راندن
Drive
هومن داودي
«راندن» يك نمونة درخشان ديگر براي اثبات اين ادعاست كه مهم نيست چه بگوييد، مهم اين است كه چهطور بگوييد. داستاني ساده و حتي پيشپاافتاده در دستان فيلمساز جوان دانماركي (نيكلاس وايندينگ رفن) به فيلمي ديدني تبديل شده كه وابستگي تام و تمامي به كارگردانياش دارد؛ به جوري كه فيلمساز از بازيگران بازي گرفته، قابها را بسته، نورپردازي كرده، از اسلوموشن و موسيقي استفاده كرده، از فلاشبك و فلاشفوروارد استفاده كرده و خلاصه همه چيز. «رانندگي» در كمال تعجب در اسكار امسال كاملاً ناديده گرفته شد اما (به قول دوستان گزارشگر) چيزي از ارزشهاي اين فيلم كم نميشود.
قهرمان و قهرمانپردازي در «راندن»
اولين و آخرين ايستگاه يك محكوم به حركت
راندن فيلم يكدستي است. كل فيلم دربارة قهرماني است كه از فيلمهاي قديميتر آمده و داستاني بارها گفتهشده و قابلپيشبيني را پشت سر ميگذارد. اما كيست كه نداند ديگر داستاني گفتهنشده باقي نمانده و مهم نحوة داستانگويي است نه داستان؟ هوشمندي فيلمنامهنويس و كارگردان راندن اينجاست كه ريزهكاريهايي را در متن و اجرا لحاظ كردهاند كه به قهرمان، و متعاقبش خود فيلم، كليتي منسجم و ديدني بخشيده كه ميشود با هر بار تماشاي فيلم گوشهاي از آنها را كشف كرد و لذت برد. قهرمان اين فيلم كولاژي از قهرمانهاي فيلمهاي ديگر است كه به شكلي دلپذير كنار هم قرار گرفتهاند. از قهرمانهاي فيلمهاي نوآر كه كمحرف بودند و احساسات خود را بروز نميدادند (مثل همفري بوگارت) بگيريد تا قهرمانهاي اكشن مدرن (مثل جيسن بورن و جان مكلين).
راندن و اسلافشمسلماً مهمترين و بيشترين شباهت راندن با جف كاستلو سامورايي (ژانپير ملويل) است. همان انزوا و كمحرفي، همان جواب ندادن به سؤالها يا با تأخير جواب دادنها و همان خشونت بيرحمانه و افسارگسيخته. اين شباهت حتي در فرم فيلم هم ديده ميشود و آن سكانس حدوداً دهدقيقهاي كه كاستلو بدون آنكه كلمهاي حرف بزند كارش را پيش ميبرد، اينجا بازآفريني شده. فرقش اينجاست كه راندن در يكي از طولانيترين ديالوگهايش، به طور خلاصه، شرايط كارش را براي مشتري توضيح ميدهد و بعدش با نوعي خشم تلفن همراه را روي تخت مياندازد و ميرود. انگار تلفن همراه باعث شده تا مجبور شود اين قدر حرف بزند. طي ده دقيقة بعد كلامي از دهان او خارج نميشود و به جايش صداي تپش قلبي را ميشنويم كه تند ميزند.
