|
|
كارگردان: ترنس مالیک |
نویسنده: ترنس مالیک |
بازیگران: ریچل مک آدامز،اولگا کوریلنکو،بن افلک و.... |
رنگ: رنگی |
ژانر: : عشقی :: درام : |
خلاصه داستان: مردی بعد از مدت ها دوباره با زنی از شهر زادگاهش ارتباط برقرار می کند و این درست موقعی است که ازدواجش با یک زن اروپایی با شکست مواجه شده است.
|
حاشيه هاي فيلم: «به سوی شگفتی» چندی پیش در جشنواره فیلم ونیز به روی پرده رفت در حالی که نه مالیک در مراسم فرش قرمز حضور داشت و نه بسیاری از بازیگران و در نتیجه تهیهکنندگان فیلم ناچار شدند به بسیاری از سئوالها پاسخ بدهند.
«به سوی شگفتی» به شکلی هنرمندانه نگاه گذرا به مجموعهای از روابط دارد و به طور مشخص بر یک داستان عاشقانه پرشور، اما در نهایت پردردسر متمرکز است که از پاریس آغاز میشود و در اوکلاهما به پایان میرسد.
خیلیها در لیدو علاقهمند بودند «به سوی شگفتی» را ببینند، به طوری که روز یکشنبه هر چهار سئانس نمایش فیلم پر از تماشاگر بود و در نشست مطبوعاتی هم جای نشستن نبود.
این نشست بدون حضور مالیک که اساسا فردی گوشهگیر است، بن افلک بازیگر مرد اصلی فیلم، ریچل مکآدامز یکی از بازیگران نقش مکمل و خاویر باردم که نقش یک کشیش کاتولیک را بازی میکند، برگزار شد.
اولگا کوریلنکو بازیگر فیلم جیمزباندی «کوانتوم تسکین» (2008) که نقش زن اصلی «به سوی شگفتی» را بازی میکند و رومینا موندلو بازیگر ایتالیایی که در فیلم نقشی کوتاه اما مهم دارد، در نشست مطبوعاتی فیلم حاضر بودند.
در نهایت بیشتر خبرنگاران سئوالهای خود را از نیکلاس گوندا و سارا گرین تهیهکنندگان «به سوی شگفتی» پرسیدند. هر دو آنها در «درخت زندگی» فیلم قبلی مالیک هم با او کار کردند و قرار است در پروژه جدید او «سفر زمان» نیز همکاری کنند.
به عنوان مثال یکی از سئوالهایی که در نشست مطرح شد این بود که در بروشور «به سوی شگفتی» نام شخصیت افلک در فیلم، نیل و حرفه او نویسندگی است و اینکه شخصیت کوریلنکو در اوکراین به دنیا آمده، اما هیچکدام از این موارد در فیلم نبود.
این نکته هم مطرح شد که مالیک از افلک و کوریلنکو خواسته بود کتابهای نویسندههای روس مانند فئودور داستایوسکی و لئو تولستوی را بخواند که دلیل این کار هم در فیلم مشخص نیست. سئوال دیگری که مطرح شد این بود که چرا عکس مکآدامز که نقشی کوتاه در «به سوی شگفتی» دارد، در پوستر فیلم هست، اما کوریلنکو که نقش زن اصلی را دارد در پوستر نیست.
گرین در پاسخ به این سئوال گفت: «از این فیلم تنها یک عکس آن هم حدود یک سال پیش منتشر شد. ما هنوز پوستر رسمی نداریم.»
گوندا گفت: «مالیک به خاطر اینکه درگیر پروژه «سفر زمان» است نتوانست در اولین نمایش «به سوی شگفتی» در ونیز شرکت کند و افلک و باردم هم درگیر پروژههای جدید هستند و نتوانستند به لیدو سفر کنند.»
کوریلنکو و موندلو هر دو از همکاری با مالیک گفتند و این بحث را مطرح کردند که کارگردان 68 ساله نوعی قدرت فراروانی برای برقراری ارتباط با بازیگران خود دارد.
