 |
|
كارگردان: رابرت زمهکیس |
نویسنده: راجر آورای، نیل گایمن |
بازیگران: ری وینستون، آنجلینا جولی، آنتونی هاپکینز، جان مالکویچ، رابین رایت پن |
رنگ: رنگی |
ژانر: : فانتزی :: درام :: انیمیشن :: حادثه ای : |
درجه فیلم: PG-13 |
کشور: ایالات متحده |
استودیو: پارامونت پیکچرز |
افتتاحیه: 16 نوامبر 2007 |
فروش کل: 80 |
مدت زمان فیلم: 113 |
|
بودجه : 150 |
جملات تبليغاتي: غرور مصیبت است.
|
خلاصه داستان: در عصر قهرمانان اساطیری، یک جنگجوی قوی و با اعتماد به نفس به نام بیولف (با بازی ری وینستون) ظهور میکند؛ وی قصد دارد بر تمامی ویرانیهایی که توسط اهریمنی به نام گرندل (با بازی کرسپین گلوور) ایجاد شده غلبه کرده و منطقه تحت سلطه گرندل را از لوث وجود وی آزاد سازد. بیولف در این راه بایستی علاوه بر از سر راه برداشتن گرندل، توطئههای مادر اغواگر وی (با بازی آنجلینا جولی) را نیز بیاثر سازد. مادر گرندل زنی است که بسیار کینهجو بوده و تلاش دارد به هر نحوی که شده از بیولف انتقام بگیرد و همین حس انتقامجویی سبب رخداد اتفاقاتی کاملا غیر قابل پیشبینی میگردد؛ اتفاقاتی که سبب پدید آمدن یک حماسه افسانهای شده و نام بیولف را برای همیشه در تاریخ جاودان میسازد!
|
حاشيه هاي فيلم: • فيلمنامهنويسان اين اثر يعني نيل گيمن و راجر اوري، نوشتن فيلمنامه را از ماه مي سال 1997 آغاز كردند.
• فیلم هزینهای در حدود 150 میلیون دلار روی دست کمپانی گذاشته است.
• کنفرانس مطبوعاتی که به مناسبت آغاز اکران فیلم «بیولف» با حضور کارگردان این فیلم یعنی رابرت زمیکس و چند تن دیگر ازعوامل فیلم برگزار گردید بیشتر به بحث درباره تکنیکهای سینمایی به کار رفته در فیلم گذشت و اکثر سوالات خبرنگاران درباره روند شبیهسازی کاراکترهای موجود در فیلم بود.
• اگرچه آنجلینا جولی پیش از این کاراکتر خود در «بیولف» را یکی از بهترین کارهای اکران امسالش میدانست اما به اعتقاد اغلب منتقدان بهترین بازی آنجلینا جولی در دو سال اخیر، ایفای نقش در «چوپان خوب» به کارگردانی رابرت دنیرو بود که وی را در شمایلی کاملا متفاوت نشان میداد.
|
نظر منتقدان: • پيتر تراورس از رولينگ استون: در اينجا سورپرايزهاي متعدد زمهكيس بهقدري است كه شما را كاملا در دنياي اين انيميشن غوطهور ميكند. • لو لومنيك از نيويورك پست: انيميشني بسيار سرگرمكننده كه متاسفانه از حدواندازه يك فيلم خوب فراتر نميرود. • پيتر رينر از كريسچن ساينس مانيتر: زمهكيس يك شعر حماسي از ادبيات كهن انگليسي را بدل به نوعي بازي كامپيوتري كرده است. او از همان فنآوري ضبط حركتي (Motion-Capture) بهره برده كه پيش از اين براي نخستين بار در قطار سريعالسير قطب آن را تجربه كرد، اما حاصل كار كمي بهتر است.
