یکی از آن دوازده مرد خبیثترجمه: پیمان جوادی
سینمای ما - متولد نوزدهم فوریه 1924 در نیویورک، مرگ در بیست و نهم 1987 در شهر توسکان ایالت آریزونا. لی ماروین یکی از ستارههای موفق و محبوب سینمای آمریکاست که همواره بخاطر صدای خشن و مردانهاش به یاد آورده میشود.
ماروین ابتدا در نقشهای مکمل و درجه چندم بازی میکرد که در اغلب آنها نقش او، شخصیت منفی فیلم، سرباز و یا دیگر شخصیتهای بیاحساس و البته نهچندان مهم بود ولی پس از دریافت جایزه اسکار بخاطر فیلم «کت بالو» نقشهای قهرمانانه و احساسیتری را هم بازی کرد.
لی ماروین پسر لامونت والتمن ماروین بود که شغلش مدیر تبلیغاتی در یکی از شرکتهای نیویورک بوده و مادرش کورِنتی واشینگتون هم به مشاوره امور زیبایی و نوشتن مقالات در مجلات مد اشتغال داشت. پدرش از نوادگان ماتیو ماروین بوده که یکی از مهاجران انگلیسیتبار آمریکاست که در سال1635 به آمریکا آمده و در تاسیس شهر هارتفورد ایالت کونکتیکوت او را سهیم میدانند. مادرش هم از نوادگان آگوستین واشینگتون است که برادر جورج واشینگتون رئیسجمهور اسبق آمریکاست.
ماروین پس از اینکه از چندین مدرسه به علت سوء رفتار اخراج شد، در یک کالج غیرانتفاعی به ادامه تحصیل پرداخت. او سپس ترک تحصیل کرده و به نیروی دریایی آمریکا پیوست و در آنجا به عنوان یک تکتیرانداز مشغول به خدمت شد. او در جنگ جهانی دوم در خلال نبرد سایپان (8 ماه پبش از نبرد «ایوجیما») زخمی شد و بسیاری از دوستان و همقطارهای او که با ماروین در یک جوخه خدمت میکردند، در این نبرد کشته شدند. این حوادث تاثیر عمیقی بر ادامه زندگی ماروین گذاشت. به پاس خدماتش از سوی ارتش آمریکا به او مدال «قلب ارغوانی» اهدا شد و سپس به دلایل پزشکی او را از ادامه خدمت معاف کردند.
در روزهایی که در نیویورک به عنوان یک شاگرد لولهکش کار میکرد، زمانیکه برای تعمیر توالت یک سالن تئاتر محلی رفته بود، از او خواستند تا به جای یکی از بازیگران که به دلیل کسالت موفق نشده بود در تمرینها شرکت کند؛ به ایفای نقش بپردازد. از اینجا بود که لی ماروین به عنوان یک بازیگر تئاتر خارج از برادوی بازیگری را شروع کرد. در 1950 ماروین به هالیوود رفت. او خیلی زود و به سرعت توانست نقشهای کوتاه و حتی مکمل را به دست آورد و در فیلمهای وسترن، فیلمهای مربوط به جنگ جهانی دوم و جنگ با کره بازی کند. همچنین به علت تجاربش در جنگهای واقعی از او به عنوان یک تعلیمدهنده و مربی استفاده میکردند و بازی طبیعی او آنقدر قانعکننده بود که کارگردانها و دیگر بازیگران فیلمها برای طبیعیتر کردن نقشها و صحنهها از او کمک میگرفتند. او حتی در طراحی لباسها، نحوه حرکات پیاده نظام و تهیه و آمادهسازی مواد منفجره نیز شرکت میکرد.