با اينكه زمان فيلم معاصر است (موبايلها، مدل ماشينها)، اما راندن زياد به تكنولوژي روز اهميت نميدهد. او از ماشينهاي مدل قديمي استفاده ميكند و ساعتي كه به دستش ميبندد نه ديجيتالي، كه عقربهاي و با بندي چرمي است. موسيقي فوقالعاده شنيدني فيلم كه اثر آنجلو بادالامنتي (آهنگساز فيلمهاي ديويد لينچ) است هم با صدايي بلند فرياد ميزند كه اين قهرمان متعلق به گذشته است. ترانهها و موسيقي فيلم مستقيماً از فيلمهاي دهة هشتاد آمده كه بهترين مكمل براي روايت داستاني است كه به گذشته تعلق دارد. هوشمندي سازندگان فيلم اينجاست كه فقط نقاط مثبت سامورايي را گرفتهاند و ايرادهاي بعضاً گلدرشت فيلم (كه بعد از ديدن انبوهي از فيلمهاي مشابه بيشتر به چشم ميآيد) را اصلاح كردهاند. اينجا ديگر سكانسي مشابه با آن درگيري روي پل مترو در سامورايي نداريم؛ كه دو آدمكش حرفهاي با دو اسلحة پر و از فاصلة يك متري نتوانند همديگر را بكشند و در ادامه، آنكه ديگري را زخمي كرده فرار كند و فرد زخمي نتواند از پشت هم او را بزند. اينجا ديگر لازم نيست فقط با ديدن چهرة كاريزماتيك و جدي آلن دلون قبول كنيم كه او آدمكشي حرفهاي است و ديگر لازم نيست تا بدون ديدن هيچ نشانهاي، عشق طوفاني جِين (ناتالي دلون) را به او باور كنيم. راندن در مرز باريكي از واقعيت و نمايش ميگذرد. كيفيت تعقيبوگريزها و درگيريها نه مثل مجموعة بورن صددرصد رئال است و نه مثل سامورايي صددرصد نمايشي و آييني. براي مثال در سكانس تعقيبوگريز با اتومبيل صدايي تقريباً ثابت از غرش موتورهاي ماشينها به گوش ميرسد كه بر وجه نمايشي تأكيد ميكند. از طرف ديگر نميشود ايراد ميزانسني به زدوخوردها و درگيريها گرفت.
راندن بر خلاف اسلافش، در مواجهه با زني كه دوستش دارد دستوپايش را گم ميكند و نگران ميشود. هنگام اولين صحبت تلفني با نينو، رعشه بر اندامش ميافتد و عرق از سروروياش سرازير ميشود. اين خصوصيات انساني و غيرنمايشي را وقتي كنار اين ميگذاريم كه راندن با كاپشني خونآلود اين طرف و آن طرف ميرود، وجه دوگانة اثر بيشتر به چشم ميآيد. فيلمساز هوشمندانه رانندة خونين را در جمع نشان نميدهد؛ تنها نمايي كه او را با لباس خونين ميبينيم كه دارد بين چند نفر قدم ميزند، سر صحنة فيلمبرداري است كه چنين چيزي خيلي عادي است. فيلمساز با رعايت چنين جزيياتي قهرماني اسطورهاي و نمايشي ساخته كه ريشه در واقعيت دارد.
يك سكانس كليدي در اواسط فيلم و قبل از شروع چرخة خشونتورزي هست كه سرنخي كوچك اما ضروري به بيننده ميدهد. راندن در نوشگاهي نشسته كه يكي از مشتريهاي سابق شغل غيرقانونياش او را ميبيند و ميخواهد دوباره با او كار كند. اين موضوع با قوانين خدشهناپذير راندن در تضاد است؛ به همين دليل اولين نشانههاي خشونتي كه درونش نهفته را بروز ميدهد و مشتري را بهشدت تهديد ميكند. از طرف ديگر شغلي كه براي او در نظر گرفته شده (بدلكار سينما) تقويتكنندة بعد خشن اوست. شغلي كه هر لحظهاش با خطر مرگ ميگذرد و همراه با حادثه است. اشتغال طولانيمدت او به اين حرفه است كه باعث ميشود وقتي به شكلي كاملاً نمايشي و به سبك قهرمان شاهكار چان-ووك پارك، همكلاسي قديمي، با چكش به سراغ تبهكاران ميرود، به وجه رئاليستي اثر ضربه نخورد. تفاوت ديگر راندن با كاستلو رويكرد كمينهخواه او در مواجهه با سياهي و خشونت اطرافش است. او مثل كاستلو به دنبال انتقام يا پول نيست. بلكه فقط ميخواهد پولها را به صاحبش برگرداند تا خودش و معشوقش را راحت بگذارند (كه البته نميتواند)؛ همين. او در سكانس پاياني و ديدني فيلم، جان خودش را با امنيت آيندة معشوقش معامله ميكند.
