جايگاه يگانه او در دنياي علمي ‌تخيلي تحت‌الشعاع توهم خودبزرگ بيني هاليوود و جلوه‌هاي ويژه عظيم آن قرار دارد :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ما :: سينمای جهان
     صفحه‌اول     گزارش     گالري‌عكس     تبليغات     درباره‌ما     ارتباط‌ با ما     سينماي ما     
 
   
       يکشنبه 21 خرداد 1391 - 7:30         

               



نوشته آيزاك آسيموف درباره ري برادبري: پيشرو در داستان‌هاي علمي تخيلي

جايگاه يگانه او در دنياي علمي ‌تخيلي تحت‌الشعاع توهم خودبزرگ بيني هاليوود و جلوه‌هاي ويژه عظيم آن قرار دارد

سينماي ما- ري بردبري در ايران با رمان معروفش «فارنهايت ۴۵۱» و فيلمي كه فيلمساز نامدار فرانسوي، فرانسوا تروفو، از اين رمان ساخت چهره اي شناخته شده است. تا آنجا كه حافظه ياري مي كند به جز اين رمان مجموعه داستاني به نام «مرد مصور» نيز از وي به فارسي ترجمه شده است. همچنين داستان هاي كوتاه بسياري از وي در طول ساليان در آنتولوژي هاي مختلف و نشريات ترجمه و چاپ شده است. نوشته زير به قلم ايزاك آسيموف  - يكي ديگر از نويسندگان بزرگ داستان‌هاي علمي تخيلي - نخستين بار در ۱۹۸۰ به چاپ رسيد و بعد در كتابي به نام «آسيموف درباره ساينس فيكشن»، كه حاوي مقاله هاي مختلف او درباره اين ژانر است، منتشر شد.

***
پيشرو در داستان‌هاي علمي تخيلي

ايزاك آسيموف
مترجم: سهراب برازش

ري داگلاس برادبري از همان ابتدا در ادبيات علمي - تخيلي يك پديده استثنايي بود. ابتداي كار او در اوايل دهه چهل ميلادي آغاز شد، دوراني كه دنياي علمي - تخيلي با آنچه اكنون وجود دارد بسيار تفاوت داشت. آن زمان هنوز تلويزيون نيامده بود. آثار علمي - تخيلي كه در راديو پخش مي شد يا در سينما به نمايش در مي آمد براي بچه ها ساخته مي شد و سازندگان آنها - به جز چند مورد استثنا - كساني بودند كه از اين ژانر هيچ اطلاعي نداشتند. چاپ كتاب هاي جيبي هنوز مراحل ابتدايي اش را مي گذراند و هيچ يك از ناشران كتاب هاي وزين با جلد زركوب هنوز نمي دانستند كه حروف اختصاري Science fiction=)SF) معنايي غير از San Francisco مي تواند داشته باشد.

آن سال ها تعدادي داستان هاي علمي - تخيلي ابتدايي در مجلات مصور به چاپ مي رسيد و داستان هاي ديگر اين ژانر در معدودي مجلات تخصصي ساينس فيكشن چاپ مي شد كه البته همه آنها تيراژي كمتر از ۵۰ هزار نسخه داشتند. در اين ميان تنها مجله «استاوندينگ ساينس فيكشن» (Astounding Science fiction) بود كه داستان هاي خوبي از اين نوع چاپ مي كرد. جان كمپبل كه در سال ۱۹۳۷ نشر اين مجله را به عهده گرفته بود، توانست با اعمال ذوق شخصي اش اين ژانر را به شكوفايي برساند. به جز داستان هايي كه در مجله كمپبل منتشر مي شد، بقيه چيزي جز خزعبلات نبودند.
آنچه كمپبل منتشر مي كرد ساينس فيكشن «واقعي» بود، داستان هايي كه با دانشمندان، مهندسين و ابداعات سر و كار داشتند و نويسندگان آنها كساني بودند كه علم و تكنيك را بخوبي مي شناختند.

او تعداد زيادي نويسنده را حول مجله اش جمع كرد كه برخي از آنها كه اكنون در قيد حياتند از نويسندگان شاخص اين ژانر هستند.
در ميان ستارگان دهه چهل ري برادبري تنها نويسنده اي بود كه در مجله كمپبل قلم نمي زد. او كالج نرفته بود، از علم چيزي سردرنمي آورد و حتي نسبت به آن تا حدودي ديدگاهي منفي داشت. به سبكي عجيب و بحث انگيز مي نوشت. شخصيت هاي آثارش گرايشاتي رمانتيك داشتند، فضاي داستانهايش نوستالژيك بود و طرح هايش بيشتر حالتي رعب انگيز و خيالي داشت.