نخستین فیلم او «حالا در نیروی دریایی هستید» (1951) بود و در 1952 در تعداد زیادی فیلم بازی کرد از جمله مهمترین آنها «جدال در سیلورکریک» به کارگردانی دان سیگل، «گره هانگمن» و «هشت مرد آهنین». در 1953 او نقش معشوق بدطینت گلوریا گراهام را در فیلم «ضربه بزرگ» به کارگردانی فریتس لانگ را بازی کرد. همچنین در همین سال نقشی کوتاه ولی به یادماندنی را در فیلم «وحشی» در برابر مارلون براندو ایفا کرد که اسم دار و دسته ماروین در آن فیلم "بیتلز" است. در همین سال در دو فیلم دیگر به اسم «سمینول» (باد بوتیچر) و «جنون اسلحه» بازی کرد. در 1955 منتقدان او را بخاطر نقش «هکتور» خلافکار شهر در فیلم «روز بد در بلک راک» و ایفای نقش در برابر اسپنسر تریسی ستودند.
در اواسط دهه پنجاه ماروین نقشهای بزرگتر و مهمتری را به عهده گرفت. در 1956 در فیلم «حمله» و در 1958 در «مسافر میسوری» بازی کرد و از سال 1957 تا 1960 در چیزی در حدود صد قسمت از یک سریال تلویزیونی موفق و پربیننده به نام «پلیس شیکاگو» در نقش فرانک بالینگز به ایفای نقش پرداخت. یکی از منتقدان در مورد این سریال نوشت: "یک سریال پرهیجان و خشن با حضور ماروین کلهخراب در نقش یک افسر پلیس." در هر صورت ماروین با بازی در این سریال توانست نام خود را به جامعه آمریکا معرفی کند و او دیگر از ابتدای دهه 60 یک هنرپیشه کاملا شناخته شده بود.
در دهه 60 ماروین در فیلمهایی چون «کومانچروها» (1961)، «مردی که لیبرتی والانس را کشت» (1963) -که ماروین نقش لیبرتی والانس را بازی کرد-، «صخره دریایی دوناوان» (1963) نقش دوم مرد را بازی کرد که در تمام این فیلمها جان وینِ اسطورهای نقش اول و مقابل او را ایفا میکرد. همچنین در «مبارزه»، «مقبره» (1963) که در این فیلم نقش یک هفتتیرکش بیپروا را بازی کرد که به سراغ مقبره طلسم شده مردی میرود که قسم خورده او را بکشد و قسمتِ 122 سریال «استیل» (1963) که در آن نقش یک بوکسور بازنشسته را بازی میکند که ناچار میشود با یک روبات وارد رینگ بوکس شود. در 1964 ماروین در اثر بهیادماندنی دان سیگل فیلم «قاتلین» در نقش یک آدمکش حرفهای ولی باشخصیت و خوشپوش بازی کرد که این شخصیت را در سال 94 ساموئل ال.جکسون در فیلم «قصه عامهپسند» تارانتینو تا حد زیادی کپیبرداری و تقلید کرد. ماروین در این فیلم بیشترین دستمزد خود را گرفت و این فیلم تنها فیلمی ست که در آن رونالد ریگان نقش یک شخصیت منفی را بازی میکند. در سال 1965 ماروین اسکار نقش اول مرد را بخاطر بازی در فیلم وسترن «کت بالو» دریافت کرد که جین فوندا نقش مقابل او را بازی میکرد. با ادامه موفقیتها در دو فیلم بعدی یعنی «حرفهایها» (ریچارد بروکس-1966) و فیلم بسیار موفق «دوازده مرد خبیث» (1967) به ماروین در مورد فیلم بعدیاش اختیار تام داده شد.
در فیلم «نقطه پوچ»، فیلم موفق و تاثیرگذار جان بورمن، او نقش یک جانی و آدمکش لجوج و سمج را به نمایش میگذارد که قصد انتقامگیری دارد. در این فیلم که خود ماروین، جان بورمن را به عنوان کارگردان انتخاب کرد، ماروین نقش محوری در پیدایش و شکلگیری فیلم از طراحی داستان تا چینش صحنهها را به عهده داشت. در 1968 ماروین بار دیگر در فیلمی از بورمن بازی کرد که هرچند مورد استقبال تماشاگران قرار نگرفت اما از سوی منتقدان مورد ستایش قرار گرفت. در این فیلم توشیرو میفونه بازیگر ژاپنی و معروف فیلمهای کوراساوا هم حضور دارد.