راندن و اتومبيل
انسجام و يكدستي قهرمان فيلم با بررسي نسبت او با اتومبيل بيشتر به چشم ميآيد. او سه شغل دارد كه هر سه مستقيماً با ماشين مرتبط است. بدلكار، راندن و مكانيك. ماشين براي او هم وسيلة عشقبازيست و هم آلت قتاله. لازمة دو شغل اول اين است كه او خودش نباشد و از طرف ديگر مدام در حركت باشد. همين است كه وقتي نرد عشق ميبازد اين قدر برايش گران تمام ميشود. ديگر نه آن نقاب زمخت و بياحساس بدلكاري كه خودش و احساساش را پشت آن پنهان ميكرد به دردش ميخورد و نه ديگر ميتواند بنا بر اقتضاي شغل خطرناكش مأواياش را عوض كند. او به جرم عاشقي به ماندن و سكون محكوم ميشود. حكمي كه وقتي تلاش ميكند تا بشكندش به شكل چاقويي درميآيد كه در سينهاش مينشيند.
در سكانسي ديدني و دوپهلو، وقتي آيرين حين رانندگي خبر بازگشت شوهر زندانياش را به راندن ميدهد، او اتومبيل را نگه ميدارد و در كلوزآپي از چهرة او غم و ترديد را ميبينيم؛ اما در نمايي ديگر ميبينيم كه او پشت چراغقرمز ايستاده و بعد از مدت كوتاهي كه خودش را جمعوجور ميكند چراغ سبز ميشود و به راهش ادامه ميدهد.
راندن و ايجازايجاز در روايت و شخصيتپردازي يكي از مهمترين وجوه فيلم است. اولين برخورد بيننده با برني راس جايي است كه او و شانون در يك رستوران چيني نشستهاند و شانون ميخواهد از او پول قرض بگيرد. قساوت و هولناكي راس با ترفندي بهظاهر ساده اما هوشمندانه و به شكلي بدون تأكيد منتقل ميشود. شانون سيگاري روشن ميكند كه باعث ناراحتي راس ميشود و از او ميخواهد كه آن را خاموش كند. واكنش شانون كه سريع دستوپايش را گم ميكند و از ترس سيگار را در جعبة سيگارش خاموش ميكند، دلالت بر بيرحمي ترسآور راس دارد. همزمان با اين اتفاق، راس سختگيرانه به پيشخدمت تأكيد ميكند كه برايش چوبهاي غذاخوري چيني و كلوچة شانس بياورد. بعد كه پيشخدمت چوبهاي غذاخوري چيني را ميآورد طلبكارانه به او تأكيد ميكند كه يادش رفته كلوچة شانس را بياورد. در همين سكانس ديالوگي مثل: «پات چطوره؟» «همة قرضامو صاف كردم.» كه بين نينو و شانون ردوبدل ميشود، همزمان خشونت بيحد نينو و جنس روابط بين اين سه نفر را آشكار ميكند.
دو فلش فوروارد ـ يكي سر ميز شام با خانوادة همسايه و ديگري سر ميز قرار با راس ـ و سكانس عالي آسانسور كه به خشونت غيرقابلكنترل راندن مي انجامد، نمونههايي از ايجازي هستند كه در روايت فيلم به چشم ميخورد. فيلمساز حتي از ترانههايي كه براي فيلم انتخاب كرده هم نگذشته و از آنها براي غني كردن شخصيتها و پيشبرد روايت استفاده كرده. ترانة «تو يك قهرمان واقعي هستي، تو يك انساني» كه هنگام پرسههاي عاشقانه به گوش ميرسد، هم جنبة نمايشي/ رئال فيلم را تقويت ميكند و هم احساسات عاشقانة شخصيتها را بروز ميدهد. از طرف ديگر، وقتي شوهر آيرين بازميگردد و آن دو موقتاً از هم جدا ميشوند «غذا نميخورم، نميخوابم، كاري جز فكر كردن به تو ندارم» شنيده ميشود كه بهزيبايي بر چهرههاي مردد و نگران آيرين و راندن نشسته و حسي قدرتمند و نوستالژيك را بازميتاباند.
جمعبنديراندن فيلم اجراست و يكي از عادلانهترين جايزههاي كارگرداني جشنوارة كن به كارگردان اين فيلم داده شده است. رفن علاوه بر روايت ظريف يك داستان تكراري، توانسته بازيهايي عالي از بازيگرانش بگيرد كه به احتمال زياد در اسكار امسال نمود پيدا ميكند؛ بهخصوص آلبرت بروكس كه بر خلاف شمايل كمدياش، با خونسردي هولناكي نقش منفياش را ايفا كرده است.