كمپبل توانايي فهميدن آدمي مانند برادبري را نداشت و به استثناي چند داستان بي اهميت چيزي از او خريداري نكرد. نخستين داستان هاي برادبري - در سال ۱۹۴۱- در مجله «سوپرساينس استوريز» (Super Science Stories)، و بعد از آن در مجلات بي اهميت ديگري كه داستان هاي علمي- تخيلي منتشر مي كردند چاپ شد. كار كردن با مجلات كوچك و گمنام باعث زوال نويسنده مي شود، اين امر بويژه در مورد ادبيات علمي- تخيلي صادق است، چون نويسنده از حمايت خوانندگان جدي محروم است.

اين تنها ري برادبري بود كه دچار زوال نشد. طرفداران مجله «استاوندينگ» كه به ساير مجلات به ديده تحقير مي نگريستند، احتمالاً هيچگاه درباره برادبري چيزي نشنيده بودند، اما كم كم اسم او توسط خوانندگان مجلات ديگر داشت بر سر زبان ها مي افتاد.
ري برادبري به طور فزاينده اي جايش را در دل خوانندگان باز مي كرد. او نويسنده اي متفاوت و در عين حال قابل فهم بود.
نويسندگان مجله كمپبل گاه در آثارشان از واژگان متنوع و بسياري استفاده مي كردند. آنها وقتي با منطقي سرد داستانهايشان را نكته به نكته پي ريزي مي كردند و فضانوردان، مهندسين يا دانشمندان را با حالت بي احساس و متفكر توصيف مي نمودند، خواندن آثارشان راحت نبود.
اما داستان هاي برادبري برعكس با واژگاني اندك قادر بودند احساسات خوانندگان را برانگيزند. او از نواختن ملودي هاي احساس برانگيز در آثارش احساس شرم نمي كرد و در اين ملودي ها اغلب نوستالژي شاعرانه اي وجود داشت. او روايتش را از مريخ مستقيماً از همان تصورات قرن نوزدهمي خلق كرد و دستاوردهاي علمي قرن بيستم را به كلي ناديده گرفت.
براستي آدم اين احساس را دارد كه برادبري امروز هم هنوز در قرن نوزدهم و در يكي از شهرهاي غرب آمريكا، همان جا كه بزرگ شده، زندگي مي كند، حال آن كه او در ۱۴ سالگي با خانواده اش به لس آنجلس كوچ كرد. برادبري سوار هواپيما نمي شود و گر چه نزديك ۳۴ سال است كه مقيم لس آنجلس است، اتومبيل راندن بلد نيست. هنوز كه هنوز است نسبت به علوم طبيعي بدبيني شديد دارد، اما با شور و شوق خاصي از برنامه هاي فضايي حمايت مي كند. به گمانم علت اصلي حمايت او از اين برنامه ها اين است كه رنگي از شاعرانگي در آنها مي بيند.
در سال ۱۹۴۹ در زندگي ادبي برادبري تحولي اساسي به وجود آمد. انتشارات قديمي (Doubleday and company) تصميم به انتشار مجموعه بزرگي از آثار علمي - تخيلي با جلد زركوب گرفت. مدير و ويراستار اين برنامه والتر برادبري بود كه البته با نويسنده مورد بحث ما نسبتي ندارد. اين نخستين ناشر بزرگ بود كه داستان هاي علمي - تخيلي را به اين شكل جدي مي گرفت و اين برنامه هنوز هم بعد از گذشت ۳ دهه ادامه دارد و به موفقيت چشمگيري دست يافته است.
نخستين كتاب از اين مجموعه «چشم بزرگ» اثر «ماكس ارليش» بود. اين نويسنده تا آن زمان براي خوانندگان ژانر علمي - تخيلي ناشناس بود. دومين كتاب از اين سري «راديواكتيو...!» نام داشت و متعلق بود به ايزاك آسيموف.

