 |
|
كارگردان: مارتین اسکورسیزی |
نویسنده: جان لوگان |
بازیگران: آسا باترفیلد (هوگو کاباره)، کلویی گریس مورتس (ایزابل)، بن کینگزلی (زرژ ملیس)، ساشا بارون کوهن (بازرس ایستگاه)، جود لا (پدر هیوگو)، ری وینستن (عمو کلود)، امیلی مورتیمر (لیزت)، کریستفر لی (مسیو لابیس)، هلن مک کروی (ماما ژان) |
رنگ: رنگی |
ژانر: : علمی-تخیلی :: فانتزی :: خانواگی : |
درجه فیلم: PG |
کشور: آمریکا |
استودیو: پارامونت |
خلاصه داستان: پاریس سالهای ۱۹۳۰. محل زندگی هوگو کاباره پس از مرگ پدر و ترک شدن توسط عمو کلود در ایستگاه راه آهن پاریس است. او استعداد خوبی در ساعت سازی و تعمیر وسایل مکانیکی دارد. بازرس ایستگاه چندان دل خوشی از هوگو ندارد. هوگو با پیدا کردن غذا شکم خود را سیرمی کندوگاهی خرده ریزهایی هم از یک اسباب بازی فروشی میدزدد که به پیرمرد عجیب و غریبی به نام ژرژ تعلق دارد. هوگو کم کم با ژرژ بیشتر آشنا وبا ایزابل دخترخواند هٔ ژرژ اخت میشود و...
|
حاشيه هاي فيلم: - کمپانی جی فیلمز، کمی پس از انتشار کتاب اختراع هیوگو کاباره در سال ۲۰۰۷، امتیاز کتاب را خریداری کرد.
هوگو در استودیوهای شپرتن در شهر لندن وشهر پاریس فیلم برداری شد.
- ظرف دوازده سال گذشته، این نخستین فیلم از مارتین اسکورسیزی است که در آن از حضور لئوناردو دی کاپریو خبری نیست.
- بن کینگزلی شخصیت ژرژ ملیس را براساس ویژگیهای خود مارتین اسکورسیزی جان بخشید.
- جیمز کامرون پس از نمایش فیلم، هیوگو را یک شاهکار خواند و به مارتین اسکورسیزی اعتراف کرد که در کنار فیلمهای خودش - هوگو بهترین استفاده را از تمهید سه بعدی برده است.
- مارتین اسکورسیزی با قرار دادن لنزهای سه بعدی روی عینکش، فیلمبرداری به شیوه سه بعدی را میتوانست ببیند.
- تعداد تندیسهای اسکار فیلم هوگو با هوانورد، دیگر ساخته مارتین اسکورسیزی برابر و هردو پنج تندیس است. هردو فیلم در رشتهٔ بهترین فیلم و کارگردانی کاندید بودند که ناکام ماندند.
- تعداد اسکارهای هوگو و فیلم رقیب آن درمراسم امسال اسکار «هنرمند» مساوی و پنج عدد است.
- هوگو چهار سال پس از انتشار کتاب اختراع هوگو کاباره تولید شد و به نمایش درآمد.
|
نظر منتقدان: «هوگو» تقریبا با ستایش منتقدان در جهان روبه روشد. + وب سایت «راتن تومیوتو» گزارش داد که از صد ونود نقد منتشر شده صد وهفتاد وهفت نقد مثبت بودو نود وسه درصد امتیاز فیلم را مثبت ارزیابی کرد. این سایت برچسب «نو» بودن به هوگو زد.
+ سایت «متا کریتیک» که بر پایه عدد صد به فیلمها امتیاز میدهد و این امتیاز را براساس نگاه منتقدان جریان روز سینما اهدا میکند، امتیاز پنجاه وسه را بر اساس چهل ویک نقد به فیلم داد و به «ستایش جهانی» هوگو تاکید کرد.
