اگر مي‌خواهي قهرمان باشي تنها مرا دنبال كن١ (یادداشت نويد غضنفري درباره ترور جسي جيمز به دست رابرت فورد بزدل) :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ما :: سينمای جهان
     صفحه‌اول     گزارش     گالري‌عكس     تبليغات     درباره‌ما     ارتباط‌ با ما     سينماي ما     
   
       دوشنبه 22 مهر 1387 - 19:37         

               



اگر مي‌خواهي قهرمان باشي تنها مرا دنبال كن١ (یادداشت نويد غضنفري درباره ترور جسي جيمز به دست رابرت فورد بزدل)

سینمای ما – نوید غضنفری : «بعلاوه، حتي ناگزير نيستيم خطر ماجراجويي را به جان بخريم، زيرا قهرمانان همه دوران‌ها قبلا اين كار را كرده‌اند. هزارتو كاملا شناخته شده است. فقط بايد ردپاي قهرمانان را دنبال كنيم؛ در اين صورت، هر كجا آموخته بوديم كراهتي ببينيم، خدايي خواهيم يافت؛ و هر كجا آموخته بوديم ديگري را به قتل برسانيم، خود را خواهيم كشت؛ و هر كجا آموخته بوديم به بيرون سفر كنيم، به مركز تجربه خويش بازخواهيم گشت؛ و هر كجا آموخته بوديم تنها باشيم، با همه جهان خواهيم بود.»٢
حيرت انگيز است كه رد اين گفته جوزف كمبلِ اسطوره‌شناس، مو به مو، در دو وسترنِ احيا‌ كننده و جاندارِ سال پيش (2007)، «قطار سه و ده دقيقه به يوما»ي منگولد و «ترور جسي جيمز...» شاهكار اندرو دومينيك، پيدا است. در داستانِ لئونارد پسري نوجوان در انتخاب الگويش از جهان اطراف، بينِ بن ويدِ ياغي، قهرمان داستان‌هاي ده سنتي آن موقع، و پدرِ زخم خورده‌اش قرار مي‌گيرد و پدر كه آشكارا دغدغه قهرمان بازي دارد و حالا در «ترور جسي جيمز...» اين مضمون وسوسه انگيز، درون مايه اصليِ داستانِ ران هنسن (نويسنده رماني به همين نام در 1983) را تشكيل مي‌دهد: طرحِ ديدگاه‌هاي نو در مفاهيم اسطوره‌شناختيِ براي جهاني كه توي‌اش زندگي مي‌كنيم. دنيايي كه قهرمان‌هايش به مددِ رسانه‌ها، وجود و حضورشان را اثبات مي‌كنند و مي‌شوند الگويِ قومي و ملي. جهاني كه ديگر «آدم مشهور» دارد نه قهرمان. و آمريكا به عنوانِ متجددترينِ كشورها در امرِ اسطوره‌سازي، مصداقِ بسيار مناسبي به نظر مي‌رسد. جامعه‌اي كه فاصله ميان توحش تا تمدن‌اش چنان كم است كه گويا فرصت نكرده افسانه‌ها و داستان‌هاي درست و درماني گِرد آوَرَد و به هزار و يك دليلِ بومي و زيست محيطي، قهرمان‌اش شده ضد قهرمان. اين از اقبالِ قهرمان (بخوانيد ياغي)‌هايِ متأخري همچون بوفالو بيل، ويليام فردريك كودي، و همين جسي وودسان جيمز مشهور به جسي جيمز بود كه مرگ‌شان با تولد و ظهور رسانه‌ها جاودانه شد. بوفالوبيل كه اصلا خودش آستين بالا زد و شد شومن و در سراسر آمريكا و اروپا نمايش غرب وحشي را برپا كرد و حتي در مديوم سينما شمايل اش را روي پرده آورد؛ و از آن طرف جسي جيمز طبقِ نريشنِ پايانيِ فيلم دومينيك:«باب (فورد) به شيوه خود، بيش از هشتصد بار جيمز را كشت! (در اجراهاي صحنه‌اي‌اش از روز واقعه) او به تاريخ بدگمان شده بود...»، شد نمادي از فرهنگِ پاپِ آمريكا.
برگرديم به سؤال ابدي ازلي‌مان؛ اين كه شمايل‌هايي چون جيمز در تعاريف اسطوره شناختي جاي مي‌گيرند؟ با توجه به كد و نشانه‌هايي كه در كتابِ هنسن، مكتوب وجود دارد و دومينيك هم با استفاده از قابليت‌هاي مديوم و عواملِ سازنده در حدِ كمالِ در اختيارش، آن‌ها را به تصوير درآورده؛ جواب يقينا «بله» است. براي شروع كافي است يك بار ديگر به زمانِ انتشارِ داستانِ هنسن نگاه كنيم؛ 1983. حالا در اين باره راحت‌تر مي‌شود حرف زد. داريم از جامعه‌اي حرف مي‌زنيم كه جنگ‌هاي بزرگ و خونيني را از سر گذرانده و حالا دارد دوره كرخيِ كامل را سپري مي‌كند. جامعه‌اي كه قهرمان‌هايش از دلِ مردمِ عادي و طبقه كارگر بيرون آمده و نبضِ زمانه در دست‌شان است. قدرت رسانه چنان بالاتر از اسطوره قرار دارد كه ديگر حريم و حائلي ميانِ قهرمان و هواخواه وجود ندارد؛ و چه بسا، هر از چندگاهي پيرواني همچون مارك ديويد چاپمن بيابيم كه با شليك چند گلوله جان از لنون‌هاي‌شان مي‌ستانند.
اما شمايلي كه از جسي جيمز در «ترور جسي جيمز...» ارائه شده، قدري پا را از نمايشِ چهره يك قهرمانِ پاپِ صِرف فراتر مي‌گذارد. دومينيك موفق شده با استفاده از بازيِ بي‌پروا، غافل‌گيركننده و كاريزماتيكِ براد پيت، چهره‌اي قديس‌وار به جيمز ببخشد. نكته‌اي كه به لطفِ نورپردازي آئيني و تصويرهاي غبطه‌انگيزي كه راجر ديكينز (نامزد جايزه اسكار بهترين فيلمبرداري) گرفته، همراه با موسيقيِ تغزليِ نيك كيو و وارن اليس (كه مي‌شود گفت اسكار در حق‌اش جفا كرد) از ابتداي فيلم و هم زمان با نريشن معرفيِ شخصيتِ جيمز مشخص مي‌شود: «...وقتي اون تو خونه هست، اتاق‌ها گرم‌تر به نظر ميرسن، بارون تندتر مي‌باره، ساعت‌ها مي‌ايستند، صداها قوي‌تر به گوش ميرسن...»؛ يا مثلا در اواسط فيلم گفته مي‌شود: «جسي بيش‌تر شبيه يك شواليه پيش مي‌رفت. ديوانه، شاد، بداخلاق و غير قابل پيش‌بيني». جيمز به دن كيشوتي مي‌ماند كه زمانه به جايِ آسياب‌هاي بادي، راه‌آهن و قطار (با آن هيبتي كه ديكينز در فصلِ سرقت نشان‌مان مي‌دهد) را سرِ راهش گذاشته. جيمز البته تمامِ خصيصه‌هاي يك قديس را دارد و جزئياتِ ظريفِ داستانِ هنسن يك كهن‌الگوييِ ناب است: ميل و هوس‌هاي جيمز در مقايسه با همراهانش و بخصوص ديك (پل اشنايدر) به صفر گرايش دارد؛ ترس از مرگ را تويِ شيشه آن قاب عكسِ خاك گرفته آخرِ كار نديديم؛ مي‌ماند وفاداري و تعهدِ جيمز كه همه‌اش در سكانس‌هايِ گرمِ كنار خانواده‌اش مشهود است...
...حتي مي‌شود به شيوه خود رابرت فورد (با بازيِ درخشان كِيسي افلك) با قضيه برخورد كرد. كافي است يك بار ديگر به پوسترِ فيلم نگاه كنيد؛ به رغم اين كه تعدادِ حروف (انگليسي) هر دو اسم يكسان و ده تا است، آن بزدل به جيمز خيره شده اما جسي به آسمان. و اين است فرق تلخِ بينِ قهرمان و دنباله‌رو كه در زمانه ما دائم دارد كم‌رنگ و كم‌رنگ‌تر مي‌شود.

