«وعدههای شرقی» یک تریلر جنایی معمولی نیست، درست مثل کراننبرگ، که یک کارگردان معمولی نیست.» این جملات راجر ابرت درباره آخرین اثر کارگردانی است که سینما را به طور جدی با ساخت آثاری کم هزینه در دهه ٧۰ آغاز کرد. او با ساخت آثار ترسناک با محوریت «جسم انسان» به آنچنان اعتباری دست یافت که فیلمهایش تبدیل به معیاری جهت سنجش فیلمهای موسوم به «وحشت جسمانی» شدند. بطوری که وقتی در سال ٢٠۰۵ «تاریخچه خشونت» را ساخت بسیاری از تغییر مسیر کاری او متعجب شدند. البته وی با ساخت آن فیلم و اخیراً «وعدههای شرقی» نشان میدهد که بجز تواناییهای اثبات شدهاش در گونههایی چون وحشت و علمی- تخیلی، در ساخت تریلرهای جنایی هم کارگردانی تواناست. هرچند که با مرور چند باره آخرین اثرش «ذهنیت و زیباییشناسی مخصوص کراننبرگی» را در آنها خواهیم یافت. هرچند که در برخی لحظات نوعی تمایل برای نزدیک شدن به snuff pornographyرا در این اثر میبینیم، نکتهای که گویا به مزاق برخی از منتقدان غربی خوش نیامده است. آنچه در ذیل میآید گوشههایی از نظرات برخی منتقدان غربی درباره آخرین اثر این کارگردان کانادایی است.
پیتر برادشاو-گاردین
دیوید کراننبرگ همیشه به عنوان استاد فیلمهای جنایی و وحشت جسمانی مشهور بوده است. فیلم جدید او که درباره گانگسترهای روسی در لندن است باید مصالح زیادی را برای او فراهم کرده باشد. اوباش Vory V Zakone ، حرمتی شدید و تقریباً مرموز برای خالکوبی قائلند: نقش و نگارهای زشت و سبعانه قصد دست پاچه کردن و به وحشت انداختن افراد خارج از این گروه برادری را دارند و شاید به همان شکل ، فقط بصورتی شدیدتر در رابطه با افراد داخل این گروه هم چنین کاربردی داشته باشند .
یک صحنه فریبنده در وعدههای شرقی، شخصیت سرسخت مرکزی فیلم (که نقشش را ویگو مورتنسن بازی میکند) را نشان میدهد که در حالی که به پشت دراز کشیده خود را به گونهای اروتیک در اختیار سوزنهای خالکوبی قرار داده است. او در حال دریافت تمام ستاره نشانهایی است که جایگاه جدید او را به عنوان یک فرد تربیت شده روسی مشخص میکند. در صحنه ترسناک دیگری، نیکولای کاملاً لخت و بدون هیچ سلاحی در حمام باید برای نجات جانش با دو قاتل چاقو به دست مبارزه کند.
کراننبرگ نشان میدهد که این تاتو-فتیشها به نوعی سلاح او هستند: نشانی از بیاهمیت بودن عنصر درد برای یک جنگجو.
متاسفانه ، باقی فیلم هم بیشتر، از لحاظ قراردادهای دراماتیک سرگرمی، در اندازههای شهرت تثبیت شده کراننبرگ به عنوان یک فتیشیست جسمانی و یا مهارتی که اخیرا در فیلم عالی «تاریخچه خشونت» نشان داد، نیست... .
لورا بارتن - فرست پست
چیز خیلی نامطلوبی درباره فیلمهای دیوید کراننبرگ وجود دارد. در واقع آخرین فیلمی که از او دیده بودیم «تاریخچه خشونت» از معدود فیلمهایی بود که تماشایش را نصفه کاره رها کردم. نکته ناخوشایند درباره او مقصود اوست، فیلم او درعین حالیکه ما را ناراحت میکند جذبکننده نیز هست.
یک درجهدار زندان سیبری، ویگو مورتنسن (که در تاریخچه خشونت هم بازی میکرد)، در حال حاضر ملازم سیمون (آرمین مولر-استال) است. یک به ظاهر رستوراندار که در اصل یک کسب وکار غیر قانونی را هدایت میکند. آنا (نائومی واتس) به این دنیا پا میگذارد یک مامای نیمه روس که نوزاد یک زن را نجات میدهد زنی که در این تشکیلات کار میکرده است. البته پشت این قضیه بجز این بچه یک دفترچه یادداشت هم وجود دارد. و یک کارت، چیزی که او را به رستوران سیمون هدایت میکند...
آنچه بیش از همه جذبکننده است تصویری است که کراننبرگ از لندن مدرن ارائه میدهد. و اصلاُ تعجبی ندارد که فیلمنامه این فیلم را استیو نایت نوشته است. کسی که «چیزهای کثیف قشنگ» را در کارنامهاش دارد. هر دو فیلم شیفتگی به این دنیای زیرزمینی شهری را به نمایش میگذارند- جایی محصور شده با هر دو گروه گنگسترها و مهاجرین ضعیف، نیازمند و تازه وارد که به قربانیان آنها تبدیل میشوند.- جائیکه اخلاقیات از بین رفته است. به عنوان یک دنیا ، جهانی که در فیلم میبینیم جذبکننده است اما کراننبرگ راه بسیار دوری رفته است: آنا زیادی پاک است، یک صحنه نزاع برهنه بسیار سمبولیک،.... کراننبرگ یک استاد میبود، اگرمیتوانست کمی خوددار باشد.
پیتر تراورس-رولینگ استون
... یک فیلم فوقالعاده. یک کارگردان فوقالعاده. اما شاید شما گمان کنید که طرح این فیلم برای کراننبرگی که تماشاگران را با «سور عریان»، «تصادف» و «eXistenZ» مبهوت کرده بود خیلی سرراست است. جای نگرانی نیست. چرا که کراننبرگ در سال ٢٠٠٥ با «تاریخچه خشونت» تمام فرمولها را عوض کرد. برخلاف تولیدات هالیوود که به قول دیوید لینچ «سر و صدا میکنند و فراموش میشوند» فیلمهای کراننبرگ صدا میکنند اما این صدا پرطنینتر میشود. برای بیشتر از سه دهه این کانادایی بدعتگذار شیوههای جدیدی را آزموده است. اگرهنوز «فرزندان»، «خلاء»، «مگس» و «دوقلوها» را به عنوان آثاری متمایز قبول ندارید باید این واقعیت را بپذیرید که به آثار او درست توجه نکردهاید...