روی اندِرسون :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ما :: سينمای جهان
     صفحه‌اول     گزارش     گالري‌عكس     تبليغات     درباره‌ما     ارتباط‌ با ما     سينماي ما     
 
   
       پنجشنبه 19 بهمن 1391 - 12:23         

       


روی اندِرسون

گفت و گو با کارگردان سوئِدی
ما همه گناهکاریم‎‎


ترجمه پیمان جوادی


سینمای ما - روی اَندرسون کارگردان 64 ساله و کم‌کار سوئدی، در طول بیش از سه دهه فیلم‌سازی تنها چهار فیلم بلند و دو فیلم ‏کوتاه ساخته است. هر چند امضای خود را پای بیش از صد فیلم تبلیغاتی انداخته که امروز الگوی بسیاری از ‏تولیدکنندگان این گونه فیلم‌هاست. حیرت‌آور این که برای همین 6 فیلم کوتاه و بلند کارنامه‌اش بیش از 15 جایزه بین‌‏الملی گرفته و نمایش دو فیلم آخرش با تحسین همه منتقدان روبرو شده است. دو فیلمی که نویدبخش ظهور سبکی تازه ‏در سینما است. سبکی که می‌توان آن را رئالیسم شاعرانه سوئدی نامید...‏
‏روی اندِرسون کارگردانی است که با آرامش کارمی‌کند. بین «آوازهایی از طبقه دوم» با آخرین فیلمش «شما، زنده‌ها» هفت ‏سال فاصله وجود دارد. مانند فیلم قبلیش، کارگردان تابلوهائی زنده را ترسیم می‌نماید که بیانگر جهانی رو به احتضار ‏است. فیلمی با شخصیت‌های ناشناس که به شکلی خاموش ملودی ناامیدی را می‌سرایند. یک پروسه اعصاب خُردکُن برای تماشاگران ناآشنا باین نوع از سینما که ‏درظاهر این تمایل را در بیینده ایجاد می‌کند تا یک گلوله در سر خود شلیک کند. اما این شعر انسان‌دوستانه، متاثر از ‏بونوئل، کوریسماکی و الکس وان وارمردام [نویسنده، کارگردان، بازیگر و آهنگساز هلندی] خنده را برعبوس بودن ‏ارجحیت می‌دهد. بازتابی از خود کارگردان که در جریان این مصاحبه اشتیاق و هجوی کم‌نظیر از خود بروز می‌دهد. ‏امروزه از شیوه او در ساخت فیلم‌های تبلیغاتی -کاری که مدت بیست سال به آن پرداخته- و سینمایی، اگر نخواهیم آن ‏را شبیه‌سازی بنامیم، بسیار استفاده می‌شود. به طور مشخص، متاخرترین نمونه آن فیلم‌های ینس لین مستندساز ‏نروژی درباره زندگی معاصر کشورش است که خطوط اصلی «چیزی اتفاق افتاد» و «آوازهایی از طبقه دوم» را در اقلیم‌‏هایی تخیلی و راز و رمزگونه تارکوفسکی‌وار دوباره به کار گرفته است. اما «شما، زنده‌ها» [یا با نام فرانسوی‌اش: «ما ‌زنده‌ها»] بیشتر از آنکه مبتنی بر نوعی عرفان باشد، بیشتر بر تغییر و درهم ریختگی در ترتیب تابلوهای زیبای او بنا ‏شده و دوست‌داران اندرسون را برای اولین‌بار مایوس خواهد کرد. با این حال، فیلم یک توهم بصری است. حاصل کار ‏بسیار فکر شده به نظر می‌رسد و اهمیت زیادی به جایگاه شخصیت در محیط داده شده است. مانند کارهای قبلی ‏اَندِرسون، حتی اگر دوباره دیدن دو فیلم‌ اولیه او «یک داستان عاشقانه سوئدی» (1970) و «گیلیاپ» (1970 ) سخت به ‏نظر برسد، او نیروی غافلگیرکننده‌ای از ورای صحبت‌های بسیار قاطعانه خود بروز می‌دهد. تعجب‌برانگیزتر از ‏همه، تسلط او بر سخنوری و ظرفیت و سهولت او در به کارگیری شیوه‌های مختلف بیانی است. چیزی که همیشه در ‏سینما به چشم نمی‌خورد. ‏

