم اکشن و جونداری بسازه. من که خیلی لذت بردم.

مسعود آذرنوش
سه‌شنبه 3 شهريور 1388 - 14:21
11
موافقم مخالفم
 
سربازان روی خط مرگ (یادداشت اِی.او.اِسکات -نیویورک تایمز- بر فیلم «گنجه‌ی رنج» ترجمه خاطره آقائیان)

فلم رو دیشب دیدم . چندتا صحنه الکی و بیخود تو فیلم بود اما منهای اینها فیلم خیلی خوبی بود.

آقا شجاع
پنجشنبه 5 شهريور 1388 - 15:0
14
موافقم مخالفم
 
سربازان روی خط مرگ (یادداشت اِی.او.اِسکات -نیویورک تایمز- بر فیلم «گنجه‌ی رنج» ترجمه خاطره آقائیان)

واقعا معنیش همین "گنجه رنج" میشه؟ اسمی بهتر رو نمیشد براش ترجمه کرد؟

نیما فرح داد
پنجشنبه 5 شهريور 1388 - 17:15
-11
موافقم مخالفم
 
سربازان روی خط مرگ (یادداشت اِی.او.اِسکات -نیویورک تایمز- بر فیلم «گنجه‌ی رنج» ترجمه خاطره آقائیان)

بعد از اون همه فیلمهای ضد جنگی که تو این مدت ساخته شد خیلی عجیبه که آمریکایی ها باز هم سراغ فیلمهای ایچنینی رفتن.

کسری کیانیان
شنبه 7 شهريور 1388 - 17:35
-10
موافقم مخالفم
 
یک فیلم جنگی تقریبا بی عیب و نقص (یادداشت ریچارد کورلیس - نشریه تایم- بر فیلم «گنجه‌ی رنج» ترجمه مجید کریمی)

فيلم "گنجه رنج"، برخلاف اكثر فيلم هايي كه در سال هاي اخير در هاليوود و درباره جنگ عراق ساخته شده اند، با رويكردي تجاري و عوام پسندانه ساخته شده . شايد دليل اين مسئله هم این باشه كه فيلم هاي قبلي با اين موضوع به خاطر ژست روشنفكرانه اي كه داشتند، چندان با استقبال مخاطبان روبرو نشدند و در گيشه شكست خوردند. "گنجه رنج" اما با دستمايه قرار دادن سرگرم سازي، سعي كرده همسو با اهداف نظامي آمريكا، به قهرمان سازي سربازان آمريكايي بپردازه.

منوچهر
سه‌شنبه 10 شهريور 1388 - 18:43
-11
موافقم مخالفم
 
یک فیلم جنگی تقریبا بی عیب و نقص (یادداشت ریچارد کورلیس - نشریه تایم- بر فیلم «گنجه‌ی رنج» ترجمه مجید کریمی)

یکی از ده فیلم برتر امسال. واقعا فیلم خوبیه.

آرش نامداری
پنجشنبه 12 شهريور 1388 - 17:28
23
موافقم مخالفم
 
یک فیلم جنگی تقریبا بی عیب و نقص (یادداشت ریچارد کورلیس - نشریه تایم- بر فیلم «گنجه‌ی رنج» ترجمه مجید کریمی)

من که به شدت به فیلم علاقه مند شدم. خیلی از این منتقدای وطنی متعجبم که چرا هیچی درباره فیلم ننوشتن. تازه بهم ثابت شد که هرچی توی سایت های خارجی اتفاق می افته توی ایران هم انعکاس پیدا می کنه. وگرنه چرا هرچی منتقدای خارجی می نویسن عینا همونا رو منتقدای ما هم تحویل خواننده هاشون میدن؟ بازم شماها! دمتون گرم!

لی لی ناز روحانی
شنبه 14 شهريور 1388 - 18:50
3
موافقم مخالفم
 
یک فیلم جنگی تقریبا بی عیب و نقص (یادداشت ریچارد کورلیس - نشریه تایم- بر فیلم «گنجه‌ی رنج» ترجمه مجید کریمی)

خاطره جان، نقد تو هم خوب بود. فیلم رو نصفه نیمه دیدم اما میرم کامل می بینمش.

نوید نژند
چهارشنبه 18 شهريور 1388 - 18:2
16
موافقم مخالفم
 
یک فیلم جنگی تقریبا بی عیب و نقص (یادداشت ریچارد کورلیس - نشریه تایم- بر فیلم «گنجه‌ی رنج» ترجمه مجید کریمی)

فیلم عالی، نقد عالی، ترجمه خاطره خیلی خوب.اما حیف که همینجوری و یهویی تعطیل کردین رفتین. خیلی بی معرفتین به خدا!

Alireza Goshtasbi
شنبه 21 شهريور 1388 - 15:38
-32
موافقم مخالفم
 
یک فیلم جنگی تقریبا بی عیب و نقص (یادداشت ریچارد کورلیس - نشریه تایم- بر فیلم «گنجه‌ی رنج» ترجمه مجید کریمی)

Katheryn Biglow Kargardane Hurt Locker Az Action Sazaye Kohne Kare Hollywood .... Khodesh & Mimi Leder To Salhaye 90 Tanha Kargardanaye Action Saz Bodan

Katheryn Biglow ye Shahkare Dge Be Name Strange Days Ba Ralph Finnens & Juliet lewis Dare

Point Break ba Keanue Reeves & Patrick Swayze Ro Dare

K19 Ba Harrison Ford & Liam Neeson Dare

Az Hame Mohemtar In Ke Ishoon Ghablan Zane James Cameron Bodan

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       



استفاده از مطالب و عكس هاي سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سايت سينماي ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت`پارسیس است.

مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Copyright 2005-2010, cinemaema.com