+ راجر ایبرت، منتقد شیکاگو سان-تایمز از چهار ستاره، چهار ستاره کامل به فیلم داد ونوشت: «هوگو برخلاف دیگر فیلمهای اسکورسیزی است که تا به حال ساخته شده و شاید نزدیکترین فیلم به قلب اوباشد. هوگو، داستانی خانوادگی پرهزینه و سه بعدی واز جهتی انعکاسی از زندگی خود مارتین اسکورسیزی است. احساس میکنیم به یک هنرمند بزرگ، منابع وابزاری که احتیاج داشته داده شده تا فیلمی دربارهٔ فیلمها بسازد.»
+ ریچارد کورلیس منتقد معتبر مجله تایمز «هیوگو» را به عنوان یکی از برترین فیلمهای سال گذشتهٔ خود انتخاب کرد.
+ «هوگو» در فهرست فیلمهای برتر سال گذشته به نگاه منتقدان معروف بوده است که فهرست این منتقدان در زیر میآید: ریچارد کورلیس-تایمز راجر ایبرت-شیکاگو سان تایمز فیلیپ فرنچ_آبزرور دیوید دنبی-نیویورکر گلن کلی-ام اس موویز پیتر هارتلوب-سن فرانسیسکو کرانیکل ریچارد برادی-نیویورکر تاد مکارتی-هالیوود ریپرتر پیتر تراورس-رولینگ استون جی. هوبرمن-ویلیج وویس مانوئلا دارگیس-نیویورک تایمز
|
ویژه: سینمای ما- یاس قانعی: «هوگو» درامی ماجراجویانه وسه بعدی محصول ۲۰۱۱ وبرگرفته از کتاب «اختراع هوگو کاباره» به قلم برایان سلزنیک است که مارتین اسکورسیزی براساس فیلمنا مهٔ جان لوگان آن را به فرمت سه بعدی ساخت. فیلم محصول مشترک کمپانیهای «جی کی فیلمز» به مالکیت گراهام گرین و «اینفینیتیوم نیهیل» به مدیریت جانی دپ است. این نخستین باری است که مارتین اسکورسیزی فیلمی را به طریقهٔ سه بعدی میسازد، چنانچه خودش در این باره میگوید: «فرمت سه بعدی واقعا برایم جذاب بود چون بازیگران در بیان احساسات صریحتر هستند. کوچکترین حرکت و جزئیترین حالت آنها دقیقتر انتخاب میشود.»
کمپانی پارامونت پخش فیلم ر ا بر عهده داشت و بودجهٔ تولید هوگو تقریبا بین صدو پنجاه تا صدو هفتاد میلیون دلار بود. در هشتاد و چهارمین مراسم سالیانهٔ اسکار، هوگو برنده پنج تندیس اسکار در رشتههای فیلمبرداری، طراحی صحنه، جلوههای ویژه، صدابرداری وصداگذاری شد و با یازده نامزدی در رشتههای مختلف یک پیشتاز بود. هوگو دو جایزه «بافتا» نیز کسب کرد و نامزد دریافت سه جایزه گلدن گلوب بود که سومین جایزهٔ گلدن گلوب را در دوران کاری مارتین اسکورسیزی در رشتهٔ بهترین کارگردانی برای او به ارمغان آورد.
مارتین اسکورسیزی برای نخستین باربا «هوگو» ساختن فیلمی را به فرمت سه بعدی تجربه کرد. وی در این گفتوگو به فیلمی که در دوران کودکی بیشترین تاثیر را روی او گذاشت و انگیزهٔ اش برای ساختن هوگو پرده بر میدارد.
شما پیشتر شخصیتهایی چون «تراویس بیکر» و «جک لاموتا» را خلق کردید وحالا «هوگو» را. چه انگیزهای باعث شد به سراغ ساختن فیلم کودکانه بروید؟ -ایدهٔ پسر کوچکی که در ایستگاه زندگی میکند واز میان اجزای درونی ساعتهای بزرگ رفت و آمد میکند، من را مجذوب کرد. شبیه ایدهٔ زندگی مردم روی سقف ایستگاه قطار مرکزی بود. گویی از میان نقاشی ستارهها همه چیز را میبینید.