‎‎□ چرا دومین فیلم‌تان «گیلیاپ» این قدر کمیاب است. دی‌وی‌دی آن هنوز منتشر نشده است؟‎ ‎
● دی‌وی‌دی «گیلیاپ» همین چند وقت پیش در سوئد به بازار آمد. اما نه زیاد دیده شد و نه تحسین شد. من دو فیلم اولم را ‏در دهه‌ی 70 با تهیه‌کننده‌های مختلفی ساختم. و به خاطر مسائل حقوقی قدرت اعمال فشار برای پخش آنها روی DVD ندارم. البته از ساختن آنها احساس افتخار هم نمی‌کنم. این دو فیلم درسوئد چه از دیدگاه نقادانه و چه از نظر هنری ‏ناکامی‌های بزرگی محسوب می‌شوند. و تهیه‌کننده آن‌ها بر این اعتقاد است که ارزش تبدیل به DVD را ندارند. ‏توجیه کمیابی آنها هم این است که شخصاً هم به آنها دلبستگی زیادی ندارم. با نگاه به گذشته، نسبت به فیلم‌هایم بسیار ‏سخت‌گیرتر شده‌ام. در چندین مورد از جمله پایان «گیلیاپ» که از طرف تهیه‌کننده به آن تحمیل شد، کوتاه آمدم. هیچ ‏نظارت پیوسته‌ای روی کارم نداشتم. یادآوری این موضوع حتی امروز مرا عصبانی می‌کند. در زمان نمایشش در سوئد ‏‏1976 یک منتقد سوئدی نوشت «گیلیاپ» بدترین فیلمی است که تا حال ساخته شده است. در فرانسه با وجود تمام این ‏مسائل فیلم برای بخش دو هفتۀ کارگردان‌های کن انتخاب شد. حتی توسط یک پخش‌کننده خریداری ودر پاریس به ‏نمایش درآمد. یادم می‌آید که یک نسخه از مطلب فیگارو را دریافت کردم که به شدت از فیلم دفاع کرده بود. فرانسه تنها ‏کشوری بود که از فیلم من دفاع کرد. البته این را هم باید بگویم که این تنها دفاع از فیلم من درفرانسه بود!‏


□ شیوه بصری شما مبتنی برتابلوهای شوخ، مهیج و ریشخندآمیز نسبت به بشریت است. آیا سبک‌تان در سال‌‏های دهه 70 نیز به این صورت بود؟‎ ‎
● نه، تفاوت‌های سبکی با اولین فیلمم آغاز شد. «یک داستان عاشقانه سوئدی» فروش بسیار خوبی در سوئد داشت، برخلاف ‏«گیلیاپ» که طلسم‌شده باقی ماند. تهیه‌کنندگان می‌خواستند که شیوه خودم را مانند همان فیلم اولم نگه دارم و مرتب با ‏همان فرمول فیلم بسازم. قبول نکردم. احساس می‌کردم که تا آخر این شیوه کلاسیک روایت رفته‌ام. می‌بایست شیوه‌ام ‏را تغییر می‌دادم و راه‌های دیگری را می‌رفتم. در«گیلیاپ» راه جدیدی برای تعریف یک داستان ارائه کردم. تمایل من ‏در آن زمان توجه‌برانگیز کردن چیزهایی بود که توجهی بر نمی‌انگیختند. طریقه‌ای که مردم جا به جا می‌شوند؛ ‏چیزهائی از این قبیل. صادقانه فکر می‌کنم که موفق نشدم. تناقض بامزه‌ای است، اما در گذشته آن چنان درگیرشان ‏بودم که هرگونه نقد و نظری را رد می‌‌کردم. کمی بعد بری لیندون کوبریک به نمایش در آمد. او نیز همچنین شیوه‌ای ‏را اختیار کرده بود. کوبریک بی‌اهمیت‌ترین قسمت‌های زندگی را برگزیده بود تا آنها را از نظری بصری به شکلی ‏درخشان به تصویر بکشد. من هم دقیقاً به دنبال چنین چیزهایی بودم. از آن زمان، این فیلم به یکی از فیلم‌های محبوبم ‏تبدیل شد.‏‏