1- قسمتي از ترانه «قهرمانِ طبقه كارگر» ساخته جان لنون.
2- نقل از كتاب «قدرت اسطوره» جوزف كمبل (گفت و گو با بيل مويرز)، ترجمه عباس مخبر، نشر مركز.


منبع : روزنامه اعتماد



به روز شده در : سه‌شنبه 21 اسفند 1386 - 21:26

_pgprintthis |_pgsendthis |

نظرات

نگین
چهارشنبه 22 اسفند 1386 - 14:33

براد پیت عالیه! اما فیلم کمی خسته کننده هست.

نوشاد
چهارشنبه 22 اسفند 1386 - 16:0

خیلی با حال تیتر میزنی نوید خان.

هومن شیدایی
پنجشنبه 23 اسفند 1386 - 13:59

آقا نوید اینکه ترور جسی جیمز فیلم خئبیه شک ندارم. اما شما ها به هر چیزی که می رسین میگین شاهکار؟ واقعا جسی جیمز شاهکاره؟ شما بهد چند ماه یا 1-2-3سال دیگه هم نظر درباره این فیلم داری؟ آیا این فیلم رو میشه با آثار هاوکس و فورد مقایسه کرد؟

صدف داور پور
چهارشنبه 29 اسفند 1386 - 15:38

3:10 به یوما رو من هم خیلی دوست دارم. راسل کرو معرکه هست کریستین بیل هم چیزی داره که نمیشه ازیش دل کند. اما راستیاتش از جسی جیمز زیاد خوشم نیومد، آقا نوید.

شهلا آراسته
يکشنبه 18 فروردين 1387 - 20:50

شاعرانه ترین فیلم وسترن تاریخ سینما

پرویز ثابتی
دوشنبه 19 فروردين 1387 - 22:15

این جسی جیمز از وسترن های کلاسک سینما واقعی تره. فورد خیلی شیک و پیک وسترن می ساخته و لئونه ثابت کرد جز دروغ چیز دیگه ای نبودن.

گرگیج
پنجشنبه 22 فروردين 1387 - 20:8

پیت بعذ از مدتها توی جسی جیمز مایه هایی از استعدادهاشو بالاخره نشون داد.

مریم
يکشنبه 1 ارديبهشت 1387 - 16:57

براد پیت تو هر فیلمی باشه اون فیلم دیدنی میشه.

ocean_sky0
پنجشنبه 2 خرداد 1387 - 20:19

فيلم عاليه و با بازي معركه برد پيت عالي تر هم شده

اين فيلم شايد براي بار اول خسته كننده باشه ولي اگه براي بار دوم و با تمركز كامل در موضوع صحنه ها و صدا ديده بشه آدم چيز متفاوت تري رو حتما ميبينه امتحان كنيد

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  




           

استفاده از مطالب و عكس هاي سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سايت سينماي ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Copyright 2005-2007, cinemaema.com