پس بیش از هر چیزی میخواستید یک جور زیباییشناسی فانتزی خلق کنید؟ -خب «هوگو» واقعا فیلمی فانتزی نیست. آن نوع فانتزی را که در «وقایع نگاری نارنیا»، «هری پاتر» و «ارباب حلقهها» هست، ندارد. میخواستم نوعی فانتزی تعریف کنم که تاثیر آنی میگذارد. شما رویدادها وآدمها را خیلی خیلی واقعی بببینید. سرو کلهٔ اژدهایی بیرون پنجره نمایان میشود وشما میتوانید تصو. ر کنید که اژدها با آن شعلههای آبی و چشمان زمردین دارد وارد اتاق میشود. در «هوگو»، فانتزی خیلی واقعی است. اما این واقعی بودن در ذهن وقلب تماشاگر اتفاق میافتد. این واقعی بودن با مکانیزم اشیائ درون فیلم، ساعتها، لوکوموتیوها، ترنها، آدم مکانیکی پیش میآید. ما روزها صداهای مناسب ماشینهای مکانیکی را تست میکردیم. میخواستیم تمام حرکات و صدای آدم مکانیکی فیلم شفاف باشد. او مانند نوازندهٔ پیانو است. وی چنین جادویی دارد. ایا آدم مکانیکی زنده است؟ چه جوری فکر میکند؟ خب، این فانتزی است.
بسیاری از صحنههای فیلم در استودیوی شپرتن بیرون از شهر لندن فیلمبرداری شد. چه جنبههایی از شهر واقعی پاریس را در ساختن چنین صحنههایی در نظر داشتید؟ ما ایستگاه قطار را متاثر از ایستگا ههای قدیمی قطار شهر پاریس بازسازی کردم. تلاش کردیم جنبههای فرهنگ بصری پاریسیها در اواخر سالهایی ۱۹۳۰ واوایل سالهای ۱۹۴۰ را بازسازی کنیم:. شبیه فیلمهای کوتاه آن دوران، فیلمهای کمدی رنه کلر، «زیر سقفهای پاریس» و «آزادی برای ما» که پاریسی را خلق کردند که واقعی نبود. من مدام به شوخی میپرسیدم: «چه جوری بفهمیم اینچا پاریسه؟» زاویه دوربین را تغییر میدادم و میگفتم: «خب، حالا بیاین برج ایفل رو بزاریم اونجا!»
فیلمهایتان اغلب بسیار مفرح هستنداما برای بزرگسالان وبسیار قاطع اند. برایتان سخت نبود که در هوگو فیلمی مفرحتر میسازید؟ -گمان نمیکنم در گذشته چنین فرصتی داشتم. در «رفقای خوب» لحظات شوخی فیزیکی وجود دارد که کاملا بامزه است. این شوخیهای تلخ هستند. چون اگر جوپشی با هنری هیل دعوا میکند به سوی محله آتش میگشاید واین هفت تیر کشی در پس زمینه اتفاق میافتد. اما شوخی به متن وابسته است. اگر شما برای من داستان جوانی را بازگو کنید که با لباس «گامبی» (شخصیت بامزه وسبز رنگی که در مجموعه ایی تلویزیونی قهرما ن اصلی بود و بسیار مشهور) از بانک سرقت میکند. این رویداد بامزه است. سرقت از بانک اصلا بامزه نیست پوشیدن لباس گامبی جالب است. خط اصلی «هیوگو»، داستان پسر ورابطهاش با پدر مردهای اوست. این خط داستانی بیش از آنکه بامزه باشد جدی است.
