من را بچه‌ای غیرعادی می‌دانستند كه باعث تنهایی و ناراحتی من بود :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ما :: سينمای جهان
     صفحه‌اول     گزارش     گالري‌عكس     تبليغات     درباره‌ما     ارتباط‌ با ما     سينماي ما     
 
   
       جمعه 26 خرداد 1391 - 17:37         

                       



گفت‌و‌گو با تیم برتن، به مناسبت مرور آثارش در سینما‌تک فرانسه - بخش اول

من را بچه‌ای غیرعادی می‌دانستند كه باعث تنهایی و ناراحتی من بود

سینمای ما-ارغوان اشتری: زمستان امسال برای دنبال کردن تیم برتن باید از استودیویی به استودیوی دیگر می‌رفتیم. این فیلمساز پنجاه و سه ساله ساختن دو فیلم را در شهر لندن به پایان رسانده است: «سایه‌های تاریک» با بازی جانی دپ و اوا گرین و انیمیشن «فرانکنوینی» که افسانهٔ فرانکنشتاین را دوباره زنده می‌کند و قرار است برای «هالووین» آمادهٔ نمایش شود. این روز‌ها سینما تک فرانسه مرور برآثار و طرح‌های این فیلمساز را برگزار می‌کند.


این نمایشگاه تعدادی از طرح‌ها و نقاشی‌های تاثیرگذارشما را ارائه می‌کند که برخی روی دستمال کاغذی وبرخی روی زیر بشقابی کشیده شده است. شما از این طرح‌ها ایده می‌گیرید؟
-من در بیان ایده‌ها یا احساساتم خیلی خوب نیستم و همیشه طراحی به من کمک کرده است. گاهی حتی این روز‌ها هم طرح می‌کشم تا منظورم را به گروهم بفهمانم. اما نقاشی و طراحی تقریبا فرایندی است که بمن فرصت می‌دهد تا خودم را بروز بدهم، اجازه می‌دهد تصاویر بدون کنترل از ضمیر نیمه خوداگاهم وبی آنکه بدانم قرار است آن‌ها  در فیلمی یا  روی دستمال توالت نقش ببندند، تراوش کنند. به همین دلیل نسبت به این نمایشگاه کمی آشفته بودم. من به عقب بر نمی‌گردم، به پیش می‌روم حتی فیلم‌هایم را به خاطر نمی‌سپارم. گاهی با خودم می‌گفتم که طرح‌های من را به حال خود‌‌ رها کنید. ان‌ها همه جا پخش و پلا هستند و برخی از آن‌ها در کشوهای کمد‌هایم مدفون شده‌اند.

خودتان را طراح می‌دانید؟
اصلا. به نظرم این طرح‌ها خیلی خوب نمی‌آیند. تمام کودکان تا سن ده سالگی نقاشی و طراحی می‌کنند که این طرح‌ها مورد قضاوت معلم‌ها قرار می‌گیردو کودکان احساس درماندگی می‌کنند. آن‌ها فکر می‌کنند که هیچی از نقاشی سرشان نمی‌شود. اما من اصلا در کودکی طراحی‌های خوبی نمی‌کشیدم. شانسم زد و به معلمی برخورد کردم که بمن نصیحت کرد: «ادامه بده! تکنیک را فراموش کن، هرچه دلت می‌خواهد بکش!»
کلمات او تاثیر بی‌‌‌نهایت مثبتی روی من گذاشت، گویی که مادهٔ مخدری چون اسید مصرف کرده باشم. کلمات او درهای بزرگ تخیل من را گشود.

در طراحی ونقاشی می‌توانستید حرفه‌ای شوید؟

این هنر، فعالیتی مفرد و خسته کننده است که ما باید در آن خلاق و هم صبور باشیم. من خودم جوانی مایه عذاب بودم و کاملا حساس. در طراحی چیزهایی از خودم بروز می‌دادم اما عملا در این هنر برجسته نبودم. در اواخر سال‌های ۱۹۷۰ در کمپانی دیسنی مشغول کار بودم، در آن سال‌ها این کمپانی دوران طلایی خود را سپری نمی‌کرد و از دوران رونق خود فاصله گرفته بود. حالا که ان دوره را بازنگری می‌کنم، می‌فهمم دچار نوعی افسردگی بودم. دلم نمی‌خواست هیچ کاری کنم، همیشه خواب بودم. تکنیکی را اختراع کرده بودم، پیش از انکه تخته شاسی ومداد دستم بگیرم خوابم می‌برد دوساعت در صبح و دو ساعت در بعد از ظهر. زیر میز یا صندلی پنهان می‌شدم و می‌خوابیدم. در یک کلاف بسیار منفی گیر کرده بودم و بخت یارم بود که از ان وضعیت بیرون آمدم. فرم درخواست کار برای شغل «هنرمند طراح» پر کردم. من حقوق می‌گرفتم تا ایده بدهم وطرح بکشم. اینطوری کارگردان شدم. تقریبا تصادفی، در کمپانی دیسنی ناموفق بودم، من فیلمهای کوتاه ساختم. و..