‏□ چرا بیست سال بین «گیلیاپ» و «آوازهایی از طبقه دوم» فاصله افتاد؟‎ ‎
● «گیلیاپ» مرا کاملاً نابود کرد. بدون اغراق یک شکست کامل بود! در آن زمان سینما را رها کردم و هرگز از طرف تهیه‌‏کننده‌ای در آن زمان دوباره برای کار دعوت نشدم. وقتی فیلمی می‌سازید که از بودجه اولیه بیشتر تمام می‌شود و به ‏موفقیت می‌رسد همه راضی هستند. وقتی فیلمی می‌سازید که از بودجه اولیه بیشتر تمام می‌شود و فیلم شکست می‌‏خورد، شما اخراج می‌شوید. هیچ کس مرا نمی‌خواست. تولیدکنندگان فیلم‌های تبلیغاتی تنها کسانی بودند که با دیگران ‏موافق نبودند. آنها به من امکان ادامه کار دادند. من برای ایرفرانس، سیتروئن و شرکت‌های بیمه سوئدی کارهای ‏تبلیغاتی کردم.‏ شعار یکی از شرکت‌های بیمه که برای‌شان کار می‌کردم این بود: همه دیر یا زود یک روز به بیمه احتیاج خواهند ‏داشت. باید از تعدادی حادثه معمولی فیلم می‌گرفتیم؛ حوادث روزمره. از آن موقع شروع کردم به تصویر کردن ‏تابلوهایی بی‌نهایت کُند. اگر با یک تدوین مبتبی بر نماهای خُرد شده کار می‌کردم هرگز متوجه کُندی تصادف نمی‌‏شدم. مردی که به زمین می‌خورد و خود را زخمی می‌کند، باید جلوی دوربین به زمین بیفتد. برای دادن احساس یک ‏سقوط واقعی و ایجاد تمایل به استفاده از این بیمه. با کار کردن روی فیلم‌های تبلیغاتی چیزهای زیادی را در مورد ‏تدوین آموختم. به لطف پول سفارش‌دهندگانِ فیلم‌های تبلیغاتی، توانستم شرکت تولید فیلم خودم -استودیو 24- را تاسیس ‏کنم و دو فیلم بلند بسازم. این فیلم‌ها نمی‌توانست توسط تهیه‌کننده دیگری ساخته شوند. بی‌هیچ گفت و گو می‌بایست ‏خودم به تنهایی فیلم‌هایم را تهیه کنم.‏

‏□ ‏در این فاصله چند فیلم کوتاه به‌یاد‌ماندنی ساختی. «چیزی اتفاق افتاد» (1989) و «جهان افتخار» (1991).‏‎ ‎‎‎
● آزادی کاملی به دست آورده بودم که به من اجازه تمام بلندپروازی‌ها را می‌داد و این فرصت را به من داد تا به موضوعاتی رو ‏بیاورم که بسیار به من نزدیک هستند. از زمان کودکی ذهن من درگیر مسئله احساس گناه بوده است. از یک طرف ‏گناهکاری چیزی شخصی ست که آن را بعد از یک رفتار بد احساس می‌کنیم و از طرف دیگر به احساسی جمعی و تاریخی ‏احساس مانند یک ناکامی. این حس مجرمیت می‌تواند باعث مطرح شدن دوباره تمام آنچه در تاریخ‌مان روی داده بشود ‏مثل فتوحات، برده‌داری و جنگ جهانی دوم. همیشه این حس مجرم بودن را داشته‌ام که به یک نژاد گناهکار تعلق دارم. ‏شروع کردم به ابراز آن در جهان افتخار و در فیلم‌های بلندم به آن ادامه دادم و در هر دو فیلم نشان دادم شخصیت‌ها ‏چگونه خود را تحقیر می‌کنند بدون آنکه خودشان لزوماً به آن واقف باشند.‏