در گذشته شما زیاد زحمت میکشیدید تا به صحنههای مطلوب خود دست پیدا کنید. در «گاو خشمگین» یکی از عوامل میلهٔ داغ آهنین را زیر لنزهای دوربین نگه میداشت تا کاراکتر اصلی «جیک لاموتا» خسته به نظر برسد. یا در «دوران معصومیت»، در سکانسی که آرچر با الن برای نخستین بار ملاقات میکند، شما دوربین را با سرعت حرکت میدهید و سپس هر نمارا با نمای بعدی محو میکنید تا. تصاویر آشفته به نظر برسند. در هوگو دست به چه نوع تجربه گرایی زدید؟ -غریزهام به من میگفت اگر سکانسی را با دوربین فیلمیرداری سه بعدی فیلم برداری کردم ومطلوب نبود، نماهای دیگر را امتحان کنم. اما لذت بخشترین دوران، زمانی بود که استودیو ی شیشه ایی ژرژ ملیس را ساختیم. ما شروع به کپی کردن صحنههای فیلمهای ژرژ ملیس به بهترین شکل ممکن کردیم. صحنههای زیر اب از «قلمرو پریان» را بازسازی کردیم. ما ظرف پنج، شش روز صحنههای فیلمبرداری فیلم ملیس را ساختیم. این، یکی از بهترین اوقاتی بود که من تاکنون سر صحنه داشتهام.
چرا خواستید با فرمت سه بعدی فیلم رابسازید؟ من از سن دوازده سالگی واز سال ۱۹۵۳ از طرفداران فرمت سه بعدی بودم. آن زمان به تماشای هر فیلم سه بعدی میرفتم که به نمایش در میامد مانند «منرا ببوس کیت»، «مخلوقی از دریاچهٔ سیاه» و «از فضا میآِید» که همگیشان به زیبایی درفرمت سه بعدی ساخته شده بودند. من به شخصیتها و ادمهای درون قاب این فیلمها واکنش نشان میدادم.در «ام را به نشانه قتل بگیر» هم چنین ویژگیهایی وجود داشت. در «منرا ببوس کیت» صحنه ایی وجود دارد که ان میلر با بادبزن ورقصان به سمت دوربین میآید. شما احساس میکنید در صحنه کنار او قرا ر دارید. فرمت سه بعدی تجربهای کاملا متفاوت است. متفاوت از نشستن در سالن تئاتر و دیدن فیلم دو بعدی.. مخصوص خودش است.
برای دیدن فرمت سه بعدی باید عینک مخصوصی را به چشم میگذاشتید وقتی دوربین فیلمبرداری حرکت میکرد؟ بله. بارها پیش امد که اعتراض کردم: محض رضای خدا فوکوس کنید؟ فوکوس دوربین چه مشکلی داره؟» ویکی از بچههای گروه بهم یادآوری کرد که «مارتی خواهش میکنم عینکت رو بزن»
هوگو دربارهٔ قدرت فیلمهایی است که الها م بخش مردم میشوند. نخستین باری که خودتان در سالن سینما نشسته بودید و واقعا تحت تاثیر فیلمی قرار گرفتید، یادتا ن است؟ باید اعتراف کنم که مدت زمان طولانی سینما برای من پناهگاه بود. به دلیل ابتلاء به بیماری اسم اجازه خیلی کارها را در کودکی نداشتم. سال ۱۹۴۴-۱۹۴۵ بود و نمیتوانستم ورزش کنم ودست به حیوانات بزنم. خیلی وقتها من را به سینما میبردند تا این بازیگوشیها رانکنم. در سالهای ۱۹۴۰ فیلمهای بیشماری دیدم. شیفتهٔ ژانر وسترن شدم چون نمیتوانستم خیلی کارها را انجام بدهم آنها را روی پرده میدیدم. شروع کردم به طراحی تقریبا چیزی شبیه کتابهای مصور میکشیدم. اما فیلمی که به گمانم بیشترین تاثیر را نسبت به مساله فیلمسازی روی من گذاشت و تنها فیلمی بود که من را واداشت به خودم بگویم که شاید تو هم بتوانی این رابسازی: «جعبهٔ جادویی» (، جان بولتینگ۱۹۵۱) بود. نه یا ده ساله بودم وبا پدرم به تماشای این فیلم رفتم. جعبه جادویی تنها تصاویر تاثیرگذار نداشت بلکه عشق و تعلق خاطر آدمهای آن دوران را روایت میکرد. جعبهٔ جادویی داستان زندگی نخستین مخترع دوربین فیلمبرداری ویلیام فریز گرین با بازی رابرت دونات بود. بازی رابرت دونات شیرینی فراوانی به این شخصیت بخشیده بود. او مردی است که هنوز از نابود شدن زندگیاش به خاطر این اختراع ازار میبیند. در این فیلم عشق وشور و هیجانی جریان داشت که ویلیام نسبت به تواناییهایی اختراع جدیدش دارد. در ان دوره، پیش از جنگ جهانی اول، تمام دنیا تغییرات اساسی را تجربه میکند که تا سال ۱۹۱۴ یا به بعد طول میکشد. در آن دوران ژول ورن، ه. چ. ولز کتابهای جالبی مینوشتند وصد البته سینما اختراع شد. بنابراین این نخستین تلنگر به من بود. در خانه بیشتر طراحی میکردم. ویلیام فریز نسبت به توان مکانیزم دوربین خود و اختراع سلولوئید تعلق خاطر زیبایی داشت. اما امروزه با وجود تمهیدات دیجیتال داستان کاملا فرق میکند. ولی هنوز داستان گویی با تصویر متحرک وجود دارد.
*** کارگردان: مارتین اسکورسیزی فیلمنامه: جان لوگان مدیر فیلمبرداری: رابرت ریچاردسن موسیقی: هاوارد شور تدوین: تلما شون میکر بازیگران: آسا باترفیلد (هیوگو کاباره)، کلویی گریس مورتس (ایزابل)، بن کینگزلی (زرژ ملیس)، ساشا بارون کوهن (بازرس ایستگاه)، جود لا (پدر هیوگو)، ری وینستن (عمو کلود)، امیلی مورتیمر (لیزت)، کریستفر لی (مسیو لابیس)، هلن مک کروی (ماما ژان) محصول ۲۰۱۱ آمریکا، ۱۲۶ دقیقه.
*** کلویی مورتس و اسا باترفیلد، از تجربیات خود در دوران ساخته شدن «هوگو» و همکاری با مارتین اسکورسیزی از جمله آموزشهایی را که او در زمینهٔ سینما به این نوجوانان داد، سخن میگویند.
هوگو درباره قدرت فیلمهایی است که الهام بخش مردم بوده، نخستین باری که در سالن سینما نشسته بودی و واقعا فیلمی الهام بخش شما شد، به خاطر داری؟ کلویی مورتس: بله دقیقا. مادرم همیشه شیفتهٔ آدری هپبرن بوده من هم همینطور. بنابراین یکی از نخستین فیلمهایی که دیدم و واقعا روی من تاثیر گذاشت تا بازیگر شوم «صبحانه در تیفانی» بود. چون در این فیلم آدری هپبرن حضور داشت. من میدیدم او چطور بر پردهٔ سینما میدرخشد. زمانی که تماشاگر او و چهرهٔ ظریفاش را میدید لبخند بر لبانش نقش میبست. او پرده را روشن میکرد. زمانی که «صبحانه در تیفانی» را دیدم، پی بردم که قرار است چه کاره شوم. میخواستم لبخند بر لب مردم بیاورم، میخواستم مردم تصور وآرزو کنند که دران دوران زندگی کنند ودلم میخواست آنها آن احساسات را تجربه کنند. گمان میکنم «صبحانه در تیفانی» یکی از فیلمهایی بود که واقعا الهام بخش من شد، بازیگر شوم. و ژشما، آسا؟ آسا باترفیلد: من فیلمها را طوری تماشا نمیکردم که بخواهند الهام بخشم باشند. در دوران فیلمبرداری «پسری با پیژامای راه راه» این جرقه در ذهنم خورد. پیش از ان، واقعا بازیگری را جدی نمیگرفتم. بازیگری برای من وقت گذرانی و فعالیتی در اوقات بیکاری بود. اما در نیمههای فیلمبرداری «پسری با پیژامای راه راه» فهمیدم بازیگری، کاری است که میخواهم انجام بدهم ودرمن عشق به وجود آمد. پس از آن سخت تلاش کردم و از کارم لذت بردم. در حقیقت عاشق این کارم که در قالب ادم دیگری فرو بروم که در زندگی واقعی نمیتوانم باشم و دست به ا نجام کارهایی بزنم که در واقعیت انجامش ناممکن است.. این جادو است.