کرک هانیکات - از نظر تهیه کتتدگان «بیولف»، هیولای فیلم یا همان گرندل به طوری که در پوسترهای تبلیغاتی فیلم هم منعکس شده است، آینهای است در برابر بشرامروز؛ بشری که با خصوصیاتی مافوق بشری و مادون بشری، هم وحشی است و هم الهی! بشری که که در خودآگاهی کامل، در تاریخ خود اسیر است و مانند این هیولا، در جستجوی امکان رستگاری است... اما تماشای فیلم طولانی و پرخرجی که رابرت زمیکس از یک داستان اساطیری و با کمک تکنیکهای تصویری دیجیتالی ساخته، بینندگان را به نتیجهای جز این معنای زیبا میرساند، چرا که مخاطب حرفهای سینما با کمی دقت میفهمد «بیولف» نسخه درجه دوم فیلمی مانند «بن هور» است که مطمئنا ماندگاری آن فیلم را هم نخواهد داشت به خصوص در این دوران که هر روز چندین پروژه عظیم فانتزی کلید میخورد! فارغ از این مساله میتوان «بیولف» را معیاری برای بررسی تکنیکهای نوینی دانست که توسط مهندسین نرم افزار وارد سینما شده و امکان ساخت هر افسانهای را فراهم میسازند. پس چندان هم بیمنطق نیست که هزاران مشتری سینمادوست و کنجکاو علیرغم نقدهای نسبتا منفی که پیرامون «بیولف» بیان شده به تماشای این فیلم رفتهاند. با این حال، نباید از نظری هم که اسپیلبرگ پیرامون این چنین فیلمهایی بیان داشته غافل بود.استیون اسپیلبرگ درباره سینمای متکی بر رایانه چنین گفته است: "در سینما، تصویر، اصل است و کارگردان باید بتواند با استفاده از تمام امکاناتی که دارد سناریوی خود را به بهترین شکل به فیلم تبدیل کند تا پرداخت صحیح اثر ایجاد شده و تماشاگر دچار گنگی نشود!" بر مبنای گفته اسپیلبرگ میتوان گفت به غیر از جاهایی معدود، «بیولف» توانسته تصویر گیرائی عرضه کرده و یک فضاسازی اساطیری استاندارد را ارائه کند.
کلودیا پایگ- فارغ از فضای دیجیتالی «بیولف»، این فیلم، هیچ انطباقی با نسخه داستانی افسانهای که از روی آن ساخته شده است را ندارد و این میتواند برای آدمهایی مثل من که تمام وقایع موجود در کتب تاریخی دوران مدرسه را از حفظ هستند، یک شوخی باشد چون وقایع تاریخی بایستی کاملا مستند عرضه شوند تا مخاطب نسبت به دیدن فیلمهای تاریخی، عکسالعمل منفی نشان ندهد...«بیولف» خیالبافی رابرت زمیکس از دنیای قهرمانان حماسی است زیرا این فیلم تنها ذرهای از دنیای حقیقی که وجود داشته را تصویر میکند اما با این همه خیلیها به تماشای این فیلم رفته و هنوز هم این فیلم جزو پرفروشترین فیلمهای سینماهای آمریکا است، میدانید چرا؟! چون در این فیلم دورنمای تصویری فراگیر و بسیار زیبایی از گذشتههای دور ترسیم شده و به جز این دقایق اکشن فیلم نیزبسیار به جا و بانشاط عرضه شدهاند! علاوه بر این، مقادیر بسیارزیادی صحنههای خشن و کُشت و کشتارنیز به سناریوی اولیه فیلم افزوده شده تا تعداد مخاطبان باز هم افزایش پیدا کند. به همه اینها بیفزایید سیر تدریجی داستان فیلم را که تمام رمز و رازها به صورتی کاملا تدریجی و پله به پله عرضه شدهاند. در مورد تکنیکهای دیجیتالی استفاده شده در فیلم باید بگویم بدبختانه یک ناهمگونی واضح بین بدن بازیگران و رنگ بدن آنها به خصوص در صحنههایی که پوست بازیگران به طور کامل نشان داده میشود، وجود دارد. «بیولف» فیلم مل گیبسون نیست بنابراین زبان فیلم نیز انگلیسی، البته انگلیسی باستانی بوده و لغات آنگلوساکسون فراوانی دردیالوگها به چشم میخورد. یکی از بهترین نقشهای این فیلم را آنتونی هاپکینز ایفا کرده است. وی بازیگر نقش شاه هروتگر است.