‎□ آیا امروز و بعد از ساخت «آوازهایی از طبقه دوم» و «شما، زنده‌ها» به سینمای کلاسیک علاقه بیشتری نشان ‏خواهی داد؟‎ ‎
● ما همیشه میل داریم که موجب شگفتی دیگران و خودمان بشویم. همیشه میل به خلق یک داستان بر اساس گفتار و ‏سبکی بسیار کلاسیک داشته‌ام. بیشتر از سر تمایل زدن به جاده خاکی. هنوز تصمیم نگرفته‌ام کی این کار را بکنم. اما ‏فکرش برایم جذاب است. چون گاهی از دست بعضی منتقدها -به خصوص در سوئدی‌ها- عصبانی می‌شوم که می‌‏گویند سبک «آوازهایی از طبقه دوم» را در «شما، زنده‌ها» تکرارکرده‌ام. درحالی که من تنها دو فیلم در این سبک ساخته‌ام. ‏قبول دارم که هر دو آنها ازشیوه‌ای مشترک بهره بردند. اما من خودم را تکرار نمی‌کنم. یک سینماگر را متهم نمی‌کنند ‏که بیست سال فقط یک فیلم را ساخته است. وان گوگ را متهم نمی‌کنند که تمام عمرش وان گوگ بوده است. من از زمان ‏«گیلیاپ» به دنبال این سبک بودم، مثل تجربه‌ای که قرار نیست امروز آن را فراموش کنم. مثلاً چارلی چاپلین را به یاد ‏آورید که به او نیز این اتهام را وارد می‌کردند که خودش را تکرار می‌کند. یک بار که شروع کرد به ساخت فیلم‌های ‏متفاوت دوباره سریعاً به سبک همیشگی‌اش باز گشت. این فکر موجب آرامش‌ام می‌شود که باید در سبک خودم ادامه ‏به کار بدهم. و بیشتر و بیشتر به آن عمق ببخشم. حتی اگر «آوازهایی از طبقه دوم» و «شما، زنده‌ها» وقت زیادی از من ‏گرفته باشند؛ سیاه‌مشق فیلم بزرگی هستند که باید در آینده ساخته شود. این به من اجازه می‌دهد تا از نظر خلاقیت هنری ‏فیلمی به تاثیرگذاری «آندری روبلوف» تارکوفسکی بسازم. حداقل این تاثیری است که او روی من گذاشته است. در آینده ‏دوست دارم خشونت طنزم را تلطیف کنم، اما این چیزی است که موجب در هم ریختن تابلوهای منظم می‌شود. مایل ‏هستم مرزهای بین رویا و واقعیت، و گذشته و حال را با دادن تحرک بیشتر وحالتی خودانگیخته به فیلم‌هایم فرو بریزم.‏


□ فیلم کارکردی متناقض دارد. خنده‌دارترین صحنه فیلم که مردی فقیر سفره روی میز یک خانواده بورژوا ‏را با تمام ظرف‌های گران‌قیمت روی آن می‌کشد، باید سخت‌ترین صحنه فیلم‌برداری هم بوده باشد. آیا به تصویر ‏کشیدن یک شکست راحت است؟‎ ‎
● در این صحنه، می‌بایست بدجنسی‌ام را نشان می‌دادم تا بازیگران موفق شوند بدون منفجر شدن از خنده آن را ‏اجرا کنند. خودم را عصبانی نشان می‌دادم. به آنها کلک می‌زدم، اما نتیجه کار بر پرده گواه همه چیز است و این از ‏همه چیز مهم‌تراست. دو برداشت برای این صحنه گرفتم، که بسیار ناراحت‌کننده بود. چرا که می‌بایست هر بار میز را ‏از نو چید، بشقاب‌ها و لیوان‌های شکسته را از نو گذاشت. فکر کردن دوباره به آن و چنین جزئیاتی موجب خنده‌ام می‌‏شود. چیزهای بسیاری در زندگی هست که هرروز موجب خنده‌ام می‌شود. براحتی حتی به چیزهای تراژیک می‌‏خندم. رفتار آئینی روزانه موجب تفریحم می‌شود. در این هتلی که این مصاحبه را انجام می‌دهیم، قبل از رسیدن شما ‏داشتم از خنده می‌مردم. چون در ورودی یک پیشخوان هست که سه نفر پشت آن ایستاده‌اند. فضای آن برای این که هر ‏سه وارد آن شوند، بسیار کوچک است. با یک نگاه می‌شد فهمید چه کسی در میان آنها رئیس است. چون که لباس ‏فاخرتری با دگمه‌های طلایی به تن داشت که این را به وضوح ثابت می‌کرد. این موضوع خیلی مرا خنداند، اما شاید ‏دیگران را به خنده نیاندازد!