در دهه 70 و 80 ماروین نقشهای متنوعتری را بازی کرد و نقشهای منفی کمتری را نسبت به دوران جوانیاش ایفا کرد. جالب است بدانید که نقش کوئینت در فیلم «آروارهها»ی اسپیلبرگ (1975) نیز ابتدا به او پیشنهاد شد که نپذیرفت. بعدها خود او اعتراف کرد که از این کارش سخت پشیمان است. آخرین نقش بزرگ و مهم ماروین در فیلم «قرمز بزرگ» (1980) به کارگردانی ساموئل فولر بود.
ماروین از دو ازدواج (بتی ابلینگ- از1951تا1967- و پامِلا فیلی از1970 تا زمان مرگ ماروین) خود چهار فرزند داشت. در ضمن ماروین معشوقهای به نام میشله تریولا داشت که پس از یک رابطه طولانی مدت از یکدیگر جدا شدند و تریولا از ماروین شکایت کرد، بر اساس این ادعا که سهمی از درآمدهای ماروین که در زمان رابطه این دو بوده متعلق به اوست. پس از یک جدال قضایی طولانی دادگاه هیچ حقی به تریولا نداد و او کاملا از زندگی ماروین خارج شد. ماروین از علاقهمندان سینمای بروس لی نیز بوده و حتی در سال 1981 در کلاسهای "سشین دو کمپو" یک مربی آمریکایی به نام فرانک لاندرز هم شرکت کرد. گفته میشود که ماروین در یک برنامه زنده تلویزیونی به جانی کارسون میگوید که در نبرد ایوجیما در کنار باب کیشان (معروف به کاپیتان کانگورو) جنگیده است که با توجه به حقایق (اینکه او به علت پزشکی از از ادامه خدمت معاف شده بود) این عمل ماروین یک دروغگویی عجیب بوده است. سرانجام ماروین در اثر یک حمله قلبی درگذشت و او را در گورستان ملی آرلینگتون به خاک سپردند.
گزیده فیلمشناسی:
حالا در نیروی دریایی هستید (1951)، هشت مرد آهنین، جدال در سیلورکریک [درایران: جدال در سرزمین نقره]، گره هانگمن (1952)، ضربه بزرگ، جنون اسلحه [در ایران: نیروی انتقام]، وحشی، سمینول (1953)، نغمههای پیت کلی (1954)، روز بد در بلک راک (1955)، هفت مرد از حالا، حمله (1956)، رینتری کانتری [در ایران: درخت زندگی] (1957)، کومانچروها [در ایران: کومانچرو]، مقبره، مبارزه (1961)، مردی که لبرتی والانس را کشت (1962)، صخره دریایی دوناوان (1963)، قاتلین (1964)، کت بالو، کشتی دیوانگان (1965)، حرفهایها (1966)، دوازده مرد خبیث، نقطه پوچ [در ایران: درست به هدف] (1967)، جهنم در اقیانوس آرام، دلیجانت را رنگ کن [در ایران: دلیجان خوشبختی] (1969)، مونتی والش (1970)، شقه اول [در ایران:سفارش مخصوص]، پول توجیبی [ایران: کلک نزن رفیق] (1972)، ستاره دنبالهدار مرد یخی، امپراتور قطب شمال [در ایران: یک مرد و یک ترن] (1973)، عضو کلان [در ایران: خشنها]، دار و دسته اسپایکها (1974)، سر شیطان فریاد بکش [ایران: فریاد شیطان] (1976)، قطار سریعالسیر بهمن (1979)، قرمز بزرگ (1980)، شکار مرگ (1981)، پارک گورکی (1983)، روز سگی (1984)، دوازده مرد خبیث: ماموریت بعدی (1985)، نیروی دلتا (1986).