چه نظری دارید نسبت به فیلمهایی که از ژرژ ملیس دیدیی؟ آسا باترفیلد: شیفته انها شدم. مارتین یک خروار تکلیف شب به ما داد. باید فیلمهای قدیمی ژرژ ملیس را تماشا میکردیم وهمینطور فیلمهایی که الهام بخش مارتین شدند تا او روزی کارگردان شود. یکی از نخستین فیلمهایی که دیدم و خود وی برای ما به نمایش گذاشت، «جعبه جادویی» بود.
کلویی مورتس: من هم دلم میخواست «جعبهٔ جادویی» را تماشا کنم. دیدن این فیلم از آن تجربیات جادویی بود چون مارتین خودش هم آنجا حضور داشت وهمه فیلم را پسندیدند. پس لحظه ایی سوررئال شکل گرفت چراکه میدانستم دارم درمقام بازیگری سیزده چهارده ساله، فیلمی را در کنار مارتین اسکورسیزی تماشا میکنم. او کل فیلم را به نمایش گذاشت.
آ. ب: فکر کنم نخستین فیلمی که از ملیس دیدم زمانی بود که مارتی ما را به شهر نیویورک آورد. من ومادرم از پروازی خسته کننده به هتل رسیده بودیم. ساعت سه صبح از خواب برخاستیم، کسل بودیم و هیچ کاری هم نداشتیم چون هوا هم تاریک بود. پس لپ تاپ را در آوردیم به شبکهٔ اینترنت وصل شدیم و چند تایی از فیلمهای زرژ ملیس را از سایت یوتیوب تماشا کردیم. به نظرم عالی بودند.
حضور در فیلمی سه بعدی تجربه متفاوتی بود؟ آ. ب: کاملا متفاوت بود. به عنوان بازیگر باید یک جورهایی دوربین رافراموش کنی. بیشتر مراقبت ودردسرها مال مارتی و گروه جلو ههای ویژه بود. به ندرت انها بحث لحظات سه بعدی را برای ما پیش میکشیدند. ولی ساشا بارون کوهن دردسر بیشتری داشت. برای من خیلی تفاوتی نداشت. فقط دوران فیلم برداری طولانیتر از فیلمهای معمولی بود.
برای تو هم همینطور بود، کلویی؟ به قول سر بن کینگزلی، بازیگری واکنش است و بازیگر جلوی دوربین فیلمبرداری سه بعدی نمیتواند اغراق امیز بازی کند. بازیگر فقط باید واکنش نشان دهد چون دوربین سه بعدی همه چیز را ثبت میکند. واقعا فرمت سه بعدی پنجر ه ایی به روح تو درمقام بازیگر است. چون آنچه تماشاگر میبیند، کاراکتر است. شما ایزابل، هوگو، پاپا ژرژ، ماما جین و... را میبینید. تماشاگر سر بن کینگزلی، کلویی و آسا را نمیبیند. فرمت سه بعدی مثل یک حفرهٔ تاریک است که شما را میبلعد، با شخصیتها اشکتان را جاری میکندو شما را به بخشی از داستان تبدیل میکند. شما گرما، بوی دود و ایستگاه قطار پاریس را در سالهای ۱۹۳۰ احساس میکنید.
|