منبع : سینمای ما



       
       
به روز شده در : شنبه 20 تير 1388 - 22:7

_pgprintthis |_pgsendthis |
گپ
  •   آل پاچینو: بیشتر بازیگران مثلِ سربازانِ پیر از رده خارج می‌شوند
  •   گفت‌و‌گو با آسا باترفیلد و کلویی مورتس
  •   مي‌دانم كه آدم خوش‌شانسي هستم
  •   جان تراولتا
  •   راسل کرو
  •   دنزل واشنگتن و تونی اسکات
  •   روی اندِرسون
  •   لئوناردو دی کاپریو
  •   میلی سیریوس
  •   سث روگن
  • آرشيو



    اخبار مرتبط

    نظرات

    اهورا پورشیرازی
    يکشنبه 21 تير 1388 - 16:51
    0
    موافقم مخالفم
     
    کلارک گیبل

    روی اندرسون از اون دسته کارگردانهای عجیب و غریبه که خیلی کارهاش رو دوست دارم. کارهاش؟ مگه چندتا فیلم ساخته؟ همش 4تا. اما هر4تاش عالی ان.

    فرناز
    يکشنبه 21 تير 1388 - 18:39
    4
    موافقم مخالفم
     
    کلارک گیبل

    مصاحبه باکیفیتی هست. تا پیش از این مصاحبه روی انرسون رو نمی شناختم. تا حالا اسمش رو هم نشتنیده بودم. اما مصاحبه رو تا آخر و با لذت خوندم.

    مهشید کشاورز
    دوشنبه 22 تير 1388 - 18:37
    -3
    موافقم مخالفم
     
    کلارک گیبل

    از روی اندرسون به عنوان اینگمار برگمن جدید سینمای سوئد نام برده میشه. من هر 4تا کارش رو دیدم. خیلی هم کارهاش رو دوست دارم، اما مگه میشه اندرسون رو با برگمان مقایسه کرد؟ حالا هرچند هم که خیلی خوب باشه

    بهرام
    دوشنبه 22 تير 1388 - 18:56
    1
    موافقم مخالفم
     
    کلارک گیبل

    مصاحبه خیلی خوبی بود. بخصوص اینکه روی اندرسون خیلی کم مصاحبه می کنه و خیلی هم کم کاره

    سارا استنلی/سارا
    دوشنبه 22 تير 1388 - 19:8
    14
    موافقم مخالفم
     
    کلارک گیبل

    من از روی اندرسون "گیلیاپ" رو دیدم. یواشکی رفتم تو اتاق داداشم و دیدمش. خیلی فیلم قشنگی بود. بقیشم حتما می بینم

    پدرام تجریشی
    سه‌شنبه 23 تير 1388 - 22:24
    -4
    موافقم مخالفم
     
    کلارک گیبل

    عجب مصاحبه نایاب و کم نظیری. مثل فیلمهای خود روی اندرسون. با این اوصاف "شما زنده ها" باید آخرین فیلم اندرسون باشه. چون میون هرکدوم از فیلمهاش 20سال فاصله است. ایشون هم که 64سالشه. دیگه وقتی نداره تا پنجمین فیلمش رو بسازه