کوریلنکو گفت: «او بدون آنکه حتی با من حرف زده باشد، دقیقا من را میشناخت و فیلمنامه را بر مبنای این شناخت نوشت. فکر میکنم او غیبگوست و این ترسناک است.»
«به سوی شگفتی» مانند «درخت زندگی» که پارسال برنده جایزه نخل طلای کن جشنواره کن شد، مملو از تصاویر انتزاعی است، تصاویری مانند یک گل رز که در باغ پوشیده از برف یک کلیسا شکوفا میشود.
اولگا کوریلنکو بازیگر فیلم «به سوی شگفتی»
کوریلنکو گفت: «او به من میگفت، "کلمات را دور بریز، حرف نزن، گاهی اوقات سکوت از کلمات قدرت بیشتری دارد." فکر میکنم نکته چشمگیر درباره مالیک همین است. او میتواند از طریق بدن و از طریق سکوت، داستان را به تو بگوید و در تو احساس ایجاد کند.»
باید منتظر ماند و دید که آیا سینماروها هم میتوانند این ارتباط را با تازهترین ساخته رازورزانه مالیک برقرار کنند. تماشاگرانی که در روز اول اکران «به سوی شگفتی» آن را دیدند، اذعان کردند برخی از جنبههای فیلم برای آنها گیجکننده بود. رسانههای ایتالیایی گزارش دادند در پایان یکی از نمایشهای فیلم، تماشاگران ناراضی بودند.
در همین حال منتقدان «به سوی شگفتی» را به لحاظ تصویرپردازی مورد تحسین قرار دادند، اما نسبت به سبک روایی آن واکنشهای متفاوت داشتند.
تاریخ اکران «به سوی شگفتی» در آمریکا هنوز مشخص نیست.
|
نظر منتقدان: برادشاو - گاردین (امتیاز 8 از 10)--------- نقد فیلم
ترنس مالیک تنها با گذشت دو سال از ساخت «درخت زندگی» و در یک چشم به هم زدن با فیلم دیگر خود بازگشته است. فیلمی که می تواند به عنوان طرف دوم داستان «درخت زندگی» به شمار آید و همچنین اینکه فیلمی شجاعانه و زیباست که به دور از هر گونه شعار و بدون کنایه و صریح به مفاهیمی چون عشق و خدا می پردازد و مهم تر اینکه می گوید که با نبود هر کدام از این عناصر چه اتفاقی برای ما انسان ها خواهد افتاد؟ «به سوی شگفتی» آن جاه طلبی های دیوانه وار و با شکوه «درخت زندگی» را ندارد و حتی بازیگری که بتواند با براد پیت برابری کند هم در اختیار نداشته است. زبان بصری مالیک این بار گویا تر و واضح تر است: روایت نجوا گونه فیلم، یک موسیقی متن پر فراز و فرود و یک فیلمبرداری پر جلوه، متلاطم و دوار که با سکانس های خارجی بی کلام همراهی می کند؛ سکانس هایی که اغلب شامل غروب هایی مه آلود و روشنایی هایی خیره کننده می شوند (به گونه ای که حتی در جایی از فیلم یکی از کاراکترها می گوید: خورشید درست در چشمان من است) و بله گاهی اوقات بیش از اندازه با فیلم آشنا پنداری می کنیم و مالیک در موقعیت هایی به تکرار خود پرداخته است.
مالیک باز هم با بی احتیاطی و بدون هیچ درنگی فیلم را ساخته مثل پرنده ای که روی شاخه درختی پریده و باعث شده تا هر لحظه امکان شکسته شدن شاخه وجود داشته باشد. وقتی نمایش «به سوی شگفتی» در فستیوال فیلم ونیز به پایان رسید، همان طوفان همیشگی هو کردن و گله کردن به وجود آمد. اینجا با مالیک چنین رفتاری می شود، در حالی که بی مزه ترین و کسل کننده ترین فیلم ها به راحتی با سکوت همراه با احترام روبرو می شوند. من فقط می توانم بگویم که نسبت به هیجان و ایده آل گرایی فیلم واکنش نشان دادم.