..............................
درباره فيلم: یک فیلم تریلر آمریکایی است که در سال ۲۰۱۱ به کارگردانی نیکولاس ویندینگ رفن و با بازی رایان گاسلینگ و کری مولیگان به نمایش درآمد.فیلمنامه این فیلم را حسین امینی بر اساس کتابی به همین نام به قلم جیمز سالیس به نگارش درآورد.همانند کتاب فیلم داستان یک راننده بدلکار که روزها در یک گاراژ کار می کند.راندن قبل از اکران فیلم در سپتامبر ۲۰۱۱ در تعداد زیادی فستیوال به نمایش در امد و توانست نظر بیننده ها را بخود جلب کند.همچنین در ۶۴امین فستیوال فیلم کن توانست جایزه بهترین کارگردانی را برای ویندینگ رفن به ارمغان اورد.ویندینگ رفن برای ساخت فیلم خود را تحت تاثیر هالووین و ترانسپورتر دانسته و انرا یک ادای احترام به راننده تاکسی تلقی کرده است.
خلاصه داستان:Ryan Gosling همیشه ساکت است، مگر زمانی که لازم است چیزی بگوید. راننده ای که روزها بدلکار فیلم است و شبها سارقان را از صحنه جرم دور میکند. اینها بخشی از شخصیت پردازی هوشمندانه در سکانسهای ابتدایی فیلم است و در آن مردی تحت فشار را نشان میدهد که در خیابانهای پر رمز و راز لس آنجلس در حال فرار از دست تعداد زیادی ماشین و هلیکوپتر پلیس است. راننده داستان ما که چند روزیست بخاطر همسایه جذابش، ایرنه (با بازی Carey Mulligan) زندگی اش تکانی خورده، سعی میکند با نگاهایش با او ارتباط برقرار کند. تعاملی که برای اولین بار با رد و بدل شدن چند جمله ساده تبدیل در نهایت به محاوره شبهه فلسفی تبدیل میشود که طبیعتاً مقدمه خوبی است برای شروع یک رابطه. ایرنه:"چکار میکنی؟" راننده: "رانندگی"
تا آخر فیلم هم چیز بیشتری از این شخصیت دستگیرمان نمیشود، ولی راننده، برعکس ما، به سرعت سعی می کند خود را به همسایه و پسر کوچک نزدیک و از زندگی شان سردرآورد. پسری که پدرش مدتی است در زندان است. در همین زمان اتفاقی جالبی براش میافتد که بنظر میرسد زندگی حرفه ایش را کاملاً متحول کند. شخصی بنام شانون که سالها برایش کار میکرده و نمایشگاه ماشین دارد، قراردادی را برای استخدام راننده ای جهت شرکت در مسابقات ماشین رانی، با سرمایه گذاری ثروتمند بنام برنی رز (با بازی Albert Brooks) امضا میکند. این راننده هم کسی نیست جز قهرمان این فیلم.
اما آزاد شدن شوهر ایرنه از زندان، ابراز پشیمانی از کارهای گذشته اش و درخواست از همسرش برای دادن شانسی دوباره، از سویی و از سویی دیگر پیدا شدن سر و کله دوست خلافکار برنی، هم دستی در یک سرقت ناموفق و رشوه گیری های متعدد باعث میشود تا پای راننده به ماجراهای خطرناکی باز شود که مهارتهایی فراتر از رانندگی را طلب میکند.
امتياز منتقدان:فیلم توسط اکثر منتقدان با نظر مثبت روبرو شد و توانست نمره ۹۳٪ را از برایند منتقدان سایت راتن تومیتوس و ۷۹٪ را از سایت متاکریتیک بدست بیاورد.
همچنین کاربران بانک اطلاعات اینترنتی فیلمها با نمره ی ۸ انرا ۲۲۴ امین فیلم تاریخ سینما دانستند. راندن جایزه بهترین کارگردانی جشنواره کن سال 2011 را نیز از آن خود کرد.