    میلاد
    سه‌شنبه 23 تير 1388 - 23:19
    8
    موافقم مخالفم
     
    کلارک گیبل

    مصاحبه جالب و دست اولیه. ممنون

    سارمن کشیش زاده
    چهارشنبه 24 تير 1388 - 20:43
    -8
    موافقم مخالفم
     
    کلارک گیبل

    برای من هر چهار فیلمش به یک اندازه دیدنی و جذاب هستن. فقط نمی تونم بفهمم که چرا توی سوئد نسبت به فیلمهای اندرسون باید این همه بی تفاوت باشن؟

    سارا خرم
    چهارشنبه 24 تير 1388 - 22:36
    -1
    موافقم مخالفم
     
    کلارک گیبل

    خیلی دوست دارم بدونم چرا روی اندرسون چرا اینقدر کم کاره. فقط چهار فیلم؟ توی مصاخبه شم چیز خاصی در این رابطه نگفته

    آریا نظام الدوله
    چهارشنبه 24 تير 1388 - 23:43
    -4
    موافقم مخالفم
     
    کلارک گیبل

    "گیلیاپ" که زندگی اندرسون رو نابود کرده و خودش این همه از فیلم بدش اومده یکی از بهترین فیلمهایی ست که من دیدم. هرچند که پایان تلخی داره اما به شدت خوش ساخت و تاثیرگذاره

    هومن شیدایی
    پنجشنبه 25 تير 1388 - 17:48
    -5
    موافقم مخالفم
     
    کلارک گیبل

    اتفاقا من "یک داستانه عاشقانه سوئدی" رو خیلی دوست دارم. از بقیه کارهای اندرسون قابل فهم تر و ساده تره. نمی دونم چرا این کار اینقدر مهجور و ناشناخته باقی مونده. خیلی عجیبه برام

    کیوان مجد
    جمعه 26 تير 1388 - 9:48
    1
    موافقم مخالفم
     
    اِدوارد نورتون

    یک داستان عاشقانه سوئدی

    لی لی ناز روحانی
    جمعه 26 تير 1388 - 23:9
    2
    موافقم مخالفم
     
    اِدوارد نورتون

    روی اندرسون در مجموع آدم عجیب و غربیه.

    آزاده
    شنبه 27 تير 1388 - 11:39
    5
    موافقم مخالفم
     
    اِدوارد نورتون

    مصاحبه روی اندرسون یکی از جالب ترین و بهترین مصاحبه هاتون هست

    آقا شجاع
    يکشنبه 28 تير 1388 - 21:25
    -6
    موافقم مخالفم
     
    اِدوارد نورتون

    این روی اندسون هم خیلی سخت می گیره ها! فقط 4تا فیلم؟ اگه یک سری به ایرا می زد قدر سوئد و هم ولایتی عاش رو بیشتر می دونست.

    فریدون
    يکشنبه 28 تير 1388 - 22:43
    -3
    موافقم مخالفم
     
    اِدوارد نورتون

    من از روی اندرسون تنها "آوازهایی از طیقه دوم" رو دیدم که فیلم محشری بود. در ضمن دستتون درد نکنه. مصاحبه محشری بود.

    خسرو هدایت
    يکشنبه 4 مرداد 1388 - 16:59
    10
    موافقم مخالفم
     
    دَنی بویل

    این یک مصاحبه کامل بود برای آشنایی بیشتر با سینمای روی اندرسون. ممنون.

    ماریا فروزان
    چهارشنبه 28 مرداد 1388 - 18:11
    3
    موافقم مخالفم
     
    نیکلاس کیج

    اخیرا از روی اندرسون "آوازهایی از طبقه دوم" رو دیدم و خیلی لذت بردم. ضمنا مصاحبه خیلی خوبی بود. ممنون

    اضافه کردن نظر جدید
    :             
    :        
    :  
    :       



    استفاده از مطالب و عكس هاي سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سايت سينماي ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت`پارسیس است.

    مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Copyright 2005-2010, cinemaema.com