هروتگر که توسط دیوانگیهای گرندل و مادر بدذات او به ستوه آمده دارای شخصیتی مردد و عصبی است که از یک سو با توده مردم روبه رو است و از سوی دیگر با دسیسههای گرندل! هاپکینزخیلی خوب توانسته تردیدها و نگرانیهای موجود در این کاراکتر و تصمیمات لحظهای وی را بازآفرینی کند. "...من بیولف هستم و آمده ام تا هیولای شما را بکشم!" این قسمتی از دیالوگ بیولف است یعنی همان کاراکتری که توسط ری وینستون بازی شده است. بیولف قول میدهد تا مردم را از شر گرندل رها سازد و این موضوع اگرچه تنها با یک دیالوگ بیان میشود اما به مانند ضربهای است که ادامه مسیر فیلم تا قسمتهای پایانی آن را میسر میسازد! اگرچه کاراکتر بیولف کاراکتر اصلی فیلم است اما بازی وینستون یک بازی راحت و کاملا طبیعی است به خصوص اینکه کاراکتر بیولف در سنی نیست که آمادگی لازم برای نبردهای طاقتفرسا را داشته باشد و بازیگر نقش وی بایستی میتوانست قوس روانی موجود در این کاراکتر که سبب ظهور وی و غلبه وی بر گرندل میشود را به بهترین نحو ایجاد کند که به نظر میرسد وینستون از این حیث کاملا موفق بوده است! در مجموع و از حیث مقایسه میتوان گفت اگرچه «بیولف» از هر نظر به پای اثری نظیر سهگانه «ارباب حلقهها» نمیرسد اما فیلمبرداری این فیلم به خصوص تغییر زوایای دوربین در صحنههای مختلف و جادوگریهای تکنیکی زمیکس نشان دهنده بلوغ وی در ساختن فیلمهایی با جلوههای ویژه فراوان است... مثلا صحنه نبرد نهایی موجود در فیلم اگرچه بسیار طولانی و کشدار به نظر میرسد اما بازسازی آن بسیار خوب و حیرتانگیز صورت گرفته است.
ویلیام آرنولد - رابرت زمیکس به مانند کارهای پیشینش فرصتی یافته برای ارائه توانائیاش در به وجود آوردن صحنههای خیالانگیز وموجودات خارقالعاده. او کارگردان خاصی است که بدون اینکه تغییری در کارش بدهد، با موفقیت تجاری بیشتر و بیشتر روبرو شده است... در «بیولف» نیز وی توانسته با استفاده از سوپراستارهایی نظیر "نجلینا جولی، ری وینستون، کرسپین گلوور، آنتونی هاپکینز و جان مالکوویچ و همچنین به کار بردن روشهای شبیهسازی رایانهای، فیلمی بسازد که از نظر تصویری واقعا فیلم خوبی است اما از نظر صحنههای اکشن و برخوردهایی که میان قطبهای مثبت و منفی داستان به وجود میآید، کمی اغراقآمیز است که در این میان باید علت اصلی را علاقه تهیهکنندگان مرفه هالیوودی به چنین مضامینی دانست. منظورم تلاشهایی است که در چند سال اخیر برای نمایش قدرت نظامی آمریکا در هالیوود صورت گرفته است که این ماجرا از پایه مردود است آن هم به دلیل تبدیل کردن هنر به ابزاری تهدیدآمیز!
|
ویژه: فیلم تازه رابرت زمهکیس کارگردان فیلمهای موفقی مثل «فارست گامپ»، «بازگشت به آینده» و «جدا افتاده» با تکنیکی ساخته شده که خود او پیش از این «قطار سریع السیر قطبی» را با تام هنکس ساخته بود. جلوههای بصری فیلم مثل همیشه فوقالعاده است و بازیگران مطرحی هم در فیلم بازی کردهاند. (که البته به کمک شیوه جدید سه بعدی سازی با حسگرهای زیادی که به بدنشان وصل شده به صورت انیمیشن در آمدهاند. فیلم به نسبه توانسته نظر منتقدان را هم جلب کند.
