گفتوگو با مدس میکلسن؛ بهترین بازیگر مرد جشنواره کن 2012 براي فيلم «شكار»
شایعه هیچ وقت نمیمیرد/ هشت ساعت تمام هق و هق گریه میکردم
سينماي ما- آلاو مويدي: فیلم «شکار» la Chasse ساخته توماس وینتربرگ از آثار مورد توجه بخش مسابقه جشنواره كن امسال بود. مدس میکلسون Mads Mikkelsen در اين فيلم نقش جنتلمن شيكپوش و مقبولي را بازی ميكند که به شكل مرموزي متهم به تجاوز به دختر بهترین دوستش میشود و از روستا طردش میكنند. اين گفتوگو پيش از اعلام نتايج جشنواره كن انجام شده است:
آیا خودتان تا به حال قربانی شایعات شدید؟ همهٔ ما قربانی هستیم؛ شایعاتی که از دوران بچگی در حرفهای ما جاری است، میتواتد ما را واقعاً خراب کند و شما مصصم هستید این شایعات را تکذیب کنید. بیشتر اشخاص فکر میکنند که آنها مورد حمله واقع شدند. من تجربهاش را داشتم، البته در مقیاسي کوچكتر از آنچه در فیلم رخ میدهد. فکر میکنم اين موضوع هنوز نزد دختران عمومیت بیشتری داشته باشد.
به طور خاص، کدام شایعه در دوران کودکیتان بیشتر شما را رنج داده است؟ دقیقاً متوجه حرف شما نشدم، اما احساس بیعدالتی را که تجربه کردم خوب به خاطر میآورم. این احساس كماكان در من باقی مانده است.
این موضوع توانسته به شخصیت شما کمک کند؟ لزوما نه. فکر میکنم تشخیص آنچه که به ذهنم خطور میکند و فهمیدن احساس کسی که متهم به تجاوز شده و میداند که بیگناه است، آسان باشد. چه طور بايد به دیگران توضیح بدهد که بیگناه است؟ شما میتوانید به آنها بگویید "من این کار را انجام ندادهام"، میتوانید بخندید.. میتوانید هر چه که میخواهید انجام بدهید. با اين حال مردم همیشه با بدگمانی به شما نگاه میکنند و این خیلی وحشتناک است.
و شما به عنوان یک فرد مشهور هم از شایعه رنج میبرید؟ مطمئنا! هر آنچه که بیپرده تيتر یکی از روزنامهها میشود، شایعه است.
برای مثال، چه چیزی؟ مثلاً اينكه من مست در جوی آب پیدا شدم! از این دست شایعات زیاد است. این یکی از گندههايش است. در این مورد هیچ کاری نمیشود کرد.
مشخصاً از چه چیزی در فیلمنامهٔ «شکار» خوشتان آمد؟ فیلم نامه را در طول مسیر خواندم و نفسم بند آمد؛ تاثرانگیز، هوشمندانه و ناراحتکننده بود. نسبت به قهرمان داستان احساس یاس عظیمی میکردم، چون هرچه میگوید، به شكلي حسابشده عليه خودش استفاده میشود. او بیگناهیاش را فریاد میزند، اما کسی حرفش را قبول نمیکند. تلاش میکند تا با دوستانش گفتوگو کند، اما در را به رویش میبنددند. لوکاس مرد مدرنی است که از درگیری تنفر دارد و فکر میکند که با منطق ميتواند اين مشکل را حل کند. در ابتدا، متقاعد شده که اطرافیانش متوجه میشوند که این ماجرا واقعيت ندارد، ولي اشتباه میکند!
چه طور خودتان را برای بازی در چنین نقشی آماده کردید؟ خیلی مشکل نبود. میتوانستم کاملا با اين كاراكتر تطبیق پیدا کنم. برای بهترین دوستم، من هم مثل پدر دو فرزندش هستم. امروزه اخبار حوادث گوباي این است که تجاوز جنسی روی کوچکترها صورت میگیرد و میبایست از کسی که مورد تجاوز قرار گرفته حمایت شود.
روزهاي فیلمبرداری چه طور گذشت؟ خیلی سخت! گاهی با يادآوري سیاهی فیلمنامه و جو سنگین آن ناامید میشدم. لوکاس همه تهدیدها، اهانتها و خشونتها را تحمل میکرد، اما يکبار روز تمام شد و من هنوز از قالب نقشم خارج نشده بودم. همهٔ بازیگرانی که غیر از این گفتهاند، مزخرف میگویند. (میخندد) زمانی که به آخر يك صحنهٔ دراماتیک رسیدیم، سبک شدم. من با گریهکردن مشکلی ندارم و کمتر پيش ميايد كه آشکارا بخندم. با توماس [وينتربرگ]، تصمیم گرفتیم از احساسات اندوهبار جاري در سكانس کلیسا جلوگیری نکنیم. من هشت ساعت تمام هق و هق گریه میکردم. تا وقتی در حبابی که دور خودم تشکیل دادم هستم، میتوانم حالتم را حفظ کنم.
از اینکه دوباره به مسابقه جشنواره کن برمیگردید، خوش حالید؟ هیچ جشنوارهای با كن قابل مقایسه نیست. توجهای که به من میشود خیلی زیاد است و از هر لحظهٔ آن لذت میبرم.
و اگر شما برندهٔ جایزه بهترین بازیگر شوید؟ کی، من؟ (میخندد) من از توماس و فیلم دفاع میکنم و خیلی باعث افتخارم است، اما مجبورم بروم چون این هفته فیلمبرداری فیلم «اهمیت مرگ چارلی کانتری من» فردریک بوند همراه با شیا لبوف و ایوان ریچلوود را در بخارست شروع میکنم. ترکیب دیوانهواری از دیوید لینچ و بردران کوئن است؛ خشن، زیبا و عاشقانه.
آيا دوباره با نیکولاس ویندینگ رفن [كارگردان راندن] کار خواهید کرد؟ مطمئنم. او هم مایل است اين اتفاق بيفتد. پارسال خيلي خوشحال شدم که جایزه بهترین کارگردانی را برای فیلم «راندن» گرفت. زمان میبرد که جهان استعداد او را بشناسد.
منبع :
سينماي ما
|