سومين كتابي كه منتشر شد، مجموعه اي بود از داستان هاي مريخي كه فضايي شاعرانه داشت و نويسنده اش ري برادبري بود. اين داستان ها درباره تلاش هاي زميني ها براي مستعمره كردن سيارات بود و همچنين از رد شبح وار مريخي ها و تمدن شان سخن به ميان مي آورد. اين داستان ها سرود ستايش آميزي از معصوميت جاري در شهري كوچك بود و در آنها احساس نوستالژي در فضايي «فوتوريستي» موج مي زند. عنوان اين كتاب «وقايع نامه هاي مريخ» بود.
در اينجا باز چيز عجيبي رخ داد. مجموعه داستان ها معمولاً سم بازار فروش كتاب تلقي مي شوند، اما مجموعه داستان برادبري ميان آن ۳ كتاب به بيشترين موفقيت دست يافت و اين درحالي بود كه ۲ كتاب ديگر هر ۲ رمان بودند. حتي در دهه هاي بعد نيز «وقايع نامه هاي مريخ» محبوبيتش را ميان مردم حفظ كرد.
مي توان گفت برادبري تبديل به پيشگام و مظهر «ساينس فيكشن» در دنياي بزرگ شد.

 آدم هايي كه هيچ عادت به خواندن داستان هاي علمي - تخيلي نداشتند و حالشان از قواعد و واژگان مخصوص اين ژانر به هم مي خورد، به خواندن داستان هاي برادبري پرداختند و با او ارتباط برقرار كردند. او مشهور شد و اين درحالي است كه شهرت يافتن در دنياي ساينس فيكشن امري نادر و شگفت انگيز است، اما براي كساني كه خواننده حرفه اي اين ژانر نبودند، به نظر مي رسيد كه برادبري تنها نويسنده شناخته شده اين نوع از داستان هاست.

اما ساينس فيكشن او را از دست داد. او اين حيطه را ترك گفت و ديگر پيدايش نشد. بعد از دهه چهل در مجلات بي اهميت هم اثري از برادبري منتشر نشد. او كه مجله «استاونرينگ ساينس فيكشن» را به كلي ناديده گرفته بود، شروع به چاپ آثارش در مجلات بزرگ كرد كه البته بر شهرتش افزود.
در محافل هاليوودي رفت و آمد مي كرد و فيلمنامه هايي براي آثار سينمايي نوشت، از جمله فيلمنامه «موبي ديك». رمان هاي نوستالژيك و تعدادي نمايشنامه نوشت و اشعاري نيز منتشر كرد، اما با اين همه بهترين آثار او همان داستان هاي علمي - تخيلي اوليه اش بودند - بويژه «وقايع نامه هاي مريخ».
حتي اگر روزي بقيه آثار او نابود شوند، همين يك مجموعه داستان كافي است تا نام برادبري را در ادبيات علمي - تخيلي جاودانه كند.
دنياي ساينس فيكشن در اين مدت دستخوش تغييرات بسيار زيادي شده است. بسياري از نويسندگان مجله كمپبل اكنون به شهرت بين المللي رسيده اند. آثاري «مثل مردي در دنيايي بيگانه» اثر هاين لاين، «آخرين نسل» اثر آرتور سي. كلارك و «تاريخ نگار روان» اثر آسيموف جزو كلاسيك ها به شمار مي روند و مرتباً تجديد چاپ مي شوند. زندگينامه هاي اين «۳ نويسنده بزرگ» وارد دايرة المعارف بزرگ بريتانيكا شده است. اين افتخار همچنين نصيب يك تن ديگر از اين ژانر شده است و او كسي نيست جز ري برادبري.

و در دنياي علمي - تخيلي كه به نظر مي رسد تحت الشعاع توهم خودبزرگ بيني هاليوود و جلوه هاي ويژه عظيم آن قرار دارد - مثلاً فيلم هايي نظير «جنگ ستارگان»، «برخورد نزديك از نوع سوم»، «استار ترك» (Star Treck) - و در آن مجلات قديمي با ظاهري جديد، براق و خوش آب و رنگ - اما مثل مجلاتي چون «سوپرمن» و «باك راجرز» كودكانه - منتشر مي شوند، در چنين جهان علمي - تخيلي هنوز «وقايع نامه هاي مريخ» و فضاي برادبري جايگاهي والاو غير قابل تقليد دارند.




منبع : روزنامه ايران



       
به روز شده در : پنجشنبه 18 خرداد 1391 - 6:23

_pgprintthis |_pgsendthis |


اخبار مرتبط

نظرات

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       



استفاده از مطالب و عكس هاي سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سايت سينماي ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت`پارسیس است.

مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Copyright 2005-2010, cinemaema.com