انیمیشن «فرانکن وینی» متاثر از فرانکشتاین است. شما خود می‌دانید که به نوعی فیلم کوتاه خود را بازسازی کرده‌اید که در سا ل‌های ۱۹۸۰ آن را ساخته بودید. چرا سی سال طول کشید تا این فیلم جوانانه را بسازید؟

این داستان کاملا حدیث نفس است، چراکه کودکی را نشان می‌دهد که فیلمهای سوپر هشت می‌سازد و در دنیای پر از مخلوقات تخیلی زندگی می‌کند. نسخه‌ای که در سال ۱۹۸۴ ساختم تقریبا بیست دقیقه بود. همیشه دلم می‌خواست یکبار دیگر به این داستان شانس زندگی بدهم. این نمایشگاه به یادم اورد که چرا خواستم فیلمساز شوم. من شیفتهٔ انیمیشن‌های تک فریم هستم که قبلا در «کابوس پیش از کریسمس»، «جک» و «عروس مرده» به کار برده بودم. من این علاقه را با دیدن صحنه‌های «جیسون و آرگونت‌ها» پیدا کردم که توسط الگویم استاد جلوه‌های ویژه ری هری هاوزن طراحی شده بود. من «فرانکن وینی» را درک می‌کنم. این انیمیشن نوعی فرم هنری است که انرژی جذابی را به جریان خواهد انداخت. در مقام یک استاد نقاشی! فیلم باید به فرم سیاه وسفید باشد که عشق دیگر من است. اگر دستم بود، تمام فیلمهای قدیمی را به طریقهٔ سیاه و سفید، پیش از خواب تماشا می‌کردم. این به من آرامش می‌دهد. فقدان رنگ احساسات خاصی را در من به وجود می‌آورد وقوهٔ تخیلم را فعال می‌کند.

برای ساختن انیمیشن «فرانکن وینی» شما استودیویی را در حوالی محل زندگی دوران کودکیتان بازسازی کردید...؟
بله. رفتن به مکانهایی که خیلی دلت می‌خواهد بروی، دلنشین است. محلی که در آن بزرگ شدی هرگز ر‌هایت نمی‌کند. این محله برای من «بربنک» نزدیک شهر لس آنجلس بود. منطقه ایی که استودیوهای فیلمسازی بی‌شماری داشت. این شکوه وجلال شهرنشینی آمریکایی بود. اغلب به من می‌گویند آن دوران برایی شما کابوس بوده اما من خلاف آن فکر می‌کنم. به نظرم زندگی در این منطقه تاثیر مفیدی روی من گذاشته، سبب شده من واکنش نشان دهم. من آنچه هستم، از تاثیر زندگی در این منطقه دارم.

چرا این منطقه بسیار وحشتناک بود؟

محله بسیار عجیبی بود. شبیه یک حباب ثابت بود که هیچ اتفاقی در آنجا نمی‌افتاد. همه چیز به نظر ثابت می‌آمد، حتی امروزه هم به اعتقاد من شهر لس آنجلس در حال جنب وجوش است اما منطقه بربنک نیست. من در شهر لندن در جامعهٔ چند فرهنگی زندگی می‌کنم که جنب و جوش و تنش دارد. لندن یکنواختی ملا ل آور دنیایی را که در آن بزرگ شدم، بیشتر به رخم کشید. در بربنک همه سفید پوست بودند و هم چیز حالت استاندارد داشت. محیط به شدت منزه بود. اگر شما یک ملحد بودی بهتر بود افکارت را برای خودت تگه می‌داشتی. هر نوع تکروی مثلا انزجار از ورزش مایه رسوایی بود. من را بچه ایی عجیب و غریب و تقریبا غیر عادی می‌دانستند. همین مساله باعث تنهایی و ناراحتی من بود. وحشت غیر منطقی از انگ‌ها و برچسب‌های کمال گرایانه همیشه در من باقی مانده است.



به روز شده در : چهارشنبه 24 اسفند 1390 - 20:58

_pgprintthis |_pgsendthis |

نظرات

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       



استفاده از مطالب و عكس هاي سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سايت سينماي ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت`پارسیس است.

مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Copyright 2005-2010, cinemaema.com