- «بیولف» به کارگردانی رابرت زمکیس و نویسندگی نیل گایمن و راجر اوری ساخته شده است. در این فیلم، داستان حماسی نبرد قهرمان سوئدی با هیولای آدمخوار قلمرو دانمارک، از دید امروزی تعبیر تازهای مییابد. در این بازخوانی اسطورهای، هیولا موجود خلاق و حساسی است که از طبیعت ددمنش خود عذاب میکشد و بارها میخواهد خود را تسلیم آدمها کند اما هر بار به خاطر مشاهده تزویر و جاه طلبی در میان آدمها، منصرف میشود. این هیولا سرانجام تسلیم قهرمانی سوئدی یعنی همان بیولف میشود که او را از فانی بودن وجودش آگاه میکند. این فیلم همانند انیمیشن قبلی زمکیس یعنی «قطار سریعالسیر قطبی» با استفاده از تکنیک پرفورمنس کَپچِر ساخته شده است؛ در این تکنیک ابتدا بازیگران واقعی با لباسهایی مخصوص، صحنههای فیلم را بازی کرده وسپس اطلاعات مربوط به حرکات صورت و بدن آنها توسط سنسورهایی به کامپیوتر منتقل میشود؛ در ادامه نیز کل ماجراهای فیلم به صورت مدلینگ بازسازی میشود یعنی اطلاعات مربوط به اکتینگ بازیگران توسط مدلهایی سهبعدی شبیهسازی شده و در نهایت پسزمینه تصویری ایجاد میگردد. «بیولف» که با بودجه ای صد و پنجاه میلیون دلاری و براساس یک افسانه قدیمی ساخته شده و ماجراهای آن در مورد جنگجویی به اسم بیولف است که بایستی با هیولایی به اسم گرندل که دهکدهای را مورد هجوم قرار داده و مادر شیطانصفتش مقابله کند.همین خط داستانی کوتاه نشاندهنده یک نکته است آن هم اینکه کمپانیهای برادران وارنر و پارامونت پیکچرز که به طور مشترک تهیه این کار را برعهده داشتهاند همچنان معتقد به استفاده از سادهترین راه حل برای تضمین فروش بالای فیلمهایشان هستند؛ سردمداران این دو کمپانی اصلا سعی نمیکنند تا به مانند دهههای گذشته با دست گذاشتن روی فیلمنامههایی با موضوعاتی خاص به پرورش یک دیدگاه جدید در مخاطبانشان دست زنند، بلکه با پایین بردن زمان نگارش فیلمنامه، عمده امکانات مادی خود را صرف استفاده از جدیدترین نرم افزارهای سینمایی کرده و با به کار بردن جلوههای ویژه فراوان، دست کم مخاطبان تین ایجر (نوجوان) را با خود همراه میکنند به خصوص اینکه فیلمهایی نظیر بیولف علاوه بر قابلیت ادامهدار شدن، تمام ویژگیهای لازم برای ساخت بازیهای رایانهای را هم داشته و همین نکته هم بیشک یکی دیگر از دلایل ساخت چنین فیلمهایی است! از طرف دیگر این روزها مخاطبان عام سینما نیز چندان علاقهای به پیگیری فیلمهای متفاوت و با رویکرد غیرتجاری نداشته و غالبا ترجیح میدهند از سینما به عنوان مقولهای جهت تفریح استفاده کنند؛ فروش بالای دو فیلم تازه اکران شده «اره چهار» و «بیولف» شاهدی بر این مدعا است. فیلمهایی که از نظر داستانی کاملا تکراری هستند اما به کمک تکنیکهای عظیم دیجیتالی، به آثاری پرفروش تبدیل میشوند. متاسفانه هنوز هم پس از گذشت چندین دهه از ورود کامپیوتر به زندگی انسان، اکثر انسانها از این وسیله پرکاربرد فقط جهت راحتی خود استفاده میکنند نه حتی کمک به بارور کردن استعدادهای خویش! هیولائی که در محور داستان بیولف قرار دارد، چنانکه در اساطیر حماسی قرن نهم میلادی توصیف شده است، طی دوازده سال با کشتار و بلعیدن آدمها در دوره پادشاهی هروتگر مردم دانمارک را به وحشت دچار ساخته بود تا اینکه سرانجام قهرمان اسطورهای که بیولف نام دارد به منظور نابود کردن هیولا از کشور همسایه یعنی سوئد به دانمارک عازم میشود. این قهرمان نمایشگر ارزشهای اخلاقی و باورهای جهان فئودالی نومسیحی اروپا بود که جنگ و پیروزی و شهرت و قهرمانی و مرگ را والا میشمرد اما روایت خندهآوری که توسط رابرت زمیکس و با اقتباس از این داستان حماسی ساخته شده است فقط نمایش پیشرفت روزافزون تکنیکهای کامپیوتری سینمای آمریکا است و نه چیزی دیگر!
|