فیلم، داستان یک عشق و عاشقی محکوم به شکستی است که به هیچ وجه راه بازگشت ندارد. بن افلک در نقش نیل است. یک مهندس آمریکایی خوش تیپ با چهره ای سرد که در پاریس با مارینا ( با بازی اولگا کوریلنکو) دختر سر زنده و احساساتی، روابطی شهوانی دارد. وقتی که آن ها به «مونت سنت میشل» در نورماندی می روند، شیفته زیبایی های این جزیره می شوند و عشق آن ها به بالاترین حد رضایت و خوشحالی می رسد. مارینا زمزمه می کند: «ما به سوی شگفتی صعود کردیم.» نیل با خلق و خوی راحت و ملایم خویش، با دختر 10 ساله مارینا که از رابطه قبلی اش دارد کاملاً کنار آمده و به آن ها پیشنهاد می دهد که در خانه او در امریکای میانه زندگی کنند. اما رابطه آن ها با رفتن به امریکا دچار مشکلاتی می شود و نیل از یکی از دوستان دوران کودکی اش به نام جین (با بازی ریچل مک آدامز) با اطلاع می شود. در موازات این جریان یک کشیش به نام پدر کوینتانا با بازی خاویر باردم وارد داستان می شود که وجدان و آگاهی او فیلم را وارد شکل و شمایل آمریکایی اش می کند و او با به میان کشیدن یک بحران اعتقادی به آزمایش دردناک خوشبختی نیل و مارینا می پردازد.
محلی ها دقیقاً نمی دانند چطور با مارینا برخورد کنند، اما به طور مشخص، این نیل است که کاری می کند که به کشمکش و تقابل جامعه اطرافش با او منجر شود. او شروع به تحقیق در مورد نشست زمین در منطقه و مشکلات مربوط به سطح آب های زیرزمینی می پردازد؛ مسائلی که ممکن است قابلیت زیستی کل منطقه را زیر سوال ببرد. مردم اطراف به او می گویند که کارهایش باعث نگرانی آن ها شده. یکی از اهالی می گوید که حتی رفتار سگش عجیب و غریب شده است. با وجود اینکه مالیک زیبایی و شکوه را در هر کجا با هر شرایطی کشف می کند، یک مشکل ابتدایی با خود خاک آمریکا وجود دارد که این زیبایی را خدشه دار می کند. بحران اعتقادی باعث پژمردگی نیل و مارینا شده است. احتمالاً قصد مالیک ایجاد نوعی قافیه و هم وزنی با سکانس ابتدایی فیلم در مونت سنت میشل بوده است که در آن، این زوج در گل و لای می دویدند و جست و خیز کنان زیر پاهای خود بالا و پایین رفتن خاک و گل را احساس می کردند. آن صحنه بسیار سر زنده و احساسی بود و حالا در امریکا بی وفایی زمین نشان داده می شود که چقدر می تواند آزار دهنده باشد.
ویزای مارینا تا ابد اعتبار ندارد و تصمیم گیری در مورد ازدواج نباید به تاخیر بیفتد و این درست موقعی است که هر دوی آن ها به اینکه آیا امریکا جای مناسبی برایشان است، شک کرده اند. و اینجاست که جین وارد داستان می شود و مالیک با جادوی خود یک سکانس با شکوه از روابط عاشقانه ای دیگر را رو می کند. آیا تعهد به تک همسری، نشان از اعتماد بی چون و چرا به خداست و آیا در کشاکش با زیبایی های اسرار آمیز زندگی، این اعتماد می تواند موفق بیرون بیاید؟ و یا عمل به آن، فقط یک اشتباه وحشتناک است؟
در بهترین حالت باید گفت که این حماسه سرایی سینمایی مالیک، باشکوه و جذاب است. مالیک در لحظاتی که مردد بوده، خودش را تکرار کرده، اما در نهایت فقط آن چیزی که در ذهن او درخشیده و لذت بخش است، در فیلم به چشم می آید.
مترجم: شبنم سیدمجیدی سایت نقد فارسی
|