: :: سينمای ما :: پايگاه خبری،تحليلی سينما:: سينمای جهان ::The Best Iranian Movie News & Information
     صفحه‌اول     گزارش     گالري‌عكس     تبليغات     درباره‌ما     ارتباط‌ با ما     سينماي ما     
   
       دوشنبه 14 مرداد 1387 - 17:45         

               



بی‌خلاقیت‌تر از این می‌شد؟ (یادداشت حسن الحسنی بر فیلم من افسانه‌ام)

سینمای ما - با توجه به عنوان فیلم (من افسانه‌ام (I Am Legend)) و با توجه به این‌که این فیلم در تعطیلات کریمس اکران شد (ببخشید که با تاخیر سه چهار ماهِ این یادداشت را می‌نویسم) و همچنین با توجه به ذهنیتی که تیزر فیلم به وجود آورده بود، با این تصور که «من افسانه‌ام» یک فیلم اکشن است به تماشای فیلم نشستم. خب، این تصور خیلی زود غلط از آب در آمد: «من افسانه‌ام» بیشتر درام است تا اکشن (ایراد نمی‌گیرم؛ فقط می‌خواهم بگویم که تیزر فیلم، که خوب هم ساخته شده – هم جذاب است و هم چیز زیادی از داستان فیلم را لو نمی‌دهد – فریب‌دهنده است). در واقع، فیلم بیشتر درام است تا اکشن. به نوعی می‌توان گفت که این فیلم نسخه مدرن و از لحاض علمی معقولِ همان داستان قدیمی خون‌آشامِ شب‌خیز است. فقط این‌جا، به جای یک خون‌آشام، همه خون آشام‌اند و فقط یک انسان بازمانده است: رابرت نویل (ویل اسمیت).

رابرت نویل انسان ایده‌آل برای زندگی در آن شرایط است: هم دکتر است، هم زور و بازو دارد، و هم ارتشی ست. نویل خود را تا خرخره به اسلحه‌های گرم مسلح کرده و به زندگی‌اش ادامه می‌دهد. روزها در نیویورک خالی (از انسان) –که از زیباترین لحظات و صحنه‌های فیلم‌اند– با ماشین اسپورتش به شکار می‌رود، گلف بازی می‌کند، از فروشگاه‌ها سی‌دی‌های موسیقی می‌خرد و روز بعد خیلی شرافتمندانه بر می‌گرداندشان(!)، و البته سعی می‌کند که دارویی هم برای درمان جماعت خون آشام پیدا کند. به نظر من این قسمت فیلم –روزها، قسمت درام فیلم – قسمت خوب و بهتر فیلم است. قسمتی که تمام نکات مثبت فیلم، یا بهتر بگویم اکثر نکات مثبت فیلم، در آن قرار دارند. البته این قسمت هم مشکل‌های زیادی دارد. مثلا، رابرت نویل برق‌اش را از ژنراتورها و مولدهای برقی که در خانه‌اش دارد، می‌گیرد. اما آب و گاز چطور؟ خب، این یک مشکل جزئی ست و نامهم. پس بی‌خیال می‌شویم. از مشکلات بزرگ‌تر این قسمت از فیلم می‌توان به بیش از حد زور زدن برای اثبات این‌که او آخرین بازمانده است (تکرار و چند بار گفتن) و رابطه روزمره نویل با مانکن‌ها اشاره کرد. در «جدا افتاده» (Cast Away) وقتی که تام هنکس با آن توپ والیبال دوست شد و کم کم فراموش کرد که توپ (ویلسن) توپ است، این مورد مشکلی نداشت. برای اینکه «جدا افتاده» عمق روان‌شناسی لازم را دارد. اصولا مسائل روان‌شناسی و پرداختن به آن‌ها در این جور فیلم‌ها (فیلم‌هایی که کسی باید به تنهایی زندگی کند) از نکته‌های پایه‌ای و مهم‌اند. اما در «من افسانه‌ام» به این دلیل که فیلم عمق روان‌شناختی لازم را ندارد، این کار مشکل‌ساز است. شاید در اوایل فیلم حرف‌زدن نویل با مانکن‌ها جالب و طنزآمیز باشد، اما اواخر فیلم که این رابطه جدی می‌شود، مشکل‌ساز است.

فیلم از فلاش‌بک‌ها به خوبی استفاده کرده است. یک فیلم با یک شخصیت و سگ‌اش احتمالا خسته‌کننده خواهد بود. آخر همه که «شب یلدا» ساز نیستند. برای همین هم فرانسیس لارنس از فلاش‌بک‌ها به خوبی برای تنوع و عدم ایجاد خسته‌کنندگی استفاده کرده است.

و اما شب... شاید برای اولین بار که شب را می‌بینیم جالب باشد: نویل که پنجره‌ها را می‌بندد و مطمئن شود هیچ نوری از خانه‌اش بیرون نیاید؛ و یا صدای وحشتناک خون‌آشام‌ها. اما، بعد از مدتی این چیزها تازگی‌شان را از دست می‌دهند و ایرادهای قسمت شب فیلم دیده می‌شوند: نداشتن حرف تازه‌ای برای گفتن، کلیشه‌ها، و خون‌آشام‌های سی.جی.آی ای. شاید که سی.جی.آی کمک کند که صحنه‌های زیبایی از نیویورک را به وجود آورد. اما خون‌آشام‌ها را تبدیل به چیزهایی بدون هیچ وجود، گیرش و شخصیت خاصی می‌کند.

پایان فیلم هم واقعا افتضاح است. انگار که همه قایم شده باشند و یک باره از مخفی‌‌گاه‌شان بیرون آیند و... سک سک. بی‌خلاقیت‌تر از این می‌شد پایانی برای فیلم پیدا کرد؟ و شاید مشکل همین‌جاست: که در طول سال‌ها آنقدر فیلم با موضوع‌های مشابه ساخته‌اند – و هر کدام هم ویژگی‌های خاص و موفق خودشان را داشته اند – که دیگر «من افسانه‌ام» هیچ حرف جدیدی برای گفتن ندارد.

راستی... با آن صحنه‌ای که نویل از باب مارلی می‌گوید حال کردم.




به روز شده در : يکشنبه 22 ارديبهشت 1387 - 21:44

_pgprintthis |_pgsendthis |

نظرات

سهیل
يکشنبه 5 خرداد 1387 - 17:20

راستی جناب منقد، ما که قبلا یه نظر واسه این نقدتون گذاشته بودیم و شما هم لطف کرده "پابلیشش" کرده بودین. پس چطور شد که بعدا پاکش کردین؟!!

سینمای ما - دوست عزیز، باور کنید خودمان هم نمی‌دانیم چه شده. عذرخواهی ما را بپذیرید.

فواد
چهارشنبه 22 خرداد 1387 - 16:35

یک فیلم خسته کننده و ملال آور. من که پای تلویزیون خوابم برد.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  




           

استفاده از مطالب و عكس هاي سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سايت سينماي ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Copyright 2005